palm

/ˈpɑːm//pɑːm/

معنی: نخل، کامیابی، نخل خرما، وجب، نشانه پیروزی، کف دست انسان، کف پای پستانداران، کف هر چیزی، با کف دست لمس کردن، کش رفتن، رشوه دادن
معانی دیگر: (گیاه شناسی) نخل، درخت خرما (انواع گیاهان استوایی و نیمه استوایی راسته ی arecales که همیشه سبز می باشند و نخل خرما از این دسته است)، برگ نخل (که نماد پیروزی یا شادمانی است)، پیروزی، فتح، وابسته به تیره ی نخل ها (تیره ی arecaceae که شامل درخت نارگیل و خرما هم می شود)، کف دستکش، (مثلا برای گول زدن یا تردستی) در کف دست پنهان کردن، بین انگشتان پنهان کردن، (با: on یا off) قالب کردن (به کسی)، انداختن، بخش پهن و مسطح شاخ برخی حیوانات، (واحد اندازه گیری طول - غیر دقیق) درازای دست، پهنای دست، بخش پهن و مسطح برخی اشیا: پهنه ی پارو یا بیل یا راکت پینگ پنگ، با کف دست زدن یا پرماسیدن، پهنه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the inner surface of the hand, between the wrist and the base of the fingers.

- The horse ate the apple pieces from the palm of my hand.
[ترجمه گوگل] اسب تکه های سیب را از کف دستم خورد
[ترجمه ترگمان] اسب تکه های سیب را از کف دستم خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: any of various objects, parts, or measures that are analogous to or based on the placement or size of the palm.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: palms, palming, palmed
عبارات: palm off
(1) تعریف: to quickly conceal (something) in the hand, as in sleight-of-hand tricks or cheating at cards.

- I saw it when he palmed that ace.
[ترجمه گلی افجه ] من دیدم او ان تک خال ( آس ) را کف رفت
|
[ترجمه گوگل] من آن را وقتی دیدم که او آس را با دست گرفت
[ترجمه ترگمان] من آن را وقتی که این ایس را جمع می کرد، دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to pick up in a stealthy manner.

- He palmed a watch from the jewelry counter.
[ترجمه گلی افجه ] او از پیشخوان جواهر فروشی یک ساعت دزدید
|
[ترجمه گوگل] ساعتی را از روی پیشخوان جواهرات برداشت
[ترجمه ترگمان] او یک ساعت را از روی پیشخوان مغازه استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: palmlike (adj.)
(1) تعریف: any of numerous mainly tropical evergreen plants, usu. an unbranched tree having a crown of large divided leaves, or fronds.

(2) تعریف: a frond of such a plant, or a representation of a frond, often used to symbolize a victory or other notable achievement.

(3) تعریف: a victory or success, or the reward resulting from it.

- Her talent earned her the palm.
[ترجمه گوگل] استعداد او کف دست او را به دست آورد
[ترجمه ترگمان] استعداد او کف دستش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. palm off
1- (به کسی) قالب کردن،چپاندن،انداختن

2. to palm a card
ورق بازی را در دست پنهان کردن

3. date palm
نخل خرما

4. cross one's palm
1- (در اصل - هنگام پرداخت مزد فالگیر) با سکه کف دست خود نشان صلیب کشیدن 2- رشوه دادن،سبیل کسی را چرب کردن

5. oil the palm (or hand) of
رشوه دادن،سبیل (کسی را) چرب کردن

6. yield the palm to
به شکست خود اعتراف کردن،به برتری دیگری اعتراف کردن

7. he tried to palm off his nag as a racehorse
او کوشید که یابوی خود را به عنوان اسب مسابقه قالب کند.

8. have an itching palm
(عامیانه) 1- شهوت پول داشتن 2- اهل رشوه بودن

9. to grease the palm (or hand) of
رشوه دادن،سبیل کسی را چرب کردن

10. hold out your hand, the palm upwards
در حالی که کف دستت رو به بالاست دستت را دراز کن.

11. bear (or carry off) the palm
برنده شدن یا بودن،جایزه را بردن

12. a glove with a soft leather palm
یک دستکش که کف آن از چرم نرم است

13. She looked at the coins in her palm.
[ترجمه گوگل]به سکه های کف دستش نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]به سکه در کف دستش نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This tiny device fits into the palm of your hand.
[ترجمه گوگل]این دستگاه کوچک در کف دست شما قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]این دستگاه کوچولو تو کف دستت جا می خوره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He held the bird gently in the palm of his hand .
[ترجمه گوگل]پرنده را به آرامی در کف دستش گرفت
[ترجمه ترگمان]پرنده را آهسته در کف دستش نگه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The dog pushed its wet nose into my palm.
[ترجمه گوگل]سگ بینی خیسش را به کف دستم فشار داد
[ترجمه ترگمان]سگ بینی اش را به کف دستم فشار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He showed me the coins in his palm.
[ترجمه گوگل]سکه های کف دستش را به من نشان داد
[ترجمه ترگمان]سکه های کف دستش را به من نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. She studied the object in the palm of her hand.
[ترجمه گوگل]او شی را در کف دستش مطالعه کرد
[ترجمه ترگمان]او هدف را در کف دستش مطالعه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. She wrapped a handkerchief around her bleeding palm.
[ترجمه گوگل]دستمالی دور کف دستش که در حال خونریزی بود پیچید
[ترجمه ترگمان]او دستمالی را دور دست خون آلود خود پیچید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. He shouldn't palm such stuff on you.
[ترجمه گوگل]او نباید چنین چیزهایی را به شما بچسباند
[ترجمه ترگمان]او نباید چنین چیزی را روی تو بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نخل (اسم)
palm, date

کامیابی (اسم)
good, speed, success, prosperity, glee, palm

نخل خرما (اسم)
palm

وجب (اسم)
span, palm

نشانه پیروزی (اسم)
palm

کف دست انسان (اسم)
palm

کف پای پستانداران (اسم)
palm

کف هر چیزی (اسم)
palm

با کف دست لمس کردن (فعل)
palm

کش رفتن (فعل)
filch, abstract, swipe, pilfer, snitch, cabbage, gloom, nip, prig, palm, snook, snip

رشوه دادن (فعل)
bribe, grease, tamper, palm

تخصصی

[صنایع غذایی] نخل، خرما
[زمین شناسی] کف دست، نخل، نخل خرما در رایانه به نوعی رایانه کوچک همراه گفته می شود که به علت کوچکی آن در کف دست جا گرفتن آنpalm نامیده شده است. این رایانه ها همچون pda ها معمولاً به جای دیسک سخت از حافظه فلش استفاده می کنند.

انگلیسی به انگلیسی

• inner surface of the hand; type of tree that grows in tropical areas
hide in one's hand; steal, pilfer, filch; bribe, offer money in exchange for a service (slang)
a palm or a palm tree is a type of tree. it has long leaves at the top and no branches.
the palm of your hand is the flat surface which your fingers can bend towards.

پیشنهاد کاربران

To “palm” something means to steal or take without being noticed. It refers to the act of concealing an item in the palm of one’s hand while stealing it.
دزدیدن یا گرفتن چیزی بدون این که کسی متوجه شود، کف زنی کردن
...
[مشاهده متن کامل]

به عمل پنهان کردن یک چیز در کف دست هنگام دزدیدن آن اشاره دارد.
The pickpocket expertly palmed the victim’s watch.
They can palm your phone without you even realizing it.
Watch out for people trying to palm small items from the store.

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-thief/
پنهان کردن بین دوتا انگشت
palm 2 ( n ) ( also palm tree ) =a straight tree with a mass of long leaves at the top, growing in tropical countries. There are several types of palm trees. , e. g. a date palm. a coconut palm.
palm
palm 1 ( n ) ( pɑm ) =the inner surface of the hand between the wrist and the fingers, e. g. He held the bird gently in the palm of his hand.
palm
کف جامعه؛سطح جامعه : society’s palm
🔊 دوستان دقت کنید که تلفظ درست این کلمه {پآم} می باشد ( حرف l سایلنت است )
✅ کف دست انسان
1 ) Another protester, Mahnaz, showed Sky News her palms painted red to symbolise blood
2 ) AJ wins prestigious Emmy Award in Los Angeles
. . .
Eat This with Yara has been named Outstanding Lifestyle Program at the 50th Annual Daytime Emmy Awards.
...
[مشاهده متن کامل]

. . .
While on stage, executive producer Shadi Rahimi displayed a henna tattoo on her palms that read “Save Gaza”. She also briefly held up a sign near the end of Elmjouie’s speech which read: “Killing Journalists Is A War Crime.

palm ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: پهنک 2
تعریف: قسمت پهن و صاف پنجۀ لنگر
هَبَک
۱. کف دست
۲. درخت نخل
نخل انواع مختلفی داره :
Coconut Palm : نخل نارگیلی
Cherry Palm : نخل گیلاسی با نام علمی Pseudophoenix sargentii
Date Palm : نخل خرمایی
و بقیه موارد . . .
اونجارو مثل کف دستم می شناسم. در زبان انگلیسی اگه بخوای این جمله رو بگی، اینجوری میشه:
I know that place like the back of my hand ( این یک اصطلاح است )
معنی کلمه به کلمه ش میشه: اونجارو مثل پشت دستم می شناسم! ( ولی منظور همون جمله قبلیه، اونجارو مثل کف دستم می شناسم، اونجارو خیلی خوب بلدم )
...
[مشاهده متن کامل]


کف دست
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس