piercingly


بطورنافذ، چنانکه سورا کند، باحدت

جمله های نمونه

1. The weather remained piercingly cold.
[ترجمه گوگل]هوا به شدت سرد بود
[ترجمه ترگمان]هوا به طرز نافذی سرد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His eyes were piercingly blue.
[ترجمه گوگل]چشمانش به شدت آبی بود
[ترجمه ترگمان]نگاهش نافذ و نافذ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Ben looked at him piercingly.
[ترجمه گوگل]بن با تعجب به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]بن نگاهی نافذ به او انداخت و گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She screamed again, piercingly.
[ترجمه گوگل]او دوباره فریاد زد، سوراخ شد
[ترجمه ترگمان]دوباره جیغ کشید، نگاه نافذ و نافذ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She looked at him piercingly.
[ترجمه گوگل]با نگاهی نافذ به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]نگاهی نافذ به او انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was piercingly cold.
[ترجمه گوگل]هوا به شدت سرد بود
[ترجمه ترگمان]به طرز نافذی سرد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The 2007 has piercingly intense Marlborough flavours of fresh cut grass, gooseberries and kiwifruit.
[ترجمه گوگل]مدل 2007 دارای طعم های شدید مارلبرو از چمن تازه بریده شده، انگور فرنگی و کیوی است
[ترجمه ترگمان]در سال ۲۰۰۷ طعم و بوی خوش مارلبره از علف های بریده شده تازه، gooseberries و kiwifruit، نافذ و نافذ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The seawater was piercingly cold.
[ترجمه گوگل]آب دریا به شدت سرد بود
[ترجمه ترگمان]آب دریا به طرز نافذی سرد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Fires smouldered in the grates of sitting-rooms, but the passages and bedrooms at Kinton were apt to be piercingly cold.
[ترجمه گوگل]آتش در تورهای اتاق نشیمن فرو می‌رفت، اما گذرگاه‌ها و اتاق‌های خواب در کینتون به شدت سرد بودند
[ترجمه ترگمان]حریق در بخاری دیواری خاموش می سوخت، اما راهروها و اتاق های خواب در Kinton به طرز نافذی سرد و نافذ بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Seen from the hills above the town the Chott becomes not an arid wasteland but a phantom sea, piercingly blue.
[ترجمه گوگل]از تپه‌های بالای شهر، چوت به یک زمین بیابان خشک تبدیل نمی‌شود، بلکه به یک دریای خیالی تبدیل می‌شود که به شدت آبی است
[ترجمه ترگمان]از تپه های مشرف به شهر the در بیابان بی آب و علف، بلکه دریای خیالی، آبی نافذ و نافذ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What was it about a waistcoat that was so piercingly sexy? she wondered dully.
[ترجمه گوگل]چه چیزی در یک جلیقه وجود داشت که بسیار سکسی بود؟ او متعجب بود
[ترجمه ترگمان]در مورد جلیقه اش چه بود که به طرز نافذی سکسی بود؟ مات و مبهوت مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As she spoke, India's pale lashless eyes met hers piercingly.
[ترجمه گوگل]همانطور که او صحبت می کرد، چشمان بی مژه رنگ پریده هند به طرز نافذی با چشمان او برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]همان طور که حرف می زد چشمان بی lashless ایندیا با نگاه نافذ او تلاقی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I believed that burglar shuddered when he saw a dog standing at door, piercingly at him.
[ترجمه گوگل]من باور داشتم که سارق وقتی سگی را دید که دم در ایستاده بود و او را سوراخ کرد، لرزید
[ترجمه ترگمان]باور داشتم که آن دزد وقتی سگی را دید که در آستانه در ایستاده و به او نگاه می کند، بر خود لرزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• sharply, in a penetrating fashion; strongly, intensely, powerfully

پیشنهاد کاربران

بپرس