percent

/pərˈsent//pəˈsent/

معنی: در صد، فی صد، بقرار در صد
معانی دیگر: (لاتین) درصد (نشان آن: %) (per cent هم می نویسند)، یک صدم، از قرار صدی، درسد، سدی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one part or unit of each hundred, or a fraction expressed as parts of a hundred. (abbr.: pct.)

- They will receive ten percent of the profits.
[ترجمه Dehghanzadeh] آن ها ده درصد از سود را دریافت خواهند کرد
|
[ترجمه ناشناس زبان اموز] آن ها ده درصد سود، سهم دارند
|
[ترجمه گوگل] ده درصد سود را دریافت خواهند کرد
[ترجمه ترگمان] آن ها ده درصد از سود را دریافت خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Three is fifty percent of six.
[ترجمه ali] سه پنجاه درصد شش است
|
[ترجمه Mehregan Joon] عدد۳، پنجاه درصد عدد۶ است
|
[ترجمه علیرضا] عدد سه 50 درصد عدد شش است
|
[ترجمه N.K] سه ، پنجاه درصد از شش است.
|
[ترجمه Dehghanzadeh] سه پنجاه درصد از شش است.
|
[ترجمه گوگل] سه پنجاه درصد از شش است
[ترجمه ترگمان] سه تا از آن ها شش درصد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a portion; percentage.

- She has donated a large percent of her wealth to charity.
[ترجمه N.K] او درصد زیادی از ثروت خود را به امور خیریه اهدا کرده است.
|
[ترجمه گوگل] او درصد زیادی از ثروت خود را به امور خیریه اهدا کرده است
[ترجمه ترگمان] او درصد زیادی از ثروت خود را به خیریه اهدا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: indicating some portion of the whole of a hundred parts (used in combination with a number).

- a four percent decline in prices
[ترجمه پارسا تقوی] کم شدن چهار درصدی قیمت ها .
|
[ترجمه گوگل] کاهش چهار درصدی قیمت
[ترجمه ترگمان] چهار درصد کاهش قیمت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. 70 percent of those polled . . .
70 درصد از کسانی که از آنها نظرخواهی شده بود . . .

2. eighty percent of the whales today are taken in the antarctic
امروزه هشتاد درصد نهنگ ها در جنوبگان صید می شوند.

3. one percent of the win goes to the house
یک درصد بردها به قمارخانه می رسد.

4. seventy percent of the country voted for him
هفتاد درصد مردم به او رای دادند.

5. a ten percent saving in the consumption of electricity
یک صرفه جویی ده درصدی در مصرف برق

6. a twenty percent increase in the population
ازدیاد جمعیت به میزان بیست درصد

7. only thirty percent of that country's people are covered by health insurance
فقط سی درصد مردم آن کشور از پوشش بیمه ی درمانی برخوردارند.

8. farmers comprise fifty percent of the population
کشاورزان پنجاه درصد جمعیت را تشکیل می دهند.

9. he discounted seventy-five percent of the office gossip
او هفتاد و پنج درصد شایعات اداره را باور نداشت.

10. a correlation of 90 percent between the two sets of data
یک همبستگی نود درصد بین دو دسته از داده ها (یا اطلاعات)

11. a markdown of ten percent
تخفیف ده درصد

12. an increase of ten percent
افزایش ده درصد

13. an interest of ten percent
بهره ی ده درصد

14. he connected on eighty percent of his attempts at the basket
او در هشتاد درصد از پرتاب های خود به حلقه ی بسکتبال موفق بوده است.

15. off-season rates are 20 percent cheaper
نرخ های خارج از فصل 20 درصد ارزانتراند.

16. that investment paid 5 percent
آن سرمایه گذاری 5 درصد سود داشت.

17. the japanese captured thirty percent of the country's market
ژاپنی ها سی درصد بازار کشور را به دست آوردند.

18. i trust her one hundred percent
صد در صد به او اطمینان دارم.

19. she polled 30 to 40 percent of the election vote
او 30 تا 40 درصد آرای انتخاباتی را آورد.

20. the bank charges me ten percent interest for the loan
بانک از من بابت وام ده درصد بهره می گیرد.

21. we outnumbered them by ten percent
تعداد ما ده درصد از آنها بیشتر بود.

22. nurseries provide day care for fifty percent of children under five
مهد کودک ها پنجاه درصد بچه های زیر پنج سال را نگهداری می کنند.

23. interest rates oscillated between 2 and 5 percent
نرخ بهره میان 2 و 5 درصد نوسان می کرد.

24. your savings earn an interest of five percent
به پس انداز شما سود پنج درصد تعلق می گیرد.

25. his stake in the business was less than ten percent
سرمایه ی او در آن کاسبی کمتر از ده درصد (کل سرمایه) بود.

26. through careful budgeting they cut the costs by ten percent
با بودجه بندی دقیق هزینه ها را ده درصد کاهش دادند.

27. he was given a promotion and a salary adjustment of nine percent
به او ترفیع دادند و حقوقش را به میزان نه درصد تعدیل کردند.

28. Recent opinion polls show that 60 percent favor abortion under certain circumstances.
[ترجمه گوگل]نظرسنجی های اخیر نشان می دهد که 60 درصد از سقط جنین در شرایط خاص حمایت می کنند
[ترجمه ترگمان]نظرسنجی های اخیر نشان می دهند که ۶۰ درصد از سقط جنین تحت شرایط خاصی حمایت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. He lent me the money at 5 percent interest.
[ترجمه گوگل]پول را با سود 5 درصد به من قرض داد
[ترجمه ترگمان]او پول را ۵ درصد به من قرض داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. Something like sixty percent of all married men will have an affair at some point in their marriage.
[ترجمه گوگل]چیزی حدود شصت درصد از همه مردان متاهل در مقطعی از ازدواج خود با هم رابطه نامشروع خواهند داشت
[ترجمه ترگمان]چیزی شبیه به شصت درصد از مردان متاهل در این ازدواج با کسی رابطه خواهند داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

در صد (اسم)
cent, percentage, percent

فیصد (اسم)
percent

بقرار در صد (اسم)
percent

تخصصی

[برق و الکترونیک] درصد
[صنایع غذایی] درصد
[نساجی] درصد
[ریاضیات] درصد

انگلیسی به انگلیسی

• one part of a hundred
percentage; hundredths
you use per cent to talk about fractions. for example, if an amount is 10 per cent of a larger amount, it is equal to 10 hundredths of the larger amount. per cent is often written %.

پیشنهاد کاربران

Percent is one part in a hundred
پسوند cent به معنی صد بوده و هرجا استفاده میشود قسمتی از معنی صد می باشد
درصد
You got 20 percent of the answers right
شما 20 درصد درست جواب دادید �️�️�️
. Percent is one part in a hundred
در صد، فی صد، بقرار در صد
One of the hundreds
Percent means one part in a hundred
%درصد
مثال:هفت درصد - - - >7percent
. Present is one part in a hundred
one part in a hudred
درصد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس