partake

/parˈteɪk//pɑːˈteɪk/

معنی: شریک شدن، شرکت کردن، سهیم بودن در، سهم بردن، بهره داشتن، قسمت بردن
معانی دیگر: (در کاری) شرکت کردن، شریک شدن در، همباز شدن، انباز شدن، بهره گرفتن، (خوراک) سهم بردن، خوردن، دارا بودن، مشترکا داشتن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: partakes, partaking, partaken, partook
(1) تعریف: to take part; participate.
مترادف: participate, share
مشابه: avail oneself of, engage

- We all partook in the festivities.
[ترجمه گوگل] همه ما در جشن ها شرکت کردیم
[ترجمه ترگمان] همه ما توی جشن و سرور بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He knew of his friends' robbery plan, but he did not partake in the crime.
[ترجمه A.A] او از نقشه سرقت دوستانش آگاه بود اما در جرم شرکت نکرد
|
[ترجمه گوگل] او از نقشه سرقت دوستانش خبر داشت، اما در این جنایت شرکت نداشت
[ترجمه ترگمان] او از نقشه سرقت دوستانش خبر داشت، اما در این جنایت شرکت نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to have or receive a part or portion (usu. fol. by of).
مترادف: have, share
متضاد: abstain
مشابه: eat, get, receive

- I hope you'll partake of dessert, since I made something special.
[ترجمه گوگل] امیدوارم دسر بخورید چون چیز خاصی درست کردم
[ترجمه ترگمان] امیدوارم از دسر بخوری، از اونجایی که من یه چیز خاص درست کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to have the nature or quality (usu. fol. by of).
مشابه: involve

- His anger partook of frustration and despair.
[ترجمه گوگل] خشم او با ناامیدی و ناامیدی همراه بود
[ترجمه ترگمان] خشم او حاکی از ناامیدی و نومیدی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to have a share in; take part in; share.
مترادف: share
متضاد: forgo
مشابه: enjoy

جمله های نمونه

1. none can partake of the meal until the master has had his fill
تا ارباب سیر نشده هیچکس نمی تواند از غذا بخورد.

2. he could not partake of some of the activities
او نمی توانست در برخی از فعالیت ها شرکت کند.

3. let us all partake in a common political and economic life
بیایید همگی در یک زندگی مشترک سیاسی و اقتصادی شریک شویم.

4. i invited them to partake of our lowly fare
از آنها دعوت کردم که در خوراک محقرانه ی ما سهیم شوند.

5. They invited us to partake of their simple meal.
[ترجمه مریم سالک زمانی] آنها ما را به تناول غذای ساده شان، دعوت کردند.
|
[ترجمه گوگل]آنها ما را دعوت کردند تا از غذای ساده آنها صرف کنیم
[ترجمه ترگمان]آن ها از ما دعوت کردند که از خوردن غذای ساده آن ها لذت ببریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Will you partake of our simple meal?
[ترجمه گوگل]آیا از غذای ساده ما می خورید؟
[ترجمه ترگمان]شما در غذای ساده ما شرکت می کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They were happy to partake of our feast, but not to share our company.
[ترجمه گوگل]آنها خوشحال بودند که در جشن ما شرکت کردند، اما از شرکت در شرکت ما خوشحال نشدند
[ترجمه ترگمان]آن ها خوشحال بودند که در مهمانی ما شرکت کنند، اما شرکت ما را تقسیم نکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Would you care to partake of a little wine with us?
[ترجمه مریم سالک زمانی] با جرعه ای شراب چطورید؟
|
[ترجمه گوگل]آیا دوست دارید کمی شراب با ما شریک شوید؟
[ترجمه ترگمان]دوست داری با ما یه کم شراب بخوری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The chance to partake in such a great historic movement doesn't come every day.
[ترجمه مریم سالک زمانی] فرصت مشارکت در چنین جنبش تاریخی شکوهمندی همیشه پیش نمی آید.
|
[ترجمه گوگل]شانس شرکت در چنین جنبش تاریخی بزرگی هر روز به دست نمی آید
[ترجمه ترگمان]شانس شرکت در این حرکت بزرگ تاریخی هر روز اتفاق نمی افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Would you care to partake of some refreshment?
[ترجمه گوگل]آیا مایلید از نوشیدنی های تازه استفاده کنید؟
[ترجمه ترگمان]میل دارید کمی استراحت کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Will you partake of a drink with us?
[ترجمه گوگل]آیا با ما نوشیدنی می خورید؟
[ترجمه ترگمان]تو با ما یه نوشیدنی می خوری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Will you partake of a glass of sherry?
[ترجمه گوگل]آیا یک لیوان شری میل می کنید؟
[ترجمه ترگمان]یه لیوان مشروب شری می خوری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You will probably be asked about whether you partake in very vigorous sports.
[ترجمه گوگل]احتمالاً از شما سؤال می شود که آیا در ورزش های بسیار شدید شرکت می کنید یا خیر
[ترجمه ترگمان]احتمالا پرسیده خواهد شد که آیا شما در ورزش های سخت شرکت کرده اید یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. All fully partake of the sacred; and this is what gives them their perennial resistance to change.
[ترجمه گوگل]همه به طور کامل در امر مقدس شریک هستند و این همان چیزی است که به آنها مقاومت همیشگی در برابر تغییر می دهد
[ترجمه ترگمان]همه به طور کامل در مراسم مقدس شرکت می کنند؛ و این چیزی است که آن ها مقاومت جاودانه خود را برای تغییر دادن به آن ها می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Readers whose stomachs are turned will not partake of any food for thought.
[ترجمه مریم سالک زمانی] خوانندگان دلزده شده، دیگر دنبال هیچ خوراک فکری نخواهند بود.
|
[ترجمه گوگل]خوانندگانی که شکمشان برگردانده شده است، خوراکی برای فکر کردن نخواهند خورد
[ترجمه ترگمان]خوانندگانی که شکم آن ها تغییر کرده، از هیچ غذایی برای فکر کردن خودداری نخواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شریک شدن (فعل)
participate, pool, partake

شرکت کردن (فعل)
participate, take part, partake

سهیم بودن در (فعل)
partake

سهم بردن (فعل)
share, partake

بهره داشتن (فعل)
partake

قسمت بردن (فعل)
partake

انگلیسی به انگلیسی

• take a portion, help oneself to a share (of food, etc.); participate, join in
if you partake of food or drink, you eat or drink some of it; a formal word.
if you partake in an activity, you take part in it; a formal word.
if something partakes of a particular quality, it has that quality to some extent; a formal word.
see also partook.

پیشنهاد کاربران

خوردن یا نوشیدن
شریک شدن
کلمه رسمیه
USA and Canada are going to partake in the world cup.
آمریکا و کانادا برای جام جهانی بعدی همکاری میکنند
سرکار خانم صحرایی با سلام و تشکر. فقط از جهت توجیه کار خودم و اصلاح اشتباهات احتمالی آینده، بفرمایید چرا دیس لایک؟ آیا نادرست ترجمه شده یا منبع که کمبریج است، نامعتبر است یا. . . . ؟
1 -
to eat or drink
خوردن یا نوشیدن
Would you care to partake of a little wine with us
?
Let us partake together
2 -
to become involved with or take part in something
درگیر شدن یا شرکت در چیزی
She was happy to partake in the festivities.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/partake
هَمبَهریدَن.
1. خوردن - نوشیدن - مصرف کردن
2. شریک شدن - سهیم شدن - در کاری شرکت کردن
شرکت کردن
شرکت داشتن
همکاری کردن، دخالت کردن، ورود کردن

بپرس