personalty

/ˈpɜːrsənlti//ˈpɜːsənlti/

معنی: اموال شخصی
معانی دیگر: رجوع شود به: personal property

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: personalties
• : تعریف: personal property, as opposed to real estate.

جمله های نمونه

1. EXAMPLE: The bank did not consider personalty when assessing the worth of the borrower.
[ترجمه گوگل]مثال: بانک هنگام ارزیابی ارزش وام گیرنده، شخصیت را در نظر نگرفت
[ترجمه ترگمان]مثال: بانک personalty را هنگام ارزیابی ارزش وام گیرنده در نظر نگرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Coffee has several metabolic personalty that could dilute the hazard of concretion manufacture.
[ترجمه گوگل]قهوه دارای چندین ویژگی متابولیک است که می تواند خطر ساخت بتن را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]قهوه چندین داروی متابولیک مختلف دارد که می تواند خطر تولید concretion را رقیق کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. That car is his personalty; using it without his permission is illegal.
[ترجمه گوگل]آن ماشین شخصیت اوست استفاده از آن بدون اجازه او غیرقانونی است
[ترجمه ترگمان]این ماشین personalty اوست؛ استفاده از آن بدون اجازه او غیر قانونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Let me feel flimsy personalty. how to protect ourself when we face present complex society?
[ترجمه گوگل]بگذارید احساس شخصیت ضعیفی داشته باشم چگونه در مواجهه با جامعه پیچیده کنونی از خود محافظت کنیم؟
[ترجمه ترگمان]بگذارید من احساس راحتی کنم چگونه می توان از ourself محافظت کرد وقتی که با جامعه پیچیده کنونی روبرو هستیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The ethic principles of aesthetic consciousness are personalty, prudential justice and benefit, fair and rational benefit.
[ترجمه گوگل]اصول اخلاقی آگاهی زیبایی شناسی عبارتند از: شخصیت، عدالت و منفعت محتاطانه، منفعت عادلانه و عقلانی
[ترجمه ترگمان]اصول اخلاقی آگاهی زیبایی شناسی عبارتند از personalty، عدالت prudential و سود، عادلانه و منطقی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Bequests of real estate are technically known as devises, bequests of personalty as legacies.
[ترجمه گوگل]وصیت‌های املاک و مستغلات از نظر فنی به عنوان تدبیر شناخته می‌شوند، وصیت‌های شخصی به عنوان میراث
[ترجمه ترگمان]Bequests از املاک و مستغلات به طور فنی به عنوان میراث و میراث میراث به عنوان میراث یاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The parties may by contract determine the status of an object as a fixture or personalty.
[ترجمه گوگل]طرفین می توانند به موجب قرارداد وضعیت یک شی را به عنوان ثابت یا شخصیت تعیین کنند
[ترجمه ترگمان]طرفین ممکن است با عقد قرارداد، وضعیت یک شی را به عنوان یک ثابت یا personalty تعیین کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The law governing realty was quite different from that relating to personalty and many of these distinction exist today[Sentence dictionary], although their impact is gradually diminishing.
[ترجمه گوگل]قوانین حاکم بر املاک کاملاً با قوانین مربوط به شخصیت متفاوت بود و بسیاری از این تمایزها امروزه [فرهنگ جملات] وجود دارد، اگرچه تأثیر آنها به تدریج در حال کاهش است
[ترجمه ترگمان]قانون حاکم بر املاک، از ارتباط با personalty کاملا متفاوت بود و بسیاری از این تمایز امروز [ فرهنگ لغت حکم ] وجود دارد، هر چند تاثیر آن ها به تدریج کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In recent years, some scholars do research on the right of Corporation's personalty .
[ترجمه گوگل]در سال های اخیر، برخی از محققان در مورد حقوق شخصیت شرکت تحقیق می کنند
[ترجمه ترگمان]در سال های اخیر، برخی اندیشمندان در سمت راست of شرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This right bears certain characteristics both of the mortgages of realty and personalty ; hence a special form of mortgage.
[ترجمه گوگل]این حق دارای ویژگیهای خاصی از رهن ملک و شخصیت است از این رو شکل خاصی از وام مسکن
[ترجمه ترگمان]این حق هم دارای ویژگی های خاص املاک و مستغلات و املاک و مستغلات است، و از این رو، یک نوع وام مسکن نیز وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There are three species or types of property: Land, Improvements to Land, and Personalty .
[ترجمه گوگل]سه گونه یا نوع دارایی وجود دارد: زمین، بهبود به زمین و شخصیت
[ترجمه ترگمان]سه گونه یا نوع ملک وجود دارد: زمین، بهبود به سرزمین، و personalty
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Many people's Inner Critic makes an appearance early in life and is such a constant companion that it's part of their personalty .
[ترجمه گوگل]منتقد درونی بسیاری از افراد در اوایل زندگی ظاهر می شود و آنقدر همراه همیشگی است که بخشی از شخصیت آنهاست
[ترجمه ترگمان]بسیاری از بخش نقد داخلی بسیاری از مردم در ابتدای زندگی ظاهر می شوند و یک همراه دائمی است که بخشی از personalty آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اموال شخصی (اسم)
personal property, personalty

تخصصی

[حقوق] اموال منقول، اموال شخصی

انگلیسی به انگلیسی

• personal possessions (british)

پیشنهاد کاربران

بپرس