pay one's dues


(خودمانی) در اثر کوشش و رنجبری مقام یا امتیاز به دست آوردن، وظیفه ی خود را ادا کردن

پیشنهاد کاربران

جان کندن برای رسیدن به جایی
experience difficulties before achieving success
خاک کاری را خوردن ، عرق کاری را ریختن
بهای کاری رو پرداخت کردن ( یعنی عرق کاریو ریختن و رنجش رو کشیدن )
A:I've been doin' this ten years and I haven't gotten anywhere
B:you're just paying your dues
( خیلی خودمانی ) کون یارو پاره بشه تا به یه جایی برسه.
I've paid my dues for the last 25 years and now i'm ready for a comfortable retirement.
I want to become a manager overnight. . . . hey. You don't, you have to pay your dues.

بپرس