poles apart


کاملا متقابل یا مخالف یا متضاد

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: holding entirely different values, positions, or the like.
مترادف: at odds, incompatible, irreconcilable

جمله های نمونه

1. They are poles apart in their political attitudes.
[ترجمه گوگل]آنها در نگرش های سیاسی خود قطب های متفاوتی هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها در گرایش های سیاسی خود از هم جدا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. My sister and I are poles apart in personality.
[ترجمه گوگل]من و خواهرم از نظر شخصیتی دو قطبی هستیم
[ترجمه ترگمان]من و خواهرم در حال جدا شدن از شخصیت هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Both are brilliant pianists, though they're poles apart in style.
[ترجمه گوگل]هر دو پیانیست درخشانی هستند، هر چند از نظر سبک از هم جدا هستند
[ترجمه ترگمان]هر دوی آن ها pianists عالی هستند، هر چند آن ها از لحاظ سبک از هم جدا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her own friends were poles apart from his.
[ترجمه گوگل]دوستان خودش قطبی جدا از او بودند
[ترجمه ترگمان]دوستان خود او را از هم جدا کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In temperament, she and her sister are poles apart .
[ترجمه گوگل]از نظر خلق و خو، او و خواهرش قطبی از هم هستند
[ترجمه ترگمان]با خلق و خوی، او و خواهرش از هم جدا شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Our views may be poles apart but they're not saboteurs.
[ترجمه گوگل]دیدگاه‌های ما ممکن است دو قطبی باشند، اما آنها خرابکار نیستند
[ترجمه ترگمان]ممکن است دیدگاه های ما از هم جدا باشند، اما خرابکاران نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Tokyo and Washington remain poles apart on the issue of free trade.
[ترجمه گوگل]توکیو و واشنگتن همچنان قطب های جدا از هم در موضوع تجارت آزاد هستند
[ترجمه ترگمان]توکیو و واشنگتن در مورد مساله تجارت آزاد از هم جدا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The two feelings were poles apart.
[ترجمه گوگل]این دو احساس دو قطب از هم جدا بودند
[ترجمه ترگمان]دو احساس از هم جدا شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The results are poles apart in terms of character . . . each room has a distinctive style of its own.
[ترجمه گوگل]نتایج از نظر شخصیت دو قطبی هستند هر اتاق سبک متمایز خود را دارد
[ترجمه ترگمان]نتایج از لحاظ شخصیت از هم جدا هستند و هر اتاق یک سبک متمایز از خود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mr Hickey's view is poles apart from Jim O'Neill at Goldman Sachs.
[ترجمه گوگل]دیدگاه آقای هیکی جدا از جیم اونیل در گلدمن ساکس است
[ترجمه ترگمان]دیدگاه آقای hickey poles از جیم اونیل در گلدمن ساکس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Beneath the surface we are poles apart.
[ترجمه گوگل]در زیر سطح ما قطب هایی از هم جدا هستیم
[ترجمه ترگمان]زیر سطح آن، we از هم جدا می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My hometown and the capital are poles apart.
[ترجمه گوگل]زادگاه من و پایتخت دو قطبی هستند
[ترجمه ترگمان]شهر من و پایتخت از هم جدا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The destiny let these two disposition poles apart NANA meet in the life relay station.
[ترجمه گوگل]سرنوشت این دو قطب را از هم جدا کرد که NANA در ایستگاه رله حیات به هم برسند
[ترجمه ترگمان]تقدیر این دو قطب خلق را از هم جدا می کند تا در ایستگاه رله زندگی یکدیگر را ملاقات کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But Plato's Socrates is necessarily poles apart from Aristophanes' Socrates depiction of him as a sort of sophist who makes the weaker argument the stronger.
[ترجمه گوگل]اما سقراط افلاطون لزوماً قطبی است جدای از تصویر ارسطوفان که سقراط از او به عنوان نوعی سوفسطایی که استدلال ضعیف‌تر را قوی‌تر می‌کند
[ترجمه ترگمان]اما سقراط افلاطون لزوما قطب های مخالفی از توصیف سقراط از او به عنوان یک نوع of است که بحث ضعیف تر را قوی تر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

دو قطب مخالف
مثل دو قطب مثبت و منفی
They are poles apart in their political attitudes.
آنها دو قطب مخالف هم هستند در گرایش های سیاسی شان
My sister and I are poles apart in personality
من و خواهرم دو قطب مخالف هستیم در شخصیت
...
[مشاهده متن کامل]

Both are brilliant pianists, though they're poles apart in style.
هر دو پیانیست های عالی هستند، با این وجود آنها دو قطب مخالف هسنند در سبک نوازندگی

completely different
از زمین تا آسمون فرق داشتن

از این ور دنیا تا اون ور دنیا
مثال:
A thousand miles and poles apart
و هزاران مایل تیکه پاره میشه

بپرس