parched

جمله های نمونه

1. she parched the almonds and put them in a plate
بادام ها را بو داد و در بشقاب قرار داد.

2. the parched ones of karballa
تشنه لبان کربلا

3. the rain refreshed parched plants
باران گیاهان تشنه را تروتازه کرد.

4. the desert sun had parched and browned his skin
آفتاب صحرا پوست او را خشک و پژمرده و قهوه ای کرده بود.

5. give me some cold water; i'm parched
قدری آب سرد بده که خیلی تشنه ام.

6. it hasn't rained for a long time and the fields are parched
مدت هاست باران نیامده و دشت ها خشک خشک هستند.

7. The lack of rain had parched the land.
[ترجمه گوگل]کمبود باران زمین را خشک کرده بود
[ترجمه ترگمان]کمبود باران زمین را خشک کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He raised the water bottle to his parched lips.
[ترجمه گوگل]بطری آب را روی لب های خشک شده اش برد
[ترجمه ترگمان]بطری آب را به لبان خشکش برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The parched soil drank in the rain.
[ترجمه گوگل]خاک خشک شده زیر باران نوشید
[ترجمه ترگمان]زمین سوخته در باران خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I must get a drink - I'm absolutely parched!
[ترجمه گوگل]من باید یک نوشیدنی بخورم - من کاملاً خشک شده ام!
[ترجمه ترگمان]من باید یک نوشیدنی بگیرم - من کاملا تشنه هستم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The earth was so parched that there were huge cracks in it.
[ترجمه گوگل]زمین آنقدر خشک شده بود که شکاف های بزرگی در آن ایجاد شده بود
[ترجمه ترگمان]زمین آنقدر خشک بود که شکاف های بزرگی در آن وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When finally I made the summit, my throat parched, my thigh muscles trembling, the herb woman was waiting.
[ترجمه گوگل]وقتی بالاخره به قله رسیدم، گلویم خشک شد، ماهیچه های رانم می لرزید، زن گیاهی منتظر بود
[ترجمه ترگمان]وقتی بالاخره قله را درست کردم، گلویم خشک شد، عضلاتم لرزید، زن گیاهی منتظر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Phil raised a glass of water to his parched lips.
[ترجمه گوگل]فیل لیوان آب را روی لب های خشک شده اش برد
[ترجمه ترگمان]فیل یک لیوان آب را برای لب parched بالا برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His mouth was parched with expectation and from the whisky of the night before.
[ترجمه گوگل]دهانش از انتظار و از ویسکی شب قبل خشک شده بود
[ترجمه ترگمان]دهانش پر از انتظار و انتظار ویسکی شب پیش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Her feet ached, her mouth was parched.
[ترجمه گوگل]پاهایش درد می کرد، دهانش خشک شده بود
[ترجمه ترگمان]پاهایش درد می کرد دهانش خشک شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• dried out, dry, thirsty
if the ground is parched, it is very dry, because there has been no rain.
if your mouth, throat, or lips are parched, they are unpleasantly dry.
if you are parched, you are very thirsty; an informal use.
see also parch.

پیشنهاد کاربران

خشک ( adj )
The undulating ground was mostly parched and dead.
در پزشکی : خشک و چرم مانند شدن مخاط :
غشاهای مخاطی خشک ( و چرم مانند ) شده اند Mucous membranes are parched.
خشک ( چرم مانند شدن مخاط در اثر خشکی و تشنگی )
غشاهای مخاطی خشک شده است Mucous membranes is parched
آفتاب سوخته
PARCHED = very thirsty
RAVENOUS = very hungry
تشنه
خشک شده و تشنه از گرما ( زمین و . . . )
کمی برشته شده و تفت داده شده ( ذرت و. . . )
در ماه های هجری قمری معادل معنی بخش "جمادی" در ماه های جمادی الاول و جمادی الثانی ( جمادی الآخر ) است

خشکیده
● خشک و تشنه
● خشک شده از گرما، بوداده ( ذرت )
تفته
خشک شده توسط گرما، کمی برشته شده ( مانند ذرت بو داده ) ، شدیدا تشنه ( غیر رسمی )

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس