personable

/ˈpɜːrsənəbl̩//ˈpɜːsənəbl̩/

معنی: جذاب، موقر، خوش قیافه، شخصی، با شخصیت، خوش سیما
معانی دیگر: (شخصیت) خوشایند، دلپذیر، دوست داشتنی، تودل برو

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: personably (adv.), personableness (n.)
• : تعریف: pleasing in appearance or manner; friendly; attractive.
مترادف: agreeable, attractive, nice, pleasant
متضاد: disagreeable
مشابه: affable, amiable, comely, congenial, cordial, friendly, good-natured, handsome, likable, lovely, neighborly

- She found her boyfriend's father quite personable, but his mother seemed somewhat cold and humorless.
[ترجمه گوگل] او پدر دوست پسرش را کاملاً با شخصیت یافت، اما مادرش تا حدودی سرد و بی طنز به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان] او پدر دوست پسرش را کاملا جذاب یافته بود، اما مادرش کمی سرد و عبوس به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The people I met were intelligent, mature, personable.
[ترجمه گوگل]افرادی که ملاقات کردم باهوش، بالغ و با شخصیت بودند
[ترجمه ترگمان]مردمی که دیدم باهوش، بالغ و خوش قیافه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The salesman was a very personable young man.
[ترجمه گوگل]فروشنده مرد جوان بسیار با شخصیتی بود
[ترجمه ترگمان]فروشنده مرد بسیار جذابی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The sales assistant was a very personable young man.
[ترجمه گوگل]دستیار فروش مرد جوان بسیار با شخصیتی بود
[ترجمه ترگمان]دستیار فروش مرد جوان جذابی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She is intelligent, hard-working and personable.
[ترجمه گوگل]او باهوش، سخت کوش و با شخصیت است
[ترجمه ترگمان]او باهوش، سخت کوش و خوش قیافه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Jeremy excepted, the men seemed personable.
[ترجمه گوگل]به جز جرمی، مردها با شخصیت به نظر می رسیدند
[ترجمه ترگمان]به استثنا جرمی، مردها خوش قیافه به نظر می رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Richard was tall for his age and personable, with impeccable manners and a strong sense of occasion.
[ترجمه گوگل]ریچارد نسبت به سن و سالش قد بلند و با شخصیت بود، با رفتارهای بی عیب و نقص و احساس قوی مناسبت
[ترجمه ترگمان]ریچارد هم سن و سال او بلند بود و خوش قیافه بود، با ادب و رفتار بی نقص
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Nick personable, Eton educated, slightly big boyish looking is 30 and married with two very young children.
[ترجمه گوگل]نیک با شخصیت، ایتون تحصیلکرده، ظاهری پسرانه کمی درشت 30 سال دارد و متاهل و دارای دو فرزند بسیار کوچک است
[ترجمه ترگمان]نیک خوش مشرب، تحصیل کرده Eton، سی ساله بود و با دو بچه بسیار جوان ازدواج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He is pleasant, quite soft-spoken and a personable gentleman who maintains his innocence.
[ترجمه گوگل]او دلپذیر، خوش صحبت و نجیب زاده ای با شخصیت است که بی گناهی خود را حفظ می کند
[ترجمه ترگمان]او آدم مطبوعی است، کاملا آرام و با ادب سخن می گوید و مردی خوش قیافه که از معصومیت خود نگهداری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He had been a young man, quite personable until some one slashed his throat.
[ترجمه گوگل]او مرد جوانی بود و کاملاً با شخصیت بود تا اینکه یکی گلوی او را برید
[ترجمه ترگمان]جوان بود، خوش قیافه بود، تا زمانی که کسی گلویش را سوراخ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You take your vows, you are personable, you ingratiate yourself both with Lady Amelia and Lady Eleanor.
[ترجمه گوگل]شما عهد خود را می پذیرید، شما با شخصیت هستید، هم با لیدی آملیا و هم با لیدی النور به خودتان خشنود می شوید
[ترجمه ترگمان]شما نظرتان را قبول می کنید، جذاب هستید، می توانید هر دو را با لیدی آملیا و لیدی الی نور لطف کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Luyendyk not only is eloquent and personable, he is Hollywood handsome.
[ترجمه گوگل]لویندیک نه تنها خوش بیان و با شخصیت است، بلکه خوش تیپ هالیوودی است
[ترجمه ترگمان]او نه تنها زیبا و خوش قیافه است و خوش قیافه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A highly intelligent, highly motivated, and extremely personable young woman, Crystal has had numerous supports along the way.
[ترجمه گوگل]کریستال یک زن جوان بسیار باهوش، با انگیزه و بسیار با شخصیت، در این راه از حمایت های متعددی برخوردار بوده است
[ترجمه ترگمان]کریستال یک زن جوان بسیار باهوش و بسیار خوش قیافه و بسیار خوش قیافه است که در طول راه از بسیاری از آن ها حمایت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. David, exceptionally bright and personable, was probably as well-read on the game as any player I have known.
[ترجمه گوگل]دیوید، فوق‌العاده باهوش و با شخصیت، احتمالاً به اندازه هر بازیکنی که من می‌شناختم، در بازی مطالعه داشت
[ترجمه ترگمان]دیوید، که فوق العاده باهوش و خوش قیافه بود، احتمالا به عنوان هر بازیکنی که می شناختم، خوب خوانده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جذاب (صفت)
absorbing, charming, appealing, nifty, cute, slick, fetching, lovable, loveable, dashing, bonnie, bonny, copacetic, personable, well-off

موقر (صفت)
solemn, dignified, sober, grave, sedate, staid, personable, sobersided

خوش قیافه (صفت)
handsome, good-looking, personable

شخصی (صفت)
own, private, personable, personal

با شخصیت (صفت)
personable

خوش سیما (صفت)
personable

انگلیسی به انگلیسی

• pleasant, likable; attractive, handsome
someone who is personable has a pleasant appearance and character; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

با احترام به جناب کریمی و بقیه دوستان 🙏
person : شخص
personify : شخصیت دادن
personalize : شخصیت سازی کردن
personification : آرایه ) تشخیص )
personage : character ( بازیگر )
personality : شخصیت
...
[مشاهده متن کامل]

personalization : شخصی سازی
personable : با شخصیت
personal : شخصی
personalized : شخصی سازی شده
personally : شخصا

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : personify / personalize
✅️ اسم ( noun ) : person / personification / personage / personality / personalization
✅️ صفت ( adjective ) : personable / personal / personalized
✅️ قید ( adverb ) : personally
خوش برخورد
دارای جذابیت شخصیتی و ظاهری
خوش سیما، جذاب شخصیتی

بپرس