particle

/ˈpɑːrtəkl̩//ˈpɑːtɪkl̩/

معنی: ذره، لفظ، حرف، خرده، ریزه
معانی دیگر: ریزک، ریزچه، فروهر، خش، خردیزه، پاریزه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a minute quantity or piece; speck; trace.
مترادف: atom, grain, granule, iota, molecule, mote, shred, speck, trace, whit
مشابه: bit, crumb, dab, fragment, hint, jot, mite, modicum, morsel, part, piece, scintilla, scrap, shadow, shard, sliver, smidgen, tinge

(2) تعریف: in physics, one of various extremely small constituents of matter.
مشابه: electron, neutron, proton, quark

جمله های نمونه

1. particle accelerator
شتابگر ذرات اتمی،شتابدهنده ی ذره

2. a neutral particle
ذره ی اتمی بدون بار

3. there is not a particle of truth in what he says
(مجازی) حرف هایی که می زند ذره ای حقیقت ندارد.

4. He choked on a particle of food.
[ترجمه امیر] او با یک ذره از غذا خفه شد.
|
[ترجمه گوگل]با ذره ای غذا خفه شد
[ترجمه ترگمان]او با یک مقدار غذا نفسش را فرو داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He has not a particle of malice in him.
[ترجمه گوگل]ذره ای از بدخواهی در او نیست
[ترجمه ترگمان]حتی ذره ای از شرارت در او نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There was not a particle of evidence to support the case.
[ترجمه گوگل]هیچ مدرکی برای اثبات این قضیه وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]هیچ مدرکی برای حمایت از این پرونده وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There's not a particle of truth in what he says.
[ترجمه گوگل]هیچ ذره ای از حقیقت در آنچه او می گوید وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ ذره ای از حقیقت در اون چیزی نیست که اون می گه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A proton is an elementary particle of matter.
[ترجمه گوگل]پروتون یک ذره بنیادی از ماده است
[ترجمه ترگمان]پروتون یک ذره بنیادی ماده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There's not a particle of truth in her story.
[ترجمه گوگل]ذره ای از حقیقت در داستان او وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]در داستان او ذره ای از حقیقت وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This particle has very small mass.
[ترجمه گوگل]این ذره جرم بسیار کمی دارد
[ترجمه ترگمان]این ذره جرم بسیار کوچکی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. New textbooks on nuclear and particle physics are thin on the ground.
[ترجمه گوگل]کتاب های درسی جدید در زمینه فیزیک هسته ای و ذرات بر روی زمین نازک هستند
[ترجمه ترگمان]کتاب های درسی جدید در زمینه فیزیک هسته ای و ذرات در زمین نازک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But the model isn't from magic but particle physics.
[ترجمه گوگل]اما این مدل از جادو نیست بلکه از فیزیک ذرات است
[ترجمه ترگمان]اما مدل از جادو نیست، بلکه فیزیک ذرات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Remember that we are considering a charged particle.
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید که ما یک ذره باردار را در نظر می گیریم
[ترجمه ترگمان]به یاد داشته باشید که ما یک ذره باردار را مد نظر داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A fluid particle with positive v is being carried by the turbulence in the positive y-direction.
[ترجمه گوگل]یک ذره سیال با v مثبت توسط تلاطم در جهت مثبت y حمل می شود
[ترجمه ترگمان]یک ذره سیال با v مثبت توسط تلاطم در جهت y مثبت حمل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. From the particle point of view the result is less obvious.
[ترجمه گوگل]از نقطه نظر ذرات، نتیجه کمتر آشکار است
[ترجمه ترگمان]از نقطه نظر ذره، نتیجه کم تر مشهود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Consider a fluid particle that is displaced upwards, say, from its equilibrium position.
[ترجمه گوگل]یک ذره سیالی را در نظر بگیرید که مثلاً از موقعیت تعادل خود به سمت بالا جابجا شده است
[ترجمه ترگمان]یک ذره سیال را در نظر بگیرید که به سمت بالا حرکت می کند، مثلا از موقعیت تعادل خود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ذره (اسم)
ace, particle, bit, whit, speck, grain, jot, quantum, atomy, minim, nip, iota, shred, mammock, fraction, dust, stiver, corpuscle, flyspeck, vestige, frustum, groat, little bit, little part, scruple, tittle

لفظ (اسم)
literacy, word, particle, term, vocable

حرف (اسم)
word, particle, speech, talk, say, aitch, letter, yap, blabbermouth, jib, grapheme

خرده (اسم)
small, particle, bit, grain, sliver, fragment, fritter, anything small, crumb, debris, filings, mote, piece, shred, shiver, splinter, spall, vestige, groat, snip, small piece, spill, tittle, vestigium

ریزه (اسم)
particle, bit, mote, chip, midget, detritus, mammock, shiver, mince

تخصصی

[شیمی] ذره
[عمران و معماری] ذره - دانه - جسم کوچک - ریزه - خرده
[برق و الکترونیک] ذره - ذره هر جزء بسیار کوچک ماده، مانند اتم، الکترون، پروتون، مولکول، نوترون، ذره آلفا یا ذره بتا .
[زمین شناسی] ذره عنوانی عام که بدون هیچ محدودیتی در مورد شکل، ترکیب یا ساختار درونی، برای هر واحد قابل جدایش یا متمایز یک سنگ که (مانند یک ذره رسوبی که می تواند یک قطعه یا یک دانه باشد) معمولاً حاوی یک کانی است، به کار می رود.
[نساجی] ذره
[ریاضیات] ذره، جسم، نقطه مادی

انگلیسی به انگلیسی

• tiny portion, very small fragment; grain; preposition; conjunction
a particle of something is a very small piece or amount of it.
in physics, a particle is piece of matter smaller than an atom, for example, an electron or a proton.
in grammar, a particle is a word which has a function rather than a meaning. in the sentence `alice put the book on my desk', the preposition `on' is a particle.

پیشنهاد کاربران

particle: ذره
گزینه
حرف اضافه در حروف انگلیسی، at , on down, in , etc
در زبانشناسی: جزء فعلی
Particule
اداة ، ادات
لفظی است که به خودی خود و به تنهایی ، معنی مستقلی ندارد . مانند : از ، به ، در ، بر
که هیچ یک را به تنهایی معنایی نیست
این قبیل الفاظ ، در واقع ، آلت و وسیله ترکیب بعضی الفاظ با بعضی دیگر هستند
منطق ارسطو ( منطق صوری )
دکتر محمد خوانساری
particle ( شیمی )
واژه مصوب: ذره
تعریف: [شیمی، مهندسی بسپار] هر شیء ریزی که می توان به آن جرم و یک موقعیت قابل مشاهده در فضا نسبت داد|||[فیزیک]‏ 1 - جسمی که گسترش فضایی و ساختار و حرکت داخلی آن قابل صرف‏نظر باشد|||2 - هر شیء ریزی که می توان به آن جرم و یک موقعیت قابل مشاهده در فضا نسبت داد
ذرات
در مواردی بمعنی خرده ریز ها
particle
واکاوی دانشواژه ی اروپایی :
particle : part - ic - l - e
par یا part = پار ( پار - ه ) یا پَرد ( پَرد - ه ) = بَرخه، بخش
ic - = پسوند کهن - ایک پارسی : تاریک ، نزدیک، باریک. .
- ایز نوین : پاکیز ( پاکیزه ) ، مَویز ( مَو - ایز )
...
[مشاهده متن کامل]

l - = آل : پسوند نامساز : رَوال ، پوشال. . .
e - = پسوند نامساز : ماله ، کوبه . . .
گرته برداری : پاریزاله ، پاریزال ، پَردیزاله ، پَردیزال

همون "وند" در phrasal verbها
در گرامر بخش دوم phrasal verb را particle مینامند که معمولا کلماتی چون along , away , back , down , up و out هستند
بخش کوچکی از افعال دوقسمتی که فعل برای کامل شدن و یا تغییر معانی به آن نیاز دازد.
بخش کوچک
بخش کوچک وابسته
( میکروبیولوژی ) کشت خطی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس