pixie

/ˈpɪksi//ˈpɪksi/

معنی: پری، ادم بازیگوش و خطرناک، پریزادی که در ماهتاب میرقصد
معانی دیگر: pixy پری، مج، بچه شیطان

جمله های نمونه

1. Violette, her hair cut short in raffish pixie fashion, so that her eyes looked luminously large.
[ترجمه گوگل]ويولت، موهايش را به شكل پيكسي رافش كوتاه كرده بود، به طوري كه چشمانش درشت به نظر مي رسيد
[ترجمه ترگمان]موهایش را کوتاه کرده بود، موهایش کوتاه و کوتاه بود، طوری که چشمان او به نظر درشت جلوه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I got impregnated by that pixie dust.
[ترجمه گوگل]من توسط آن گرد و غبار پیکسی آغشته شدم
[ترجمه ترگمان] من از گرد اون گرد و خاک شیطان باردار شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She looked like a pixie sometimes, her eyes darting here and there, for ever watchful.
[ترجمه گوگل]او گاهی اوقات شبیه یک قیچی به نظر می رسید، چشمانش برای همیشه مراقب این طرف و آن طرف می چرخید
[ترجمه ترگمان]گاهی مثل یکی از جن های خانگی به نظر می رسید، چشم هایش از این سو و آن سو به این سو و آن سو می دویدند، زیرا که همیشه گوش به زنگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He has this lovely pixie body and whips off complicated tap routines in the Astaire and Gene Kelly styles - amazing.
[ترجمه گوگل]او این بدن پیکسی دوست‌داشتنی را دارد و کارهای روزمره پیچیده را در سبک‌های Astaire و Gene Kelly انجام می‌دهد - شگفت‌انگیز
[ترجمه ترگمان]او این بدن کوتوله دوست داشتنی را دارد و کاره ای tap پیچیده را در styles Astaire و جین کلی اجرا می کند - شگفت انگیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Agnes looked hard at the pixie.
[ترجمه گوگل]اگنس سخت به پیکسی نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]اگنس به کوتوله نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The latest arrival, Pixie the 8 week old puppy.
[ترجمه گوگل]آخرین ورود، پیکسی توله سگ 8 هفته ای
[ترجمه ترگمان]آخرین باری که یک توله سگ ۸ هفته ای را انتخاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. First, we let Pixie know that Set::Object can be stored.
[ترجمه گوگل]ابتدا به Pixie اطلاع می دهیم که Set::Object می تواند ذخیره شود
[ترجمه ترگمان]اول، ما اجازه دادیم که Pixie آن را بداند: شی را می توان ذخیره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Pixie offers a slightly different approach in the sense that it doesn't require a schema or map from the class to the database -- it just stores objects.
[ترجمه گوگل]Pixie یک رویکرد کمی متفاوت ارائه می‌کند به این معنا که به طرح و نقشه یا طرحی از کلاس به پایگاه داده نیاز ندارد - فقط اشیاء را ذخیره می‌کند
[ترجمه ترگمان]Pixie یک رویکرد کمی متفاوت ارایه می دهد به این معنا که به یک الگو یا نقشه از کلاس به پایگاه داده نیاز ندارد - - فقط اشیا را ذخیره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Go right ahead, be a 60-year-old pixie.
[ترجمه گوگل]همین الان برو، یک پیکسی 60 ساله باش
[ترجمه ترگمان]یه کوتوله ۶۰ ساله باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Pixie will remember not only the todo list object, but also all the objects contained within it.
[ترجمه گوگل]Pixie نه تنها شی لیست کار، بلکه تمام اشیاء موجود در آن را نیز به خاطر می آورد
[ترجمه ترگمان]Pixie نه تنها شی لیست شده را به یاد می آورد بلکه تمام اشیا موجود در آن را نیز به یاد می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I've given Pixie the name of my object (Todo list), and asked it to be stored as well in this one line of code.
[ترجمه گوگل]من نام شیء خود (لیست Todo) را به Pixie داده‌ام و از آن خواسته‌ام که در این یک خط کد نیز ذخیره شود
[ترجمه ترگمان]من نام هدفم را به شما دادم (لیست تمرین)، و از آن خواستم که در این یک خط کد ذخیره شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You've planning something in that convoluted pixie mind of yours.
[ترجمه گوگل]شما چیزی را در آن ذهن پیچیده تان برنامه ریزی کرده اید
[ترجمه ترگمان]تو نقشه یه چیزی رو در اون قسمت پیچیده مغز تو برنامه ریزی کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For Pixie however, it doesn't store directly, as it is a class based on some C code.
[ترجمه گوگل]با این حال، برای Pixie، به طور مستقیم ذخیره نمی شود، زیرا یک کلاس مبتنی بر برخی کد C است
[ترجمه ترگمان]اما برای Pixie، به طور مستقیم ذخیره نمی شود، چون یک کلاس مبتنی بر یک کد C است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. However, this isn't always the case; Pixie provides all the mechanisms needed to be able to change its default behaviour with its Complicity hooks.
[ترجمه گوگل]با این حال، همیشه اینطور نیست Pixie تمام مکانیزم‌های مورد نیاز برای تغییر رفتار پیش‌فرض خود را با قلاب‌های Complicity خود فراهم می‌کند
[ترجمه ترگمان]با این حال، این همیشه مورد نیست؛ Pixie همه مکانیسم های مورد نیاز برای تغییر رفتار پیش فرض خود را با قلاب های complicity فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A nifty and lovely pixie sits on the global glass bottle lid.
[ترجمه گوگل]یک پیکسی زیبا و دوست داشتنی روی درب بطری شیشه ای جهانی می نشیند
[ترجمه ترگمان]یک کوتوله زیبا و دوست داشتنی در درپوش بطری شیشه ای دنیا می نشیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پری (اسم)
full, repletion, glut, fullness, elf, fairy, day before yesterday, peri, pixie, suffusion, fay, pixy

ادم بازیگوش و خطرناک (اسم)
pixie, pixy

پریزادی که در ماهتاب میرقصد (اسم)
pixie, pixy

انگلیسی به انگلیسی

• fairy, sprite, small magical being; elf, imp, gnome
a pixie is an imaginary little creature like a fairy which has pointed ears and a pointed hat.

پیشنهاد کاربران

پریزاد ، پری
She is dressed up like a pixie
او مثل پریزاد لباس پوشیده بود
بچه شیطان

بپرس