personhood

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the fact or condition of being a person.

(2) تعریف: a person's individual character.
مشابه: identity

جمله های نمونه

1. It is this personhood which is the Monster's ultimate objective.
[ترجمه گوگل]این شخصیت است که هدف نهایی هیولا است
[ترجمه ترگمان]این this است که هدف نهایی هیولا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The departure time forgot words personhood calculate than day more than 40 days, yemen, airlines plane will let my journey to a big bend, this one will turn to turn in Africa.
[ترجمه گوگل]زمان عزیمت فراموش شده کلمات شخصیتی محاسبه از روز بیش از 40 روز، یمن، هواپیما خطوط هوایی اجازه می دهد سفر من به یک پیچ بزرگ، این یکی تبدیل خواهد شد به نوبه خود در آفریقا
[ترجمه ترگمان]زمان حرکت کلماتی را فراموش کرد که بیش از ۴۰ روز طول می کشد و خطوط هوایی اجازه خواهند داد سفر من به یک پیچ بزرگ برسد، این یکی تبدیل به آفریقا خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Spirit's distinct personhood was no part of Old Testament revelation.
[ترجمه گوگل]شخصیت متمایز روح بخشی از مکاشفه عهد عتیق نبود
[ترجمه ترگمان]روح متمایز روح بخشی از مکاشفه عهد قدیم نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Voters in Mississippi could vote on a personhood amendment to their state Constitution this November, although the ACLU is challenging that initiative in court.
[ترجمه گوگل]رای دهندگان در می سی سی پی می توانند در نوامبر امسال به اصلاحیه شخصیتی در قانون اساسی ایالت خود رأی دهند، اگرچه ACLU این ابتکار را در دادگاه به چالش می کشد
[ترجمه ترگمان]رای دهندگان در می سی سی پی می توانند به متمم personhood قانون اساسی دولت در ماه نوامبر رای دهند، اگرچه دولت ACLU این طرح را در دادگاه به چالش می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He's president of Personhood USA, a group that's trying to rewrite the laws and constitutions of every state — and some countries — to recognize someone as a person "exactly at creation, " he says.
[ترجمه گوگل]او می‌گوید که او رئیس Personhood USA است، گروهی که تلاش می‌کند قوانین و قوانین اساسی هر ایالت - و برخی کشورها - را بازنویسی کند تا فردی را دقیقاً در زمان خلقت به‌عنوان یک شخص به رسمیت بشناسد
[ترجمه ترگمان]او می گوید: \" او رئیس Personhood آمریکا، گروهی است که سعی دارد قوانین و قوانین اساسی هر ایالت و برخی کشورها را از نو بنویسد - تا کسی را به عنوان فردی که دقیقا در آفرینش است بشناسد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Solitude is the salt of personhood.
[ترجمه گوگل]تنهایی نمک شخصیت است
[ترجمه ترگمان]تنهائی نمک of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Personhood USA hopes to get proposals on the ballot in nearly half the states by 20
[ترجمه گوگل]Personhood USA امیدوار است که در 20 ایالت تقریباً در نیمی از ایالت ها پیشنهادهایی را به صندوق رأی بیاورد
[ترجمه ترگمان]\"Personhood USA\" امیدوار است که در حدود نیمی از ایالات را ۲۰ سال به صندوق های رای وارد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And while Mason of Personhood USA says he doesn't think his proposals would interfere with most forms of birth control, he doesn't deny that some could.
[ترجمه گوگل]و در حالی که Mason of Personhood USA می‌گوید فکر نمی‌کند پیشنهادات او با اکثر اشکال کنترل تولد تداخل داشته باشد، او انکار نمی‌کند که برخی می‌توانند
[ترجمه ترگمان]و در حالی که می سون در ایالت متحده آمریکا می گوید که او فکر نمی کند پیشنهاد او در بیشتر اشکال کنترل تولد دخالت کند، او این موضوع را انکار نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And it's not just medical questions raised by personhood laws.
[ترجمه گوگل]و این فقط سوالات پزشکی نیست که توسط قوانین شخصیتی مطرح می شود
[ترجمه ترگمان]و این فقط پرسش های پزشکی نیست که توسط قوانین personhood مطرح شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Solitude is the salt of personhood. It brings out the authentic flavor of every experience.
[ترجمه گوگل]تنهایی نمک شخصیت است طعم اصیل هر تجربه را به ارمغان می آورد
[ترجمه ترگمان]تنهائی نمک of است آن طعم معتبر هر تجربه را به همراه می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Arguments like that helped defeat personhood amendments in Colorado in 2008 and 20
[ترجمه گوگل]استدلال هایی مانند آن به شکست اصلاحات شخصیتی در کلرادو در سال های 2008 و 20 کمک کرد
[ترجمه ترگمان]بحث هایی مانند این به شکست amendments personhood در کلرادو در سال ۲۰۰۸ و ۲۰ کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Words, however, must build on this more basic sense of our own personhood and understanding of the world.
[ترجمه گوگل]با این حال، کلمات باید بر اساس این حس اساسی‌تر از شخصیت و درک ما از جهان باشد
[ترجمه ترگمان]با این حال، کلمات باید بر این مفهوم اساسی تر از درک و درک خود از جهان بسازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Winnicott, in his work with psychotics, became interested in the early developmental processes that facilitate the emergence of personhood.
[ترجمه گوگل]وینیکات در کار خود با روان پریشی ها به فرآیندهای اولیه رشدی که ظهور شخصیت را تسهیل می کند علاقه مند شد
[ترجمه ترگمان]وینیکات در کار خود با psychotics به فرآیندهای اولیه رشد علاقه پیدا کرد که ظهور of را تسهیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But by that time, the constitutional doctrine of corporate personhood was firmly rooted in the cases.
[ترجمه گوگل]اما در آن زمان، دکترین قانون اساسی شخصیت شرکتی به طور محکم در این موارد ریشه داشت
[ترجمه ترگمان]اما در آن زمان، اصول قانون اساسی of شرکت به شدت در این موارد ریشه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• state of being a person; humanity, state of having feelings and qualities of a human; individuality, state of having unique characteristics

پیشنهاد کاربران

شخص بودگی، فرد بودگی
شخص ( شخصیت ) حقیقی بودن در مقابل شخص ( شخصیت ) حقوقی ( از لحاظ حقوقی و اقتصادی ) . مثال: مالک یک مال یا ملک باید یک شخص یا یک شخصیت حقیقی ( یا حقوقی ) باشد.
شخصیت مندی، کسی بودن، فردیت داشتن، تشخص
آدمیّت!
شخص بودن؛ فردیت؛ یک فرد واحد بودن
شخصیت
تشخص
شخصانیت
فردیت
شخصیتی

بپرس