pitching


مایل، سنگفرش، فکافته عمران : سنگ فرش معمارى : سنگچین حفاظتى

جمله های نمونه

1. farmers were pitching bundles of cotton into the wagon
کشاورزان بسته های پنبه را به داخل واگن می انداختند.

2. in there pitching
(امریکا - خودمانی) در حال فعالیت یا کار با کمال اشتیاق

3. We passed long, hot afternoons pitching a baseball.
[ترجمه گوگل]بعدازظهرهای گرم و طولانی را با زدن توپ بیسبال پشت سر گذاشتیم
[ترجمه ترگمان]بعد از ظهرهای گرم و داغ گذشتند و بیسبال را به هم زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They are pitching for business at the moment.
[ترجمه گوگل]آنها در حال حاضر برای تجارت آماده هستند
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر مشغول تبلیغ برای کسب وکار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His pitching was a legend among major league hitters.
[ترجمه گوگل]زمین بازی او یک افسانه در بین مهاجمان لیگ برتر بود
[ترجمه ترگمان]اون به عنوان یه افسانه در بین hitters لیگ حرفه ای بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Who will be pitching first for the White Sox this evening?
[ترجمه گوگل]چه کسی برای اولین بار برای وایت سوکس امروز عصر حاضر خواهد شد؟
[ترجمه ترگمان]کی قراره امشب برای \"ساکس\" مقام اول رو بگیره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The ship is pitching and rolling in what looks like about fifteen foot seas.
[ترجمه گوگل]کشتی در دریای حدود پانزده فوتی در حال چرخیدن و غلتیدن است
[ترجمه ترگمان]کشتی بالا و پایین می رود و در چیزی که شبیه به پانزده متر است غلت می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The dog come pitching foward them through the high grass.
[ترجمه گوگل]سگ از میان چمن های مرتفع به سمت آنها می آید
[ترجمه ترگمان]سگ از میان علف های بلند بالا و پایین می پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They don't want people trampling the grass, pitching tents or building fires.
[ترجمه گوگل]آنها نمی خواهند مردم علف ها را زیر پا بگذارند، چادر بزنند یا آتش بسازند
[ترجمه ترگمان]آن ها نمی خواهند مردم علف ها را لگدمال کنند، چادرها را لگدمال کنند یا آتشی درست کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We were pitching against a much larger company for the contract.
[ترجمه گوگل]ما با یک شرکت بسیار بزرگتر برای این قرارداد مخالفت کردیم
[ترجمه ترگمان]ما به شرکت بسیار بزرگتری برای این قرارداد مشغول بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She started pitching into me as soon as I arrived.
[ترجمه گوگل]به محض رسیدن من شروع به زدن کرد
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه وارد شدم شروع به بالا رفتن به من کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Land Rover was pitching and rolling over the southern brow like a small seagoing craft.
[ترجمه گوگل]لندرور مانند یک کشتی دریایی کوچک روی پیشانی جنوبی می چرخید و می چرخید
[ترجمه ترگمان]کاوشگر زمینی مانند یک قایق موتوری کوچک روی پیشانی جنوبی بالا و پایین کشیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Bob Welch won a pitching duel with Jack Morris by the score of 3-
[ترجمه گوگل]باب ولش در یک دوئل زمینی با جک موریس با نتیجه 3 برنده شد
[ترجمه ترگمان]باب ولچ برای بازی با جک موریس به خاطر نمره ۳ برنده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They talk about pitching through the same interpreter.
[ترجمه گوگل]آنها از طریق همان مترجم صحبت می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها در مورد استفاده از یک مترجم صحبت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Pitching it up to the batsman made it, quite often, unplayable.
[ترجمه گوگل]قرار دادن آن به سمت خفاش‌کن باعث می‌شود که اغلب غیرقابل بازی باشد
[ترجمه ترگمان]تبلیغ کردن آن برای ضربه زن، اغلب، unplayable است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] مایل - سنگفرش - فکافته
[زمین شناسی] مایل، سنگفرش، فکافته
[نساجی] نوسان سر ماکو هنگام حرکت روی دفتین - بالا یا پایین رفتن سر ماکو در حرکت روی دفتین

انگلیسی به انگلیسی

• setting up, establishment; throwing, tossing, hurling

پیشنهاد کاربران

بازارگرمی کردن ( برای یک محصول/. . . )
مجاب کردن تهیه کننده در زمانی کوتاه برای ساخت فیلم
پرتاب کردن توپ در بازی بیسبال
نوسان ( بالا و پایین شدن )
هوانوردی:بالا بردن دماغه هواپیما
مجاب کردن

بپرس