pathetically


بطور موثر، بطوررقت انگیز

جمله های نمونه

1. A half-starved dog lay in the corner, whimpering pathetically.
[ترجمه گوگل]یک سگ نیمه گرسنه گوشه ای دراز کشیده بود و به طرز رقت انگیزی زمزمه می کرد
[ترجمه ترگمان]یک سگ نیمه گرسنه در گوشه ای دراز کشیده بود و با حالتی رقت انگیز ناله می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Other former captives spoke of pathetically inadequate food rations.
[ترجمه گوگل]سایر اسیران سابق از جیره غذایی ناکافی به طرز رقت انگیزی صحبت کردند
[ترجمه ترگمان]دیگر اسرا سابق در مورد جیره غذایی ناکافی و ناکافی صحبت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. My parents' advice on sex was pathetically inadequate.
[ترجمه گوگل]توصیه های پدر و مادرم در مورد رابطه جنسی بسیار ناکافی بود
[ترجمه ترگمان]توصیه والدین من در رابطه با سکس بطور رقت انگیزی ناکافی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was slouched pathetically against a boulder, his face turned shamefully to be the ground.
[ترجمه گوگل]او به طرز رقت انگیزی روی تخته سنگی خم شده بود، صورتش به طرز شرم آوری تبدیل به زمین شد
[ترجمه ترگمان]او با حالتی رقت انگیز روی یک تخته سنگ تکیه داده بود، صورتش به نحوی شرم آور تبدیل به زمین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Abyssinians fought with outstanding courage but inflicted pathetically few casualties.
[ترجمه گوگل]حبشی‌ها با شجاعت فوق‌العاده جنگیدند، اما تلفات رقت‌انگیز کمی دادند
[ترجمه ترگمان]The با شجاعت برجسته جنگیدند، اما تلفات کمی به بار آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His answers were pathetically inadequate.
[ترجمه گوگل]پاسخ های او به طرز رقت انگیزی ناکافی بود
[ترجمه ترگمان]پاسخ های او به نحو رقت انگیزی ناکافی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The music press scrambled around, at times rather pathetically, to grasp hold of the truth.
[ترجمه گوگل]مطبوعات موسیقی برای درک حقیقت، گاهی اوقات به طرز رقت انگیزی به تکاپو افتادند
[ترجمه ترگمان]آهنگ موزیک، گاهی به طور رقت انگیزی تلاش می کرد تا حقیقت را درک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was pathetically inadequate for the poor and totally irrelevant for everyone else.
[ترجمه گوگل]برای فقرا به طرز رقت انگیزی ناکافی و برای بقیه کاملاً بی ربط بود
[ترجمه ترگمان]به طرز رقت انگیزی برای مردم فقیر و کاملا بی ربط به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The human psyche is so pathetically insecure that we would rather die of lung cancer than confront an uncomfortable situation.
[ترجمه گوگل]روان انسان به قدری ناامن است که ما ترجیح می دهیم بر اثر سرطان ریه بمیریم تا اینکه با یک موقعیت ناراحت کننده روبرو شویم
[ترجمه ترگمان]ذهن انسان به نحو رقت انگیزی ناامن است که ما ترجیح می دهیم از سرطان ریه بمیریم نه با شرایط ناخوشایند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His Milton and Dante fetch pathetically small sums in comparison with the labour and skill they cost.
[ترجمه گوگل]میلتون و دانته او در مقایسه با نیروی کار و مهارتی که هزینه می کنند، مبالغ بسیار اندکی دریافت می کنند
[ترجمه ترگمان]میلتن و دانته او در مقایسه با نیروی کار و مهارت، مبالغ ناچیزی را در مقایسه با نیروی کار و مهارت به نحو رقت باری به همراه می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His head flopped back pathetically.
[ترجمه گوگل]سرش به طرز رقت انگیزی به عقب برگشت
[ترجمه ترگمان]سرش گیج رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was pathetically thin.
[ترجمه گوگل]او به طرز رقت انگیزی لاغر بود
[ترجمه ترگمان]به طرز رقت انگیزی لاغر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There were beggars everywhere, pathetically stretching their hands out to passers - by.
[ترجمه گوگل]همه جا گداهایی بودند که دست هایشان را به طرز رقت انگیزی به سوی عابران دراز می کردند
[ترجمه ترگمان]همه جا گدا بودند، در حالی که دست خود را به سوی عابران دراز کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Shopping in Parknshop in campus is an entertainment, pathetically.
[ترجمه گوگل]خرید در پارکن شاپ در محوطه دانشگاه یک سرگرمی است، تاسف بار
[ترجمه ترگمان]خرید در Parknshop در محوطه دانشگاه یک سرگرمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• pitiably, in a manner that arouses compassion, pitifully

پیشنهاد کاربران

بپرس