perplexed

/pərˈplekst//pəˈplekst/

سردرگم، حیرت زده، گیج، سرگشته، حیران، هاج وواج، کاتوره، هامی، هامین، بغرنج، دشوار، پیچیده، غامض، مدغم، خیران، مبهوت، درهم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: perplexedly (adv.)
(1) تعریف: puzzled, confused, or uncertain.
مترادف: baffled, befuddled, puzzled
مشابه: bamboozled, bewildered, buffaloed, confounded, confused, lost, mystified, quizzical, stumped

(2) تعریف: of a subject or situation, complicated or confused.
مترادف: complicated, entangled, involved
مشابه: complex, confused, convoluted, involuted, mystified, snarled

جمله های نمونه

1. panchatantra's perplexed sentences
جمله های پیچیدی کلیله و دمنه

2. questions which have perplexed mankind since the beginning of the world
پرسش هایی که از آغاز جهان بشر را حیران کرده است

3. repeated tribulations had perplexed the old lady
ناملایمات پی درپی پیرزن را گیج و حیران کرده بود.

4. the disappearance of the jewelery had left him perplexed
غیب شدن جواهرات او را کاملا دچار حیرت کرده بود.

5. The student looked at him, perplexed.
[ترجمه گوگل]شاگرد متحیر به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]دانشجو مات و مبهوت به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His strange behaviour perplexed her greatly.
[ترجمه گوگل]رفتار عجیب او او را به شدت گیج کرده بود
[ترجمه ترگمان]رفتار عجیبش موجب تعجب او می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We were perplexed by his failure to answer the letter.
[ترجمه گوگل]ما از پاسخ ندادن او به نامه گیج شدیم
[ترجمه ترگمان]مات و مبهوت مانده بود که جواب نامه را بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Gary looked rather perplexed.
[ترجمه گوگل]گری نسبتاً گیج به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]گری گوری مات و مبهوت به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I am perplexed to know what to do.
[ترجمه گوگل]من گیج هستم که بدانم چه کار کنم
[ترجمه ترگمان]مات و مبهوت مانده بودم که بدانم چه باید بکنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It perplexed him because he was tackling it the wrong way.
[ترجمه گوگل]این او را گیج می کرد زیرا او به روشی اشتباه با آن برخورد می کرد
[ترجمه ترگمان]او را گیج کرد، چون داشت راه را اشتباه فکر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He perplexed me with this problem.
[ترجمه گوگل]او مرا با این مشکل گیج کرد
[ترجمه ترگمان] اون منو با این مشکل گیج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The question perplexed me.
[ترجمه گوگل]سوال من را گیج کرد
[ترجمه ترگمان]این سوال مرا گیج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She had to explain her behaviour to her perplexed supporters.
[ترجمه گوگل]او باید رفتار خود را برای حامیان گیجش توضیح می داد
[ترجمه ترگمان]او باید رفتار خود را با حامیان پریشان خود توضیح دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Ideas and Information is a guide for the perplexed.
[ترجمه گوگل]ایده ها و اطلاعات راهنمایی برای افراد سردرگم است
[ترجمه ترگمان]ایده ها و اطلاعات یک راهنما برای گیج کردن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• baffled; puzzled, at a loss; confused; complicated
if you are perplexed, you are puzzled or do not know what to do.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : perplex
✅️ اسم ( noun ) : perplexity
✅️ صفت ( adjective ) : perplexed / perplexing
✅️ قید ( adverb ) : perplexedly
گیج، مبهوت
خیلی سردرگم ، گیج . معمولا بجای استفاده از very confused از این واژه استفاده میشود .
مدهوش
حیران
حیرت زده

بپرس