possibility

/ˌpɑːsəˈbɪləti//ˌpɒsəˈbɪlɪti/

معنی: شق، احتمال، امکان، چیز ممکن
معانی دیگر: شدنش، شایش، شدنی بودن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: possibilities
(1) تعریف: the fact or state of being possible.
مترادف: feasibility, potentiality
مشابه: capability, odds, probability, promise

- The possibility of failure made him fearful of attempting anything.
[ترجمه گوگل] احتمال شکست او را از تلاش برای هر کاری ترساند
[ترجمه ترگمان] احتمال شکست او را به وحشت می انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: something that might exist or occur.
مترادف: chance, potentiality
متضاد: actuality
مشابه: contingency, hope, likelihood, probability, prospect, risk

- That the volcano will erupt within the next ten years is a distinct possibility.
[ترجمه گوگل] این که آتشفشان ظرف ده سال آینده فوران کند یک احتمال مشخص است
[ترجمه ترگمان] اینکه طی ده سال آینده این آتشفشان فوران خواهد کرد، یک احتمال متمایز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: (pl.) potential for good results.
مترادف: opportunity, potential, promise, prospects
مشابه: prospect

- This old house has great possibilities.
[ترجمه گوگل] این خانه قدیمی امکانات بسیار خوبی دارد
[ترجمه ترگمان] این خانه قدیمی امکانات بزرگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the possibility of an electricity pinch
امکان کمبود برق

2. the possibility of colliding with other planets had become his bugbear
امکان خوردن به سیارات دیگر او را دچار وحشت بیهوده کرده بود.

3. the possibility of rain
امکان باران

4. a distinct possibility
امکان بدون تردید (قطعی)

5. a remote possibility
امکان کم،بعید

6. is there any possibility that i will see you tomorrow?
امکان دارد که فردا شما را ببینم ؟

7. she explored the possibility of extending the contract
او امکان تمدید قرارداد را بررسی کرد.

8. changing jobs is one possibility
تغییر شغل یکی از کارهایی است که می توان کرد.

9. within the realm of possibility
در محدوده ی امکانات

10. in order to eliminate the possibility of error
برای از میان بردن امکان لغزش

11. people were afraid of the possibility of global annihilation
مردم از امکان نابودی جهان واهمه داشتند.

12. we hadn't reckoned with the possibility that it might snow
حساب این را نکرده بودیم که ممکن است برف بیاید.

13. we must be prepared for every possibility
ما باید برای هرپیشامدی آماده باشیم.

14. within (or beyond) the bounds of possibility
ممکن (یا خارج از امکان)،در (خارج از) محدوده ی امکانات

15. the city was in a great toss about the possibility of war
امکان بروز جنگ شهر را متلاطم کرده بود.

16. It is precisely the possibility of realizing a dream that makes life interesting.
[ترجمه گوگل]دقیقاً امکان تحقق یک رویا است که زندگی را جالب می کند
[ترجمه ترگمان]این دقیقا احتمال تحقق رویایی است که زندگی را جالب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Patricia and I were playing with the idea/possibility of moving to Glasgow.
[ترجمه گوگل]من و پاتریشیا با ایده/امکان نقل مکان به گلاسکو بازی می کردیم
[ترجمه ترگمان]پاتریشیا و من در حال بازی با ایده \/ امکان حرکت به گلاسکو بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. I began to muse about/on the possibility of starting my own business.
[ترجمه گوگل]شروع کردم به فکر کردن در مورد/در مورد امکان شروع کسب و کار خودم
[ترجمه ترگمان]شروع به تفکر درباره احتمال شروع کسب وکار خودم کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. There is now no possibility that she will make a full recovery.
[ترجمه گوگل]اکنون احتمال بهبودی کامل او وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]حالا هیچ امکانی وجود ندارد که او بهبودی کامل پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. What had seemed impossible now seemed a distinct possibility.
[ترجمه گوگل]آنچه غیرممکن به نظر می رسید اکنون یک امکان متمایز به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]چیزی که به نظر غیرممکن می رسید، امکان مشخصی به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The possibility of war is too horrifying to contemplate.
[ترجمه گوگل]احتمال جنگ خیلی وحشتناک است که نمی توان فکر کرد
[ترجمه ترگمان]احتمال جنگ خیلی ترسناک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Have you taken into account the possibility of rain?
[ترجمه گوگل]آیا احتمال بارندگی را در نظر گرفته اید؟
[ترجمه ترگمان]آیا ممکن است باران ببارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شق (اسم)
alternative, possibility, gap, prick

احتمال (اسم)
supposition, possibility, likelihoood, expectancy, expectance, aptness, probability, contingency, eventuality, presumption, verisimilitude

امکان (اسم)
possibility, facility, eventuality, possible, feasibility

چیز ممکن (اسم)
possibility

تخصصی

[ریاضیات] عام، حالت ممکن، احتمال، امکان، وضعیت

انگلیسی به انگلیسی

• probability, feasibility, chance, likelihood
if there is a possibility of something happening or being true, it might happen or might be true.
a possibility is also one of several different things that could be done.

پیشنهاد کاربران

احتمال هم معنی می ده
These individuals are visionaries who anticipate and create possibilities
این افراد، رویاپردازانی هستند که �ممکن ها� را پیش بینی و خلق می کنند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : possibility / possible
✅️ صفت ( adjective ) : possible
✅️ قید ( adverb ) : possibly
امکانِ اتفاق افتادن چیزی
ممکن بودن/شدن
ترجمه possibility به فرصت هرچند نزدیکه ولی درست نیست. فرصت ترجمه opportunity هستش
Opportunities and possibilities
فرصت ها و رخدادهای شدنی ( رخدادهایی که امکان وقوع شان هست )
ظرفیت
1: the condition or fact of being possible
1: شرط یا واقعیت ممکن بودن
2. archaic : one's utmost power, capacity, or ability
2. ( قدیمی ) : نهایت قدرت، ظرفیت یا توانایی فرد
3: something that is possible
...
[مشاهده متن کامل]

3: چیزی که ممکن است، امر ممکن
4: potential or prospective value —usually used in plural
4: ارزش بالقوۀ چیزی - اغلب به صورت جمع استفاده می شود.
مثال:
The house had great possibilities
اون خانه امکانات بسیار خوبی داشت.
the range of possibilities offered to students
طیف وسیعی از امکانات ارائه شده به دانش آموزان

شایمندی ( امکان/احتمال )
شایمند - شدنی ( ممکن/محتمَل/possible )
امکان پذیری
امکان
a thing that may be chosen or done out of several possible alternatives
Hope
Option
Alternative
Choice
Course of action
Solution
امید
انتخابِ ممکن
گزینشِ در دسترس
راه حلِ ممکن/شدنی
...
[مشاهده متن کامل]

راهکارِ ممکن
راه ممکنِ ( جایگزین )
کاری که میشه انجام داد
Anti - matter seem to be our only possibility.
Star Trek TOS

شانس، چانس، فرصت
به نقل از هزاره:
1. امکان؛ احتمال؛ امر محتمل، امکان محتمل؛ امکان بالقوه
2. پیشامد، اتفاق
شدنی، امکان پذیر

احتمال😉 امکان پذری
مهلت، موقعیت، شانس
a possibility due to a favorable combination of circumstances= thefreedictionary. com/possibility

تا حد امکان
Don't forget about that possibility تاجایی که میتونی تا حد امکان فراموشش نکن
مسیر
امکان، گزینه ی ممکن
اتفاق، پیشامد
امکان پذیری
امکان داشتن
توانِش
مجال
پیش بینی
احنمال
فرصت
قدرت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس