plucky

/ˈpləki//ˈplʌki/

معنی: دلیر، باشهامت، ترد، پردل
معانی دیگر: پر دل و جرات، با جرئت، شجاع، نترس، شکننده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: pluckier, pluckiest
مشتقات: pluckily (adv.), pluckiness (n.)
• : تعریف: spirited and courageous in the face of difficulty.
مترادف: game, mettlesome, spunky
متضاد: timid
مشابه: brave, courageous, doughty, gallant, intrepid, spirited, valiant

- She was proud of her plucky grandmother who took part in the demonstrations and braved prison.
[ترجمه سهیل] او به مادربزرگ شجاعش که در تظاهرات شرکت کرد و شجاعانه زندانی شد، افتخار کرد.
|
[ترجمه گوگل] او به مادربزرگ خوش دستش که در تظاهرات شرکت می کرد و در زندان شجاعانه شرکت می کرد، افتخار می کرد
[ترجمه ترگمان] او به مادربزرگ شجاعی که در تظاهرات شرکت کرده و شجاعانه در زندان شرکت کرده بود، افتخار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The plucky schoolgirl amazed doctors by hanging on to life for nearly two months.
[ترجمه گوگل]این دختر مدرسه ای خوش دست با ماندن در زندگی نزدیک به دو ماه پزشکان را شگفت زده کرد
[ترجمه ترگمان]این دختر مدرسه ای شجاع، پزشکان را با آویزان شدن به مدت دو ماه به حیرت انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Plucky Denise saved her younger sister's life.
[ترجمه گوگل]پلاکی دنیز جان خواهر کوچکترش را نجات داد
[ترجمه ترگمان] دنیس \"زندگی خواهر کوچک ترش رو نجات داد\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. a plucky lampooner of the administration.
[ترجمه گوگل]لمپن زبردست دولت
[ترجمه ترگمان]یکی از رهبران سرسخت دولت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It was plucky of you to chase after the burglar.
[ترجمه گوگل]بدبختی بود که دنبال دزد رفتی
[ترجمه ترگمان]خیلی شجاعانه بود که بعد از اون دزدی، تو رو تعقیب کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The plucky youngster had four operations during her long battle against the illness.
[ترجمه گوگل]این دختر جوان در طول مبارزه طولانی خود با این بیماری چهار عمل جراحی انجام داد
[ترجمه ترگمان]این جوان شجاع چهار عمل در طی نبرد طولانی خود علیه این بیماری داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The romantic picture of the plucky David girding himself against the brutish Goliath is dangerously misleading.
[ترجمه گوگل]تصویر عاشقانه دیوید خوش دست که خود را در برابر جالوت وحشی کمر بسته است به طرز خطرناکی گمراه کننده است
[ترجمه ترگمان]تصویر رمانتیک داود که خود را در برابر جالوت حیوانی مهار می کند به طور خطرناکی گمراه کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The plucky 14-year-old was determined however to experience the magic of DisneyWorld and never stopped smiling all week.
[ترجمه گوگل]با این حال، این نوجوان 14 ساله خوش دست مصمم بود که جادوی دنیای دیزنی را تجربه کند و هرگز از لبخند زدن در تمام هفته دست برنداشت
[ترجمه ترگمان]با این حال، این مرد ۱۴ ساله شجاع، با این حال مصمم بود که جادوی of را تجربه کند و هرگز تمام هفته لبخند بر لب نیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Odd that the plucky, nervous goose has generated so much humor and lyricism 12over the years.
[ترجمه گوگل]عجیب است که غاز دلیر و عصبی در طول سالها 12 طنز و غزل زیادی ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]عجیب است که غاز عصبی این قدر طنز و شاعرانه خلق کرده است که در طول این سال ها ۱۲ و شاعرانه بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Wits and guts - a plucky young woman's tale of escape.
[ترجمه گوگل]عقل و جرات - داستان فرار یک زن جوان خوش دست
[ترجمه ترگمان]افسانه و دل و دل زن جوان شجاعی از فرار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This was before the plucky rebels came out of the hills.
[ترجمه گوگل]این قبل از بیرون آمدن شورشیان دلاور از تپه ها بود
[ترجمه ترگمان]این مال قبل از این بود که شورشی ها از میان تپه ها بیرون بیایند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But she's a plucky lady.
[ترجمه گوگل]اما او یک خانم خوش دست است
[ترجمه ترگمان]اما اون یه خانم plucky
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They played a plucky game against such a powerful team like Inter Milan.
[ترجمه گوگل]آنها در مقابل تیم قدرتمندی مانند اینترمیلان بازی بدی انجام دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها بازی شجاعانه ای علیه این تیم قدرتمند مانند اینتر میلان انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The very reputation of being strong-willed, plucky, and indefatigable is of priceless value. - Charles Robert Darwin.
[ترجمه گوگل]خود شهرت داشتن اراده قوی، زبردست، و خستگی ناپذیر بودن، ارزش گرانبهایی دارد - چارلز رابرت داروین
[ترجمه ترگمان]معروف بودن به اراده، با اراده، شجاع، و خستگی ناپذیر، ارزش بسیار زیادی دارد چارلز رابرت داروین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The very reputation of being strong - willed, plucky, and indefatigable is of priceless value.
[ترجمه گوگل]خود شهرت قوی بودن - با اراده، زبردست و خستگی ناپذیر بودن ارزش گرانبهایی دارد
[ترجمه ترگمان]معروف بودن به اراده، با اراده، شجاع، و خستگی ناپذیر، ارزش بسیار زیادی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Though defeated, our team put up a plucky defense against their taller and huskier opponents.
[ترجمه گوگل]اگرچه تیم ما شکست خورده بود، اما در مقابل حریفان قد بلندتر و ضخیم‌تر خود دفاعی سخت انجام داد
[ترجمه ترگمان]اگرچه تیم ما با شکست مواجه شد، اما تیم ما یک مدافع سرسخت در برابر رقیب taller و huskier خود قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دلیر (صفت)
adventurous, brave, courageous, plucky, gallant, bold, chivalric, hardy, intrepid, valorous, doughty, stout-hearted, lion-hearted, manful, pushing

باشهامت (صفت)
plucky, bold

ترد (صفت)
tender, plucky, soft, fragile, brittle, frangible, friable, crisp, crispy, eggshell, mealy

پردل (صفت)
plucky

انگلیسی به انگلیسی

• brave, courageous, spirited; bold, daring, resolute
a plucky person has courage; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : pluck
✅️ اسم ( noun ) : pluck
✅️ صفت ( adjective ) : plucky
✅️ قید ( adverb ) : pluckily
❗️دوستان دقت کنید که معنای pluck به عنوان فعل کاملا با سه تای دیگه متفاوته
...
[مشاهده متن کامل]

معناش رو سرچ کنید تا در استفاده دچار اشتباه نشید

باشهامت
شجاع و مصمم

بپرس