persistently


با پافشاری، بااصرار، مصرانه، به ابرام

جمله های نمونه

1. The allegations have been persistently denied by ministers.
[ترجمه گوگل]این اتهامات همواره از سوی وزرا رد شده است
[ترجمه ترگمان]این اتهامات به طور مداوم توسط وزیران انکار شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They have persistently denied claims of illegal dealing.
[ترجمه گوگل]آنها مدام ادعای معامله غیرقانونی را رد کرده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها همواره ادعاهای مربوط به معامله غیرقانونی را انکار کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They persistently stuck him with fund collection.
[ترجمه گوگل]آنها به طور مداوم او را با جمع آوری وجوه گیر کردند
[ترجمه ترگمان]با اصرار تمام او را جمع و جور کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They have persistently ignored our advice.
[ترجمه گوگل]آنها به طور مداوم توصیه های ما را نادیده گرفته اند
[ترجمه ترگمان]آن ها همیشه نصیحت ما را نادیده گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Rachel gently but persistently imposed her will upon Douglas.
[ترجمه گوگل]راشل به آرامی اما با اصرار اراده خود را بر داگلاس تحمیل کرد
[ترجمه ترگمان]را شل به آرامی اما با اصرار بر او تحمیل خواسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Questioned persistently by the teacher, he squirmed .
[ترجمه گوگل]معلم که مدام از او سوال می‌پرسید، تکان خورد
[ترجمه ترگمان]او با اصرار از معلم دفاع کرد و خود را به سمت خود کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Punitive methods persistently used against a background of rejecting, hostile parental attitudes lead, in the long term, to trouble.
[ترجمه گوگل]روش‌های تنبیهی که به‌طور مداوم در برابر پس‌زمینه نگرش‌های خصمانه و طردکننده والدین استفاده می‌شوند، در درازمدت به دردسر منجر می‌شوند
[ترجمه ترگمان]روش های Punitive پیوسته در مخالف سابقه رد کردن، رفتار خصمانه والدین، در دراز مدت، برای ایجاد مشکل، مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There were girls who persistently stayed out late, girls who kept bad company and girls who drank too much.
[ترجمه گوگل]دخترانی بودند که مدام تا دیروقت بیرون می‌ماندند، دخترانی که بدرفتاری می‌کردند و دخترانی که زیاد مشروب می‌نوشیدند
[ترجمه ترگمان]دخترانی بودند که در اواخر شب در خانه می ماندند، دخترانی که شرکت بدی داشتند، و دخترانی که بیش از حد مشروب می خوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Take-home pay rose persistently during the inflation of the 1960s and early 1970s.
[ترجمه گوگل]در طول تورم دهه 1960 و اوایل دهه 1970، دستمزدهای دریافتی به طور مداوم افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]حقوق در خانه در تورم دهه های ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰ به طور مداوم افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She persistently asserted her opinions.
[ترجمه گوگل]او دائماً نظرات خود را مطرح می کرد
[ترجمه ترگمان]دائم عقاید خود را بیان می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A few months later he was fined for persistently importuning for immoral purposes.
[ترجمه گوگل]چند ماه بعد او به دلیل واردات مداوم برای اهداف غیراخلاقی جریمه شد
[ترجمه ترگمان]چند ماه پس از آن، وی به علت persistently مداوم، به خاطر مقاصد غیر اخلاقی جریمه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The resultant comparison with housework persistently branded it as a less enjoyed and less enjoyable occupation.
[ترجمه گوگل]مقايسه حاصل با كارهاي خانه به طور مداوم آن را به عنوان شغلي كم لذت و لذت بخش تر معرفي كرد
[ترجمه ترگمان]مقایسه حاصل با کاره ای خانه، آن را به عنوان یک اشغال کم تر لذت بخش و لذت بخش تلقی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This myth has persistently mitigated against a recognition of other centres of cultural activity.
[ترجمه گوگل]این اسطوره به طور مداوم در برابر شناخت سایر مراکز فعالیت فرهنگی کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]این افسانه به طور مداوم علیه به رسمیت شناختن سایر مراکز فعالیت فرهنگی کاهش داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Speculation about his death centred most persistently on financial worries.
[ترجمه گوگل]حدس و گمان در مورد مرگ او بیشتر بر نگرانی های مالی متمرکز بود
[ترجمه ترگمان]گمانه زنی درباره مرگ او پیوسته بر نگرانی های مالی متمرکز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The persistently troublesome problems and the large spot discharges are the pollutions which are likely to come to agency attention.
[ترجمه گوگل]مشکلات دائمی دردسرساز و تخلیه‌های لکه‌ای بزرگ، آلودگی‌هایی هستند که احتمالاً مورد توجه آژانس قرار می‌گیرند
[ترجمه ترگمان]مشکلات persistently و تخلیه محل بزرگ آلودگی های ناشی از دفع آلاینده ها هستند که به احتمال زیاد به منطقه توجه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• stubbornly; diligently; industriously

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : persist
اسم ( noun ) : persistence
صفت ( adjective ) : persistent
قید ( adverb ) : persistently
پیگیرانه
سرسختانه، با پایمردی، با سماجت، مکررا، بی وقفه
به طور مداوم، همواره

بپرس