1. pinch pennies
(بیش از حد) صرفه جویی کردن
2. a pinch of salt
یک سر انگشت نمک
3. a pinch of tobacco
یک کمی توتون
4. a pinch runner
دونده ی جانشین
5. a labor pinch may be in the making
ممکن است با کمبود کارگر مواجه شویم.
6. these shoes pinch my toes
این کفش ها انگشتان پایم را می زنند.
7. in a pinch (or at a pinch)
در هنگام نیاز شدید،در مواقع اضطراری،در هنگام درماندگی،در تنگنا
8. with a pinch of salt
با احتیاط،با دیرباوری
9. the possibility of an electricity pinch
امکان کمبود برق
10. they are gradually feeling the pinch of economic competition
کم کم دارند فشار رقابت اقتصادی را احساس می کنند.
11. he is a good man to have when it comes to a pinch
در مواقع اضطراری آدم بدرد بخوری است.
12. i was making a lot of noise and my mother gave me a pinch in the leg
خیلی سر و صدا می کردم و مادرم رانم را نیشگون گرفت.
13. The recipe is for beef, but at a pinch you could use chicken.
[ترجمه Aref Araghizadeh] این دستور پخت برای گوشت ( قرمز ) است، ولی در صورت ناچاری شما میتوانید از گوشت مرغ استفاده کنید.|
[ترجمه گوگل]این دستور برای گوشت گاو است، اما می توانید از مرغ استفاده کنید[ترجمه ترگمان]دستور غذا برای گوشت گاو است، اما در یک نیشگون ممکن است از مرغ استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. They were ready to pinch themselves for years.
[ترجمه گوگل]سالها آماده بودند که خودشان را نیشگون بگیرند
[ترجمه ترگمان]سال ها آماده بودند که خودشان را نیشگون بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سال ها آماده بودند که خودشان را نیشگون بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Put all the ingredients, including a pinch of salt, into a food processor.
[ترجمه گوگل]همه مواد، از جمله کمی نمک را در غذاساز بریزید
[ترجمه ترگمان]تمام مواد لازم از جمله یک مقدار نمک را در یک پردازنده مواد غذایی قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تمام مواد لازم از جمله یک مقدار نمک را در یک پردازنده مواد غذایی قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. Pinch the nostrils together between your thumb and finger to stop the bleeding.
[ترجمه گوگل]سوراخ های بینی را بین انگشت شست و انگشت خود به هم فشار دهید تا خونریزی متوقف شود
[ترجمه ترگمان]سوراخ های بینی را بین شست و انگشت خود بگیرید تا جلوی خونریزی را بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سوراخ های بینی را بین شست و انگشت خود بگیرید تا جلوی خونریزی را بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. She gave him a playful pinch.
[ترجمه گوگل]یک نیشگون بازیگوش به او داد
[ترجمه ترگمان]زن به او لبخند شیطنت آمیزی زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]زن به او لبخند شیطنت آمیزی زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. There's space for three people. Four at a pinch.
[ترجمه Its-MQ] برای سه نفر جاهست . نهایتا ( به زور ) چهرنفر|
[ترجمه گوگل]جا برای سه نفر هست چهار در یک خرج کردن[ترجمه ترگمان]فضا برای سه نفر جا دارد چهار تا در تنگنا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید