perfectly

/ˈpɝːfəktli//ˈpɜːfɪktli/

به طور کامل، فربودین، کاملا، تماما، عالی، بسیار خوب، فوق العاده، خیلی زیاد، بکلی، بطورکامل یا بی عیب، خوب خوب

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: in a perfect manner.

(2) تعریف: totally; completely.
مشابه: altogether, backward and forward

جمله های نمونه

1. perfectly new
کاملا نو

2. perfectly round
کاملا گرد

3. he was perfectly agreeable to signing the paper
او کاملا راضی بود که ورقه را امضا کند.

4. i am perfectly satisfied with your work
من از کار شما کاملا خشنودم.

5. she sang perfectly
او خیلی خوب آواز خواند.

6. to be perfectly frank with you . . .
صاف و پوست کنده به شما می گویم . . .

7. the battalion was perfectly ranked
گردان را به نحو احسن آراسته ( به صف کرده) بودند.

8. this building harmonizes perfectly with the surrounding scenery
این ساختمان به خوبی با مناظر اطراف آن جور در می آید (متناسب است).

9. a ping-pong table should be perfectly even
میز پینگ پنگ باید کاملا تخت باشد.

10. the two friends lived together perfectly harmoniously
دو دوست با سازگاری کامل با هم زندگی می کردند.

11. a diamond of the first water is perfectly transparent
یک الماس درجه یک کاملا شفاف است.

12. I knew perfectly well it was a.
[ترجمه گوگل]من کاملاً می دانستم که این یک است
[ترجمه ترگمان]می دانستم که خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The curtains blend in perfectly with the carpet.
[ترجمه گوگل]پرده ها کاملاً با فرش ترکیب می شوند
[ترجمه ترگمان]پرده ها کاملا با فرش مخلوط می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They're perfectly within their rights to ask to see the report.
[ترجمه گوگل]آنها کاملاً در حقوق خود هستند که بخواهند گزارش را ببینند
[ترجمه ترگمان]آن ها کاملا حق دارند که از آن ها بخواهند که این گزارش را ببینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There's no need to shout, I can hear perfectly well.
[ترجمه گوگل]نیازی به فریاد زدن نیست، من کاملاً خوب می شنوم
[ترجمه ترگمان]احتیاجی به فریاد زدن نیست، کاملا خوب می توانم بشنوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Let me be perfectly frank with you.
[ترجمه گوگل]بگذارید کاملاً با شما صریح باشم
[ترجمه ترگمان]بگذار من با تو کام لا رک باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. It's perfectly normal to be nervous before a performance.
[ترجمه گوگل]این کاملا طبیعی است که قبل از اجرا عصبی باشید
[ترجمه ترگمان]این کاملا طبیعی است که قبل از نمایش عصبی باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. There were perfectly cogent reasons why Julian Cavendish should be told of the Major's impending return.
[ترجمه گوگل]دلایل کاملا قانع کننده ای وجود داشت که چرا باید به جولیان کاوندیش در مورد بازگشت قریب الوقوع سرگرد گفته شود
[ترجمه ترگمان]دلایلی کاملا متقاعد کننده وجود داشت که چرا جولین باید از بازگشت قریب الوقوع میجر به آن ها گفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] کاملا، تماما

انگلیسی به انگلیسی

• flawlessly, superbly, faultlessly, without an error, without a blemish

پیشنهاد کاربران

کاملاً
مثال: The plan worked perfectly.
طرح به کامی کار کرد.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : perfect
✅️ اسم ( noun ) : perfection / perfectionism / perfectionist
✅️ صفت ( adjective ) : perfect
✅️ قید ( adverb ) : perfectly
به کمال
به حد کمال
● کاملاً
● به طور عالی، بی عیب و نقص
ایده آل
ترگل ورگل
کاملاً
بدون هیچ ایرادی
به خوبی

بپرس