patience

/ˈpeɪʃəns//ˈpeɪʃns/

معنی: بردباری، طاقت، عزا، شکیبایی، تاب، صبر، شکیب
معانی دیگر: خودداری، حوصله، تحمل، پایداری (patiency هم می نویسند)، (انگلیس) فال ورق

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the ability to steadfastly endure misfortune, pain, or hardship.
مترادف: fortitude, stamina, sufferance
مشابه: endurance, forbearance, long-suffering, resignation, stoicism, tolerance

(2) تعریف: the willingness or ability to wait calmly when faced with delay.
مترادف: forbearance
متضاد: impatience
مشابه: aplomb, calmness, composure, equanimity, poise, self-control, self-possession, serenity

(3) تعریف: steady perseverance; persistence.
مترادف: perseverance, persistence, stick-to-itiveness
متضاد: impatience
مشابه: determination, diligence, endurance, industry, stamina, tenacity

- The quality of the work is due largely to our patience.
[ترجمه Migody] کیفیت کار, بیشتر بنابر صبر ماست.
|
[ترجمه گوگل] کیفیت کار تا حد زیادی مرهون صبر و حوصله ماست
[ترجمه ترگمان] کیفیت کار تا حد زیادی به صبر ما بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. patience and triumph are two old friends . . .
صبر و ظفر هر دو دوستان قدیم اند . . .

2. patience is her strongest suit
شکیبایی برجسته ترین ویژگی اوست.

3. patience will always help
صبر همیشه کمک است.

4. extreme patience
بیشترین شکیبایی

5. his patience was spent
صبرش تمام شد.

6. his patience was wearing away
صبرش داشت تمام می شد.

7. inexhaustible patience
صبر بی پایان

8. my patience was being exhausted
صبرم داشت تمام می شد.

9. my patience was exhausted
حوصله ی من سررفت.

10. my patience was wearing thin
داشت صبرم تمام می شد.

11. the patience of job
صبر ایوب

12. try one's patience
صبر و شکیبایی کسی را تمام کردن،بی تاب کردن

13. this work demands patience
این کار صبر می خواهد.

14. a tax on someone's patience
تحمیلی برشکیبایی کسی

15. the teacher had no patience with that lazy student
معلم حوصله ی آن شاگرد تنبل را نداشت.

16. this work asks for patience and endurance
این کار نیاز به صبر و تحمل دارد.

17. she had schooled herself in patience
به خود درس شکیبایی داده بود.

18. work that requires skill and patience
کاری که مستلزم مهارت و شکیبایی است

19. i am beginning to lose my patience
صبرم دارد تمام می شود.

20. the delay was a test of our patience
آن تاخیر صبر ما را در بوته ی آزمایش قرارداد.

21. this noise is enough to try the patience of a saint
این سر و صدا کافی است که یک آدم صبور (مقدس) را هم بی تاب کند.

22. at this juncture in the negotiations we must all show patience and flexibility
در این نقطه ی حساس مذاکرات همه ی ما باید صبر و انعطاف داشته باشیم.

23. if you do it once again, he is going to lose his patience
اگر یکبار دیگر این کار را بکنی از کوره در خواهد رفت.

24. Patience is bitter, but its fruit is sweet. Aristotle
[ترجمه گوگل]صبر تلخ است اما میوه اش شیرین است ارسطو
[ترجمه ترگمان]صبر تلخ است، اما میوه آن شیرین است ارسطو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Only those who have the patience to do simple things perfectly ever acquire the skill to do difficult things easily.
[ترجمه گوگل]فقط کسانی که حوصله انجام کارهای ساده را دارند، می توانند مهارت انجام کارهای سخت را به راحتی به دست آورند
[ترجمه ترگمان]تنها کسانی که صبر و حوصله انجام کاره ای ساده را دارند، به آسانی مهارت لازم برای انجام کاره ای سخت را به دست می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. Patience and application will carry us through.
[ترجمه گوگل]صبر و کاربرد ما را از پیش خواهد برد
[ترجمه ترگمان]صبر و کاربرد ما را از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. He that can have patience, can have what he will.
[ترجمه گوگل]کسی که می تواند صبر داشته باشد، می تواند آنچه را که می خواهد داشته باشد
[ترجمه ترگمان]او می تواند صبر داشته باشد، می تواند آنچه را که می خواهد داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. With time and patience the leaf of the mulberry becomes satin.
[ترجمه گوگل]با گذشت زمان و صبر، برگ توت ساتن می شود
[ترجمه ترگمان]با گذشت زمان و شکیبایی، برگ the به ساتن تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. Patience, time, and money overcome everything.
[ترجمه گوگل]صبر، زمان و پول بر همه چیز غلبه می کند
[ترجمه ترگمان]صبر، زمان و پول بر همه چیز غلبه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. Fortune often rewards with interest those that have patience to wait for her.
[ترجمه گوگل]ثروت غالباً به کسانی که صبر و شکیبایی برای او دارند با علاقه پاداش می دهد
[ترجمه ترگمان]بخت اغلب با کسانی که صبر می کنند تا منتظر او بمانند، پاداش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بردباری (اسم)
philosophy, toleration, fortitude, bearing, tolerance, patience, longanimity

طاقت (اسم)
gut, forbearance, stamina, bearing, patience, last, sufferance, longanimity, gameness, staying power

عزا (اسم)
patience, condolence, mourning, lamentation

شکیبایی (اسم)
forbearance, fortitude, patience, sufferance

تاب (اسم)
swing, sway, glow, tolerance, patience, twist, insinuation, kink

صبر (اسم)
patience

شکیب (اسم)
patience

انگلیسی به انگلیسی

• tolerance, forbearance
if you have patience, you are able to stay calm and not get annoyed, for example when you are waiting for something.
if you try someone's patience, you annoy them so much that it is very difficult for them to stay calm.
patience is also a card game for only one player.

پیشنهاد کاربران

What does un characteristic patience means?
Lose your patience
از کوره در رفتن - عصبانی شدن
Finally he lost his patience and shouted at his friend
سرآخر اعصابش خورد شد و سر دوستش داد زد
patience: صبر، شکیبایی
بردباری/خویشتن داری/صبوری ( مقاومت انسان در شرایط دشوار ) .
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : patience
✅️ صفت ( adjective ) : patient
✅️ قید ( adverb ) : patiently
دوستان
Patient به معنای بیمار/صبور است
ولی patience *دیگه به معنای بیمار نیست* یکی بالا گفته بود بیمار که کاملا غلط هستش
و patience فقط به معنای "صبر" هست
صبر
مثل:
دیگه صبرم تموم شده. کی میخواید این بچه بازیو تموم کنید ؟
I'm running out of patience. When do you want to
?finishh this kid game
تحمل، حوصله
E. g. 's
1 ) He's been trying my patience all morning with his constant questions
2 ) Her endless demands would try the patience of a saint ( = are very annoying )
معنی:the ability to wait for something to happen
صبر بردباری تحمل
بردباری
طاقت
عزا
شکیبایی
تاب
صبر
شکیب
خودداری
حوصله
تحمل
پایداری
صبر، حوصله، شکیبایی
صبر، حوصله
صبر بردبارى شکیبایی
تحمل صبر
مریضی / بیماری
صبر و حوصله
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس