polygonal


معنی: چندگوشه
معانی دیگر: بسیار گوشه، بسیار پهلو

جمله های نمونه

1. The east end is apsidal with a single polygonal apse.
[ترجمه گوگل]منتهی الیه شرقی به صورت مجاور با یک مجرای چند ضلعی است
[ترجمه ترگمان]انتهای شرقی apsidal با یک apse چند ضلعی واحد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The east end is apsidal with three polygonal apses and there is a later bell tower at the south side.
[ترجمه گوگل]منتهی الیه شرقی اپسیدی است که سه ضلعی چند ضلعی دارد و در ضلع جنوبی برج ناقوس بعدی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]قسمت شرقی آن apsidal با سه apses چند ضلعی است و یک برج ناقوس بعدها در طرف جنوب وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The outer periphery (2 has a circular or polygonal shape.
[ترجمه گوگل]حاشیه بیرونی (2 شکل دایره ای یا چند ضلعی دارد
[ترجمه ترگمان]محیط بیرونی (۲)یک شکل دایره یا چند ضلعی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Furthermore, different polygonal flux linkage locus's fluent switching point is also found, which overcomes the motor' switching failure and improves the speed adjusting dynamic performance.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، نقطه سوئیچ روان مکان اتصال شار چند ضلعی مختلف نیز یافت می شود که بر شکست سوئیچینگ موتور غلبه می کند و عملکرد دینامیکی تنظیم سرعت را بهبود می بخشد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، نقطه سوییچینگ flux چند ضلعی متفاوت نیز یافت می شود، که بر شکست سوئیچینگ موتور غلبه می کند و عملکرد دینامیکی تنظیم سرعت را بهبود می بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And the intergranular morphology, the polygonal morphology and the fan - cleavage morphology are the main fracture morphologies.
[ترجمه گوگل]و مورفولوژی بین دانه ای، مورفولوژی چند ضلعی و مورفولوژی برش فن، مورفولوژی های اصلی شکستگی هستند
[ترجمه ترگمان]و مورفولوژی ترک، مورفولوژی polygonal و مورفولوژی fan، مورفولوژی ترک اصلی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The grains take on simple polygonal.
[ترجمه گوگل]دانه ها چند ضلعی ساده به خود می گیرند
[ترجمه ترگمان]دانه ها از چند ضلعی ساده استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Now Chaotang Group holds a polygonal management strategy, and it possesses Chaotang Transmission Co., Ltd. Chaotang Diesel Motor Parts Factory, and SuXin Hotel.
[ترجمه گوگل]اکنون گروه Chaotang دارای یک استراتژی مدیریت چند ضلعی است و شرکت Chaotang Transmission، Ltd Chaotang Diesel Motor Factory و SuXin Hotel را در اختیار دارد
[ترجمه ترگمان]اکنون گروه Chaotang دارای یک استراتژی مدیریت چند ضلعی است و دارای شرکت انتقال Chaotang، با مسئولیت محدود است کارخانه مونتاژ موتور دیزل Chaotang و هتل SuXin
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This paper presents a new polygonal approximation approach based on the particle swarm optimization ( PSO ) algorithm.
[ترجمه گوگل]این مقاله یک رویکرد تقریب چند ضلعی جدید بر اساس الگوریتم بهینه‌سازی ازدحام ذرات (PSO) ارائه می‌کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک رویکرد تقریب چند ضلعی جدید براساس الگوریتم بهینه سازی ازدحام ذرات (PSO)ارائه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Use the necessary instrument Polygonal Lasso Tool to outline the mask contour.
[ترجمه گوگل]از ابزار لازم Polygonal Lasso Tool برای ترسیم کانتور ماسک استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از ابزار لازم برای استفاده از ابزار Lasso برای ترسیم خطوط ماسک ماسک استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Because of their polygonal shape on plan, they are named polygonal faults.
[ترجمه گوگل]به دلیل شکل چند ضلعی آنها در پلان، آنها را گسل های چند ضلعی می نامند
[ترجمه ترگمان]به دلیل شکل polygonal در برنامه، آن ها خطاهای چند ضلعی نامیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Now rasterize text layer, select small letters with Polygonal Lasso Tool and lift them a little.
[ترجمه گوگل]حالا لایه متن را شطرنجی کنید، حروف کوچک را با ابزار Polygonal Lasso انتخاب کنید و کمی آنها را بلند کنید
[ترجمه ترگمان]حالا یک لایه متن rasterize، حروف کوچک را با ابزار polygonal اورلاندو انتخاب کرده و آن ها را کمی بلند کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. An internal polygonal is arranged on the top of the hex nut; diameter of the internal polygonal matches with the diameter of an internal polygonal screw tool.
[ترجمه گوگل]یک چند ضلعی داخلی در بالای مهره شش گوش چیده شده است قطر چند ضلعی داخلی با قطر ابزار پیچ چند ضلعی داخلی مطابقت دارد
[ترجمه ترگمان]یک چند ضلعی داخلی در بالای مهره شانزده شانزدهی قرار می گیرد؛ قطر of چند ضلعی داخلی با قطر یک ابزار پیچ چند ضلعی داخلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A general algorithm of triangulating arbitrary planar polygonal domain and scattered point set is presented.
[ترجمه گوگل]یک الگوریتم کلی از مثلث بندی دامنه چند ضلعی مسطح دلخواه و مجموعه نقطه پراکنده ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]یک الگوریتم کلی برای دامنه polygonal مسطح دل خواه و مجموعه نقاط پراکنده ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The study on polygonal or chordal action, the associated impact between rollers and sprockets and dynamic loading in the system is carried out with different motion laws.
[ترجمه گوگل]مطالعه بر روی عملکرد چند ضلعی یا وتر، تاثیر مرتبط بین غلتک ها و چرخ دنده ها و بارگذاری دینامیکی در سیستم با قوانین حرکت مختلف انجام می شود
[ترجمه ترگمان]مطالعه بر روی عملکرد polygonal یا chordal، اثر مرتبط بین rollers و بارگذاری دینامیکی در سیستم با قوانین حرکت متفاوت انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چندگوشه (صفت)
many-cornered, polygonal

تخصصی

[برق و الکترونیک] چند ضلعی
[ریاضیات] چندجمله ای
[آب و خاک] چند ضلعی

انگلیسی به انگلیسی

• shaped like a polygon, having three or more sides

پیشنهاد کاربران

بپرس