polemical

/pəˈleməkl̩//pəˈlemɪkl̩/

معنی: جدلی، مجادله امیز
معانی دیگر: polemicist جدلی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: adopting a controversial or disputatious position.

- She gave a series of polemical speeches attacking Christian belief in the Creation.
[ترجمه گوگل] او یک سری سخنرانی های جدلی در مورد حمله به اعتقاد مسیحی به خلقت ایراد کرد
[ترجمه ترگمان] او یک سری سخنرانی جدلی را ایراد کرد که به اعتقاد مسیحی در آفرینش حمله کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The reforms were attacked in a highly polemical piece in the 'New Yorker'.
[ترجمه گوگل]اصلاحات در یک قطعه بسیار بحث برانگیز در «نیویورکر» مورد حمله قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]اصلاحات در یک قطعه بسیار بحث برانگیز در نیویورکر مورد حمله قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. No one else used photomontage as a polemical medium so consistently and with such audacious cunning as he did.
[ترجمه گوگل]هیچ کس دیگری مانند او از فتومونتاژ به عنوان یک رسانه جدلی استفاده نکرد
[ترجمه ترگمان]کس دیگری آن را به عنوان یک محیط polemical که به طور پیوسته و با زیرکی و مکر و حیله به کار برده بود، به کار نمی برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Aristotle once recommended to the would-be polemical orator that paradox could be effective.
[ترجمه گوگل]ارسطو یک بار به سخنران احتمالی جدلی توصیه کرد که پارادوکس می تواند مؤثر باشد
[ترجمه ترگمان]ارسطو زمانی توصیه کرد که خطیب جدی باشد که تناقض می تواند موثر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A polemical note is sounded in the unsigned preface.
[ترجمه گوگل]در دیباچه بدون امضا یک یادداشت جدلی به صدا درآمده است
[ترجمه ترگمان]یک یادداشت مجادله ای در مقدمه بدون امضا به گوش می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Setting aside the polemical aspects of his argument, Honderich's thesis boils down to three points.
[ترجمه گوگل]با کنار گذاشتن جنبه های جدلی استدلال او، تز هوندریش به سه نکته خلاصه می شود
[ترجمه ترگمان]با کنار گذاشتن جنبه های مجادله ای بحث خود، پایان نامه Honderich به سه نکته ختم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Yakovlev acquiesced in this polemical and unfounded notion.
[ترجمه گوگل]یاکولف با این تصور جدلی و بی اساس موافقت کرد
[ترجمه ترگمان]Yakovlev در این روش جدلی و بی اساس موافقت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Yergin is careful in his analysis and never polemical.
[ترجمه گوگل]یرگین در تحلیل خود دقیق است و هرگز جدلی ندارد
[ترجمه ترگمان]Yergin در تحلیل خود محتاط است و هرگز جدلی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These anecdotes take the edge off the polemical intensity a reader might expect from the book's title, "Higher Education?
[ترجمه گوگل]این حکایات شدت بحث و جدلی را که خواننده ممکن است از عنوان کتاب انتظار داشته باشد، «تحصیلات عالی؟
[ترجمه ترگمان]این داستان ها لبه the polemical را که خواننده ممکن است از عنوان کتاب، \"آموزش عالی\" انتظار داشته باشد، به خود می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Christopher Hitchens, a polemical atheist, called her "Hell's Angel".
[ترجمه گوگل]کریستوفر هیچنز، یک آتئیست جدلی، او را "فرشته جهنم" نامید
[ترجمه ترگمان]\"کریستوفر Hitchens\"، یک ملحد polemical، او را \"فرشته جهنم\" نامید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is easy to be polemical about communism.
[ترجمه گوگل]بحث در مورد کمونیسم آسان است
[ترجمه ترگمان]محکم بودن در مورد کمونیسم ساده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It also codified a polemical line that has, unexpectedly, become a war horse of hawkish bloggers.
[ترجمه گوگل]همچنین خط مشی جدلی را تدوین کرد که به طور غیرمنتظره ای به اسب جنگی وبلاگ نویسان شاهین تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]این کشور همچنین یک خط جدلی را تدوین کرده است که به طور غیرمنتظره ای به اسب جنگی وبلاگ نویسان hawkish تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. After the airing of the polemical documentary on Swedish TV, Mr Kamprad retorted that "tax efficiency" was a natural part of the company's low-cost culture.
[ترجمه گوگل]پس از پخش این مستند جدلی در تلویزیون سوئد، آقای کامپراد پاسخ داد که "کارایی مالیاتی" بخشی طبیعی از فرهنگ کم هزینه این شرکت است
[ترجمه ترگمان]پس از پخش مستند جنجالی در تلویزیون سوئد، آقای Kamprad در پاسخ گفت که \"کارایی مالیاتی\" بخش طبیعی فرهنگ کم هزینه این شرکت بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The letter was probably written for polemical impact. It is scarcely credible.
[ترجمه گوگل]این نامه احتمالاً برای تأثیر جدلی نوشته شده است به ندرت قابل اعتماد است
[ترجمه ترگمان]این نامه احتمالا برای تاثیر مجادله ای نوشته شده است باورکردنی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Daniels is at his best when he's cool and direct, rather than combative and polemical.
[ترجمه گوگل]دنیلز زمانی که خونسرد و مستقیم است، به جای جنگجو و جدلی، در بهترین حالت خود است
[ترجمه ترگمان]دانیلز در بهترین حالت خود هنگامی که سرد و مستقیم است، به جای مبارزه و مجادله بر سر کارش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جدلی (صفت)
dialectic, dialectical, argumentative, polemical, polemic, controversial, forensic, disputant, disputatious

مجادله امیز (صفت)
polemical

انگلیسی به انگلیسی

• argumentative, contentious, quarrelsome, disputatious
polemical means arguing fiercely and passionately for or against a belief or opinion; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس