penultimate

/penˈʌltɪmət//penˈʌltɪmət/

معنی: یکی به اخر مانده، ماقبل اخر
معانی دیگر: یکی مانده به آخر، پیش پایانی، وابسته به ماقبل آخر، (زبان شناسی) وابسته به هجای پیش پایانی، penult یکی به اخر مانده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: the next to the last.

- the penultimate attack
[ترجمه anna] حمله ی یکی به اخر مانده
|
[ترجمه گوگل] حمله ماقبل آخر
[ترجمه ترگمان] حمله به یکی مانده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of or relating to the next to the last syllable in a word.

- penultimate accent
[ترجمه anna] لهجه پیش پایانی
|
[ترجمه گوگل] لهجه ماقبل آخر
[ترجمه ترگمان] accent
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the penultimate chapter of a book
فصل ما قبل آخر کتاب

2. the penultimate phase of the war
مرحله ی ماقبل نهایی جنگ

3. Y is the penultimate letter of the alphabet.
[ترجمه گوگل]Y حرف ماقبل آخر الفبا است
[ترجمه ترگمان]Y حرف یکی مانده از حروف الفبا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It's the penultimate episode of the series tonight.
[ترجمه ehsan Mohammadzadeh] امشب قسمت یکی مانده به آخر سریال است.
|
[ترجمه گوگل]این قسمت ماقبل آخر سریال امشب است
[ترجمه ترگمان]این یکی از قسمت های سریال tonight
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. November is the penultimate month of the year.
[ترجمه ehsan Mohammadzadeh] نوامبر ماه ماقبل آخر سال است.
|
[ترجمه گوگل]نوامبر ماقبل آخر سال است
[ترجمه ترگمان]نوامبر یکی از ماه های آخر سال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The old stadium was in its penultimate year as an athletics venue.
[ترجمه گوگل]استادیوم قدیمی در سال ماقبل آخر خود به عنوان یک مکان دو و میدانی بود
[ترجمه ترگمان]استادیوم قدیمی در سال آخر خود به عنوان محل برگزاری ورزش برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The penultimate column shows the estimated cost to completion and the last one the budget for the project.
[ترجمه گوگل]ستون ماقبل آخر هزینه برآورد شده برای تکمیل و آخرین ستون بودجه پروژه را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]ستون ماقبل آخر، هزینه برآورد شده برای تکمیل و آخرین بخش بودجه پروژه را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We booked a moped for penultimate day of the holiday allowing 24 hours for recovery before the flight home.
[ترجمه گوگل]ما یک موتور سیکلت را برای روز ماقبل آخر تعطیلات رزرو کردیم و 24 ساعت برای بهبودی قبل از پرواز به خانه در نظر گرفتیم
[ترجمه ترگمان]ما برای روز یکی از روزه ای تعطیل به یکی از روزه ای تعطیل یعنی ۲۴ ساعت برای بهبودی قبل از بازگشت به خانه رزرو کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It took us five hours to reach the penultimate peak.
[ترجمه گوگل]پنج ساعت طول کشید تا به قله ماقبل آخر رسیدیم
[ترجمه ترگمان]پنج ساعت طول کشید تا به آخرین قله برسیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These trials are actually the penultimate step toward choosing the Olympic team for this summer's games.
[ترجمه گوگل]این آزمایشات در واقع قدم ماقبل آخر برای انتخاب تیم المپیک برای بازی های تابستان امسال است
[ترجمه ترگمان]این آزمایش ها در واقع آخرین گام به سوی انتخاب تیم المپیک برای بازی های تابستانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Particularly impressive is the horn section on the penultimate track, 'Just Jivin' Around'.
[ترجمه گوگل]بخش بوق در آهنگ ماقبل آخر، 'Just Jivin' Around' بسیار چشمگیر است
[ترجمه ترگمان]مخصوصا اثر شاخی که در the به وجود اومده همین اطراف پرسه می زنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Alan Aldridge's chestnut quickened well approaching the penultimate and was in no danger from then on.
[ترجمه گوگل]شاه بلوط آلن آلدریج به خوبی به ماقبل آخر نزدیک شد و از آن به بعد در خطر نبود
[ترجمه ترگمان]اسب کهر آلن s به the نزدیک شده بود و از آن به بعد دیگر هیچ خطری نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We booked a moped for the penultimate day of the holiday.
[ترجمه گوگل]برای روز ماقبل آخر تعطیلات یک موتور سیکلت رزرو کردیم
[ترجمه ترگمان]ما برای روز یکی از روزه ای آخر تعطیلات، moped را رزرو کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was the penultimate act before war.
[ترجمه گوگل]این آخرین اقدام قبل از جنگ بود
[ترجمه ترگمان]این آهنگ penultimate قبل از جنگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Beatification is the penultimate step before canonisation.
[ترجمه گوگل]سعادت خوانی قدم ماقبل آخر قبل از تجلیل است
[ترجمه ترگمان]Beatification آخرین گام قبل از canonisation است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

یکی به اخر مانده (صفت)
penult, penultimate

ماقبل اخر (صفت)
penult, penultimate

تخصصی

[ریاضیات] قبل از آخر، ماقبل آخر

انگلیسی به انگلیسی

• next to last, second to last
the penultimate thing in a series is the last but one; a formal word.

پیشنهاد کاربران

۱. ما قبل آخر. یکی مانده به آخر. یک. . . مانده به آخر
مثال:
You don’t need to read the penultimate chapter of the book.
شما نیاز نیست فصل ما قبل آخر کتاب را بخوانید.
یک گام مانده به آخر
نیمه نهایی

بپرس