portrayal

/pɔːrˈtreɪəl//pɔːˈtreɪəl/

معنی: نمایش، تجسم، تعریف، تصویر
معانی دیگر: تصویر سازی، عکس کشی، رخساره کشی، رخ نگاشتگری، فرتورگری، شرح، بازنمود، مجسم سازی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a representation, description, or portrait.
مشابه: description, image, picture, portrait, representation

- The novel delivers a graphic portrayal of life on the prison ships.
[ترجمه گوگل] این رمان تصویری گرافیکی از زندگی در کشتی های زندان ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان] این رمان تصویری گرافیکی از زندگی را در کشتی های زندان به نمایش می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the act of portraying.
مشابه: description

جمله های نمونه

1. He is best remembered for his chilling portrayal of Norman Bates in'Psycho '.
[ترجمه گوگل]او را بیشتر به خاطر ایفای نقش هولناکش از نورمن بیتس در فیلم «روانی» به یاد می آورند
[ترجمه ترگمان]او بهترین تصویر او از این تصویر سرد نورمن بی تز در روانی را به یاد دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Mr Ying is well-known for his portrayal of a prison guard in the film "The Last Emperor".
[ترجمه گوگل]آقای یانگ به خاطر بازی در نقش یک نگهبان زندان در فیلم «آخرین امپراتور» شهرت دارد
[ترجمه ترگمان]آقای یینگ به خاطر ایفای نقش یک نگهبان زندان در فیلم \"آخرین امپراتور\" معروف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The film is not an accurate portrayal of his life.
[ترجمه گوگل]این فیلم تصویر دقیقی از زندگی او نیست
[ترجمه ترگمان]این فیلم تصویری دقیق از زندگی او نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His novel is a vivid portrayal of life in a mining community.
[ترجمه گوگل]رمان او تصویری واضح از زندگی در یک جامعه معدنی است
[ترجمه ترگمان]رمان او تصویری زنده از زندگی در یک جامعه معدنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His latest film is a fairly grim portrayal of war-time suffering.
[ترجمه گوگل]آخرین فیلم او تصویری نسبتاً تلخ از رنج دوران جنگ است
[ترجمه ترگمان]آخرین فیلم او تصویری نسبتا تلخ از رنج زمان جنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The article examines the portrayal of gay men in the media.
[ترجمه گوگل]این مقاله به بررسی تصویر مردان همجنسگرا در رسانه ها می پردازد
[ترجمه ترگمان]این مقاله به بررسی نقش مردان همجنس گرا در رسانه ها می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He is best known for his chilling portrayal of Hannibal Lecter.
[ترجمه گوگل]او بیشتر به خاطر بازی هیجان انگیزش از هانیبال لکتر شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]او به خاطر بازی ترسناک هانیبال لک تر به خوبی شناخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This is a sensitive and often funny portrayal of a friendship between two 11-year-old boys.
[ترجمه گوگل]این تصویری حساس و اغلب خنده دار از دوستی دو پسر 11 ساله است
[ترجمه ترگمان]این یک تصویر حساس و اغلب مضحک از دوستی بین دو پسر ۱۱ ساله است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Critics knocked his latest film for its portrayal of women.
[ترجمه گوگل]منتقدان آخرین فیلم او را به خاطر به تصویر کشیدن زنان رد کردند
[ترجمه ترگمان]منتقدان آخرین فیلم خود را به خاطر ایفای نقش زنان در زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What is the relationship between the accurate portrayal of a single case and a general truth about the nature of things?
[ترجمه گوگل]چه رابطه ای بین نمایش دقیق یک مورد و یک حقیقت کلی در مورد ماهیت چیزها وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]رابطه بین تصویر دقیق یک مورد و یک حقیقت عمومی درباره ماهیت اشیا چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But the convincing portrayal of childhood fantasies, fears and rituals is marred by the unnecessary melodramatic final sequence.
[ترجمه گوگل]اما تصویر متقاعد کننده از خیالات، ترس ها و آیین های دوران کودکی با سکانس پایانی ملودراماتیک غیرضروری خدشه دار می شود
[ترجمه ترگمان]اما تصویر متقاعد کننده رویاها، ترس ها و رسوم دوران کودکی، با توالی final melodramatic غیر ضروری خراب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Yet beneath their glowing and reverent portrayal, there seemed to lurk another Abu Kamal.
[ترجمه گوگل]با این حال، به نظر می رسید در زیر تصویر درخشان و محترمانه آنها، ابوکمال دیگری در کمین است
[ترجمه ترگمان]با این وصف، در زیر نمایش glowing و reverent، به نظر می رسید که یکی دیگر از ابو Kamal را پنهان کرده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I cannot accept the article's portrayal of these men as bloodthirsty terrorists.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم تصویر این افراد را در مقاله به عنوان تروریست های خونخوار بپذیرم
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم تصویر این مردان به عنوان تروریست های تشنه به خون را قبول کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نمایش (اسم)
amusement, performance, play, display, show, appearance, demonstration, ostentation, histrionics, representation, presentation, exhibition, portrayal, parade, presentment, staging, showing, exposure, drama, flare, spectacle

تجسم (اسم)
apparition, substantiation, visualization, embodiment, incarnation, portrayal, projection, shape, hallucination, prosopopoeia

تعریف (اسم)
praise, description, explanation, compliment, portrayal, circumscription, definition, quantification, portraiture

تصویر (اسم)
likeness, description, portrayal, projection, form, image, picture, portrait, hue, icon, delineation, illustration, vignette, scenography

انگلیسی به انگلیسی

• description, depiction; drawing, painting; personification, act of playing a particular role (in a play or movie)
a portrayal of someone is a representation of them in a play, film, or book.

پیشنهاد کاربران

portrayal: تصویرسازی
portrayal of thing: تصویرسازی چیزها
به تصویر کشیدن
تجسم، تصویر، نمایش، ایفای نقش
تصویرگری
روایت
بازنمایی
portrayal ( noun ) = بازی کردن در نقش، عمل به تصویر کشیدن چیزی/بازنمودبازتاب، تجسم، تصویر، تصویرسازی/توصیف، وصف، شرح، نمایش/
Definition = روشی که کسی یا چیزی در یک نقاشی ، فیلم ، کتاب یا کار هنری دیگر توصیف یا نمایش داده می شود/
...
[مشاهده متن کامل]

examples:
1 - She won an award for her portrayal of Virginia Woolf.
او برای بازی در نقش ویرجینیا وولف برنده جایزه شد.
2 - The article examines the portrayal of men in the media.
این مقاله به تصویر کشیدن مردان در رسانه ها می پردازد.
3 - His latest movie is a grim portrayal of wartime suffering.
آخرین فیلم او تصویری شگفت انگیز از رنج های زمان جنگ است.
4 - She won a Best Actress award for her portrayal of the title character in "Erin Brockovich".
وی برای بازی در نقش شخصیت اصلی فیلم "ارین بروکوویچ" جایزه بهترین بازیگر زن را از آن خود کرد.
5 - The artist's works were known for their accurate portrayal of the Old West.
آثار این هنرمند برای به تصویر کشیدن دقیق غرب کهن مشهور بودند.
6 - They love the comic strip for its realistic portrayal of medieval times.
آنها کمیک استریپ را به دلیل نمایش واقع گرایانه دوران قرون وسطی دوست دارند.

ایفای نقش
نمایش
تصویر
His latest movie is a grim portrayal of wartime suffering
تصویر سازی، به تصویر درآوردن، به تصویر کشیدن
She won a Best Actress award for her portrayal of the title character in "Erin Brockovich"
نمود، داستان
اسم:
a depiction of someone or something in a work of art or literature; a picture. به تصویر کشیدن کسی یا چیزی در یک کار هنری یا ادبی.
"a realistic portrayal of war" تصویری واقع گرایانه از جنگ.
...
[مشاهده متن کامل]

a description of someone or something in a particular way; a representation. توصیف شخص یا چیزی به روش خاص؛ نمایندگی
"the media portrayal of immigration""تصویر رسانه ای از مهاجرت"
an instance of an actor playing a part in a film or play; a performance. یک نمونه از یک بازیگر که بخشی از فیلم یا بازی را بازی می کند؛ عملکرد.
"his portrayal of the title character""تصویر او از شخصیت عنوان"

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس