personality test


(آموزش - روان شناسی) آزمون شخصیت

جمله های نمونه

1. All candidates have to undergo a personality test.
[ترجمه گوگل]همه داوطلبان باید تست شخصیت بدهند
[ترجمه ترگمان]همه کاندیداها باید آزمون شخصیت داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Ask him if he would mind taking a personality test.
[ترجمه گوگل]از او بپرسید که آیا دوست ندارد یک تست شخصیتی انجام دهد؟
[ترجمه ترگمان]از او بپرسید که آیا ممکن است یک آزمایش شخصیت داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They were also given personality tests, since some studies have found an association between susceptibility to infections and personality type.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که برخی از مطالعات ارتباطی بین حساسیت به عفونت ها و تیپ شخصیتی پیدا کرده اند، به آنها تست شخصیت نیز داده شد
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین آزمون های شخصیت دادند، چرا که برخی مطالعات، ارتباط بین حساسیت به عفونت ها و تیپ های شخصیتی را یافته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Personality tests have not been found to have such high predictive validity as ability tests.
[ترجمه گوگل]آزمون های شخصیتی به اندازه آزمون های توانایی از اعتبار پیش بینی بالایی برخوردار نیستند
[ترجمه ترگمان]تست های شخصیت برای داشتن چنین اعتبار پیش بینی کننده بالایی به عنوان تست توانایی پیدا نشده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. So here's my baseball personality test : Are you a chatty first baseman or a sullen shortstop?
[ترجمه گوگل]بنابراین تست شخصیت بیسبال من این است: آیا شما یک پایه اول پر حرف هستید یا یک نفر کوتاه عبوس؟
[ترجمه ترگمان]خب، این تست شخصیت بیس بال من اینه که تو اولین مک baseman یا یه مدافع sullen هستی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The study used the Hogan Development Survey, a personality test designed to pick up on negative traits.
[ترجمه گوگل]در این مطالعه از نظرسنجی توسعه هوگان استفاده شد، یک تست شخصیتی که برای تشخیص ویژگی های منفی طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]این مطالعه از بررسی توسعه هوگان استفاده کرد، یک تست شخصیت طراحی شده برای انتخاب ویژگی های منفی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It's not that much of a personality test, and we don't believe that there are people who consistently always notice these things.
[ترجمه گوگل]این یک تست شخصیتی زیاد نیست، و ما باور نداریم که افرادی هستند که همیشه به این چیزها توجه داشته باشند
[ترجمه ترگمان]این خیلی از آزمون شخصیت نیست، و ما باور نداریم که افرادی هستند که همواره به این چیزها توجه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Life is an IQ test and a personality test and an IQ result contains elements of both (but mostly intelligence).
[ترجمه گوگل]زندگی یک تست IQ و یک تست شخصیت است و یک نتیجه IQ حاوی عناصر هر دو است (اما بیشتر هوش)
[ترجمه ترگمان]زندگی تست IQ و تست شخصیت است و نتیجه IQ حاوی عناصر هر دو (اما بیشتر هوش)است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Objective : To explore personality test and brainstem auditory potentials ( BAEPs ) in patients with migraine.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی تست شخصیت و پتانسیل شنوایی ساقه مغز (BAEPs) در بیماران مبتلا به میگرن
[ترجمه ترگمان]هدف: کاوش در مورد آزمون شخصیت و پتانسیل های شنیداری شنیداری (BAEPs)در بیماران مبتلا به میگرن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These "diagnoses" are part of a personality test, the Rorschach Inkblot test.
[ترجمه گوگل]این «تشخیص‌ها» بخشی از تست شخصیت، تست لکه جوهر رورشاخ است
[ترجمه ترگمان]این تشخیص ها بخشی از تست شخصیت هستند، تست Rorschach Inkblot
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Do you still use a personality test along with interviews now?
[ترجمه گوگل]آیا در حال حاضر هنوز از تست شخصیت در کنار مصاحبه استفاده می کنید؟
[ترجمه ترگمان]آیا شما هنوز هم از یک تست شخصیت به همراه مصاحبه استفاده می کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. While IQ and personality test may not bear much direct relation to Fechner's ideas, their spirit is the same: to measure, to quantify, to know the difference between.
[ترجمه گوگل]در حالی که تست هوش و شخصیت ممکن است ارتباط مستقیم زیادی با ایده های فچنر نداشته باشند، روحیه آنها یکسان است: اندازه گیری، کمی کردن، دانستن تفاوت بین
[ترجمه ترگمان]در حالی که تست IQ و تست شخصیت ارتباط مستقیمی با ایده های Fechner ندارد، روحیه آن ها یک سان است: اندازه گیری، تعیین کمیت، دانستن تفاوت بین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Personality is an area of subjectivity he avoids, despite the proliferation of personality tests.
[ترجمه گوگل]شخصیت حوزه ای از ذهنیت است که او علیرغم افزایش تست های شخصیت از آن اجتناب می کند
[ترجمه ترگمان]شخصیت، حوزه ای از ذهنیت است که او، با وجود تکثیر آزمایش های شخصیت، از آن اجتناب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They do not judge personality, nor do they use personality tests.
[ترجمه گوگل]آنها شخصیت را قضاوت نمی کنند و از تست های شخصیتی استفاده نمی کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها شخصیت داوری نمی کنند و نه از آزمون های شخصیت استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Eysenck's theory depends on a high correlation between criminality and particular personality characteristics identified by personality tests.
[ترجمه گوگل]نظریه آیزنک به همبستگی بالایی بین جنایتکاری و ویژگی های شخصیتی خاص که توسط آزمون های شخصیتی شناسایی می شوند، بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]نظریه Eysenck به همبستگی بالایی بین جنایتکاری و ویژگی های شخصیتی خاصی بستگی دارد که با تست های شخصیت مشخص شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• personality examination, psychological test which is administered to learn about the test-taker's personality

پیشنهاد کاربران

آزمون شخصیت مخصوصا واسه اینکه بفهمیبه چه رشته ای علاقه داری

بپرس