peck

/ˈpek//pek/

معنی: سوراخ، یک چهارم بوشل، نوک زدگی، نوک زدن، با نوک سوراخ کردن، دندان زدن
معانی دیگر: (با نوک زدن) ایجاد کردن، (با نوک یا منقار) بر چیدن، برداشتن، (پی در پی) ضربه زدن، نوک نوک کردن، (عامیانه) بوسه ی تند و دوستانه، ماچ، بوس، ضربه (با نوک یا هر چیز تیز)، نوک زنی، جای نوک، فرو رفتگی (در اثر ضربه یا نوک زنی)، رجوع شود به: pecking order، (واحد اندازه گیری گندم و جو و غیره برابر با یک چهارم بوشل bushel یا 8/81 لیتر) پک، ظرف یا ظرفیت یک پک، سورا، بانوک سورا  کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: in the US, a unit of capacity equal to eight quarts or 8.81 liters. Used primarily for dry measure.

(2) تعریف: (informal) a large amount, esp. of trouble; lot.

(3) تعریف: in the UK, a unit of capacity equal to two gallons, 9.0922 liters, or 554.840 cu. in. Used primarily for dry measure.

(4) تعریف: a container that holds a peck.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: pecks, pecking, pecked
(1) تعریف: to strike, nip, or pick up with the beak.

(2) تعریف: to make (a hole or indentation) by striking with or as if with a beak.

(3) تعریف: (informal) to kiss quickly and lightly.

- She pecked me on the cheek.
[ترجمه سما] او گونه ام را به آرامی بوسید
|
[ترجمه گوگل] به گونه ام نوک زد
[ترجمه ترگمان] روی گونه من نوک زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to strike or strike at something with or as with a beak.
مشابه: tap

(2) تعریف: to eat in small bits, or reluctantly.
مشابه: nibble

- She pecked at the dessert.
[ترجمه Edris nozari] او به دسر ناخونک زد
|
[ترجمه گوگل] او به دسر نوک زد
[ترجمه ترگمان] به دسر نوک زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a stroke, nip, or blow with or as with a beak.
مشابه: tap

(2) تعریف: (informal) a quick light kiss.

جمله های نمونه

1. peck (something) out
(با نوک یا منقار) درآوردن

2. peck at
1- نوک زدن به،نوک نوک کردن 2- (عامیانه) با بی میلی خوردن،از سر سیری خوردن،کم خوردن

3. Eat a peck of salt with a man before you trust him.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه به یک مرد اعتماد کنید، یک تکه نمک بخورید
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه بهش اعتماد کنی یه پیک نمک با یه مرد بخور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A man must eat a peck of salt with his friend before he knows him.
[ترجمه Edris nozari] یک مرد قبل از اینکه دوستش را بشناسد باید یه نون و نمکی باهاش خورده باشه
|
[ترجمه گوگل]یک مرد قبل از اینکه دوستش را بشناسد باید یک تکه نمک با دوستش بخورد
[ترجمه ترگمان]یک نفر باید قبل از اینکه او را بشناسد، یک نوک نمک بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. That bird tried to peck the baby.
[ترجمه گوگل]آن پرنده سعی کرد نوزاد را نوک بزند
[ترجمه ترگمان]آن پرنده کوشید تا بچه را نوک بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The birds learn to peck holes in the foil milk bottle tops.
[ترجمه گوگل]پرندگان یاد می گیرند که سوراخ های روی بطری های فویل شیر را نوک بزنند
[ترجمه ترگمان]پرندگان نوک بطری شیر را نوک می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Pick up line one. It's Mr. Peck.
[ترجمه گوگل]خط یک را بردارید این آقای پک است
[ترجمه ترگمان] خط اول رو بردار آقای \"پک\" هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He gave her a friendly peck on the cheek.
[ترجمه گوگل]او یک نوک دوستانه به گونه او زد
[ترجمه ترگمان]او بوسه ای دوستانه بر گونه او زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The chicken will peck up all the grain that you throw on the ground.
[ترجمه گوگل]مرغ تمام دانه هایی را که روی زمین می ریزد می کند
[ترجمه ترگمان]مرغ تمام دانه ها را که شما بر روی زمین پرت می کنید، نوک می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She gave him a peck on the cheek and said goodbye.
[ترجمه گوگل]به گونه او نوک زد و خداحافظی کرد
[ترجمه ترگمان]گونه اش را به گونه اش چسباند و خداحافظی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She gave her aunt a quick peck on the cheek.
[ترجمه گوگل]خاله اش را به گونه ای نوک زد
[ترجمه ترگمان]به عمه اش یک نوک نوک تیزی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She gave him a light peck of farewell.
[ترجمه حسین کتابدار] آن زن بر گونه مرد، بوسه خداحافظی نشاند.
|
[ترجمه گوگل]او به او یک خداحافظی خفیف داد
[ترجمه ترگمان]یک پیک خداحافظی به او داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. These birds peck off all the red flowers.
[ترجمه گوگل]این پرندگان تمام گل های قرمز را نوک می زنند
[ترجمه ترگمان]این پرندگان از همه گل های قرمز نوک می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They turn on their own kind and peck each other to death.
[ترجمه گوگل]به همنوع خود می چرخند و تا سر حد مرگ همدیگر را نوک می زنند
[ترجمه ترگمان]آن ها به نوع خودشان تبدیل می شوند و یکدیگر را به مرگ نوک می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سوراخ (اسم)
outage, aperture, orifice, hole, opening, perforation, puncture, bore, cave, leak, cavity, columbarium, pigeonhole, eyelet, mesh, foramen, peck, tap hole

یک چهارم بوشل (اسم)
peck

نوک زدگی (اسم)
peck

نوک زدن (فعل)
peck

با نوک سوراخ کردن (فعل)
peck

دندان زدن (فعل)
peck

انگلیسی به انگلیسی

• gouge, hole; strike of a beak or other pointed tool
strike with a beak or pointed tool; dig, gouge
if a bird pecks something, it moves its beak forward quickly and bites at it. verb here but can also be used as a singular noun. e.g. it hopped over and made a quick peck at the ground.
if you peck someone on the cheek, you give them a quick, light kiss. verb here but can also be used as a singular noun. e.g. she gave him a peck on the cheek.

پیشنهاد کاربران

وقتی گنجشک ها دونه نک می زنند
slang/ Peck means a quick and casual kiss. An example of a peck is a kiss on the cheek
عامیانه/ بوسه بر روی گونه، مثلاً در هنگام خداحافظی
And . . . did you kiss
?
A light peck goodbye
نمیشه گفت که peck دوستانه و غیر رسمیه ( informal ) ولی kissنیست
خودkissهم کاملا informal هست
هردوشون informalهستن
نوک زدن ؛ ماچ ( کردن )
– Chickens pecked at the seeds
– Vultures pecked out the dead goat's eyes
– She gave him a friendly peck on the cheek
– He pecked her on the cheek as he went out
بوسه کوتاه معمولاً بر روی گونه ها
peck somebody on the cheek/forehead etc
به معنی
to kiss someone quickly and lightl
تند و سریع گونه یا پیشانی کسی رو بوسیدن
خودخوری
همانkiss اما حالت informalداره

بپرس