pocket money

/ˈpɑːkətˈməni//ˈpɒkɪtˈmʌni/

معنی: خرجی، پول جیب، پول توجیبی
معانی دیگر: پول جیب، پول توجیبی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a small amount of money given or carried for incidental expenses.

- His aunt gave him pocket money for the trip home.
[ترجمه گوگل] عمه اش برای سفر به خانه به او پول جیبی داد
[ترجمه ترگمان] خاله اش پول جیب خانه را به او داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (chiefly British) a small set sum of money given regularly by parents to their children for their own use; allowance.

جمله های نمونه

1. I never indulge children with plenty of pocket money.
[ترجمه گوگل]من هیچ وقت بچه ها را با پول تو جیبی زیاد افراط نمی کنم
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت بچه هام رو با پول جیبی پر نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I wish to change some pocket money.
[ترجمه گوگل]من می خواهم مقداری پول تو جیبی عوض کنم
[ترجمه ترگمان]دلم می خواهد پول توجیبی خود را عوض کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. How much pocket money do you get?
[ترجمه Amir] چقدر پول توجیبی می گیری؟
|
[ترجمه گوگل]چقدر پول تو جیبی میگیری؟
[ترجمه ترگمان]چقدر پول در جیب داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. My mum gives me £5 a week pocket money.
[ترجمه گوگل]مامانم هفته ای 5 پوند پول تو جیبی به من میده
[ترجمه ترگمان]مادرم به من ۵ پوند پول در هفته می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We agreed to give her £6 a week pocket money.
[ترجمه گوگل]توافق کردیم که هفته ای 6 پوند پول جیبی به او بدهیم
[ترجمه ترگمان]ما موافقت کردیم که در هفته ۶ پوند به او پول بدهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. On Saturday morning my father solemnly dispensed pocket money to each of the children.
[ترجمه گوگل]صبح روز شنبه پدرم به طور جدی به هر یک از بچه ها پول توجیبی داد
[ترجمه ترگمان]صبح روز شنبه پدرم با جدیت پول توجیبی را برای هر یک از بچه ها حمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He indulges his son with plenty of pocket money.
[ترجمه گوگل]او پسرش را با پول جیبی فراوان میل می کند
[ترجمه ترگمان]او پسر خود را با پول زیادی از دست می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He docked her pocket money until the debt was paid off.
[ترجمه گوگل]او پول جیب او را تا زمانی که بدهی پرداخت شد لنگر انداخت
[ترجمه ترگمان]تا وقتی که the پرداخت شد، پول جیبش را توقیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Tom's been saving his pocket money every week.
[ترجمه گوگل]تام هر هفته پول جیبش را پس انداز کرده است
[ترجمه ترگمان]تام هر هفته پول جیبش را پس انداز می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Ten pounds are allowed each month for pocket money.
[ترجمه گوگل]هر ماه ده پوند برای پول جیبی مجاز است
[ترجمه ترگمان]هر ماه ده پوند برای پول توجیبی مجاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Did your parents give you pocket money when you were little?
[ترجمه گوگل]آیا پدر و مادرت در دوران کوچکی به تو پول می دادند؟
[ترجمه ترگمان]وقتی کوچیک بودی پدر و مادرت بهت پول دادن؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The average amount of pocket money received by teenagers fell to £4a week this year.
[ترجمه گوگل]میانگین پول جیبی دریافتی توسط نوجوانان در سال جاری به 4 پوند در هفته کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]متوسط مبلغی که توسط نوجوانان دریافت می شود در سال جاری به ۴ پوند کاهش پیدا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I give a few private lessons too, for pocket money.
[ترجمه گوگل]چند تا درس خصوصی هم میدم برای پول جیبی
[ترجمه ترگمان]من هم چند درس خصوصی برای پول توجیبی می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He earns a bit of extra pocket money by babysitting.
[ترجمه گوگل]او با نگه داری از کودک مقداری پول جیبی اضافی به دست می آورد
[ترجمه ترگمان]از نگهداری بچه کمی پول به دست می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خرجی (اسم)
allowance, pocket money, spending money, subsistence allowance

پول جیب (اسم)
pocket money, viaticum

پول توجیبی (اسم)
pocket money

انگلیسی به انگلیسی

• allowance, spending money
pocket money is money which some parents give their children each week.
pocket money is also small amounts of money that you carry with you for everyday personal expenses; used in american english.

پیشنهاد کاربران

بپرس