potato chip

/pəˈteɪˌtoʊˈt͡ʃɪp//pəˈteɪtəʊt͡ʃɪp/

سیب زمینی سرخ شده، چیپس (انگلیس: potato crisp)، باریکه سیب زمینی سر  کرده، چیپز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a thin slice of potato that is deep-fried until crisp, usu. salted, and sometimes flavored.

جمله های نمونه

1. Potato chips are served for the children.
[ترجمه گوگل]چیپس سیب زمینی برای بچه ها سرو می شود
[ترجمه ترگمان]چیپس سیب زمینی برای بچه ها سرو می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They gave us bags of potato chips .
[ترجمه گوگل]کیسه های چیپس به ما دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها به ما کیسه های سیب زمینی را دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These potato chips are soft.
[ترجمه گوگل]این چیپس سیب زمینی نرم است
[ترجمه ترگمان]این چیپس های سیب زمینی خیلی نرمه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. These potato chips are stale.
[ترجمه گوگل]این چیپس سیب زمینی کهنه است
[ترجمه ترگمان] این سیب زمینی ها بی مزه هستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was a strange supper - tomatoes, potato chips, dried fruit and cake.
[ترجمه گوگل]شام عجیبی بود - گوجه فرنگی، چیپس سیب زمینی، میوه خشک و کیک
[ترجمه ترگمان]شام عجیبی بود - گوجه فرنگی، چیپس سیب زمینی، میوه خشک شده و کیک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They're as addicting as potato chips.
[ترجمه گوگل]آنها به اندازه چیپس سیب زمینی معتاد هستند
[ترجمه ترگمان]ان ها به اندازه چیپس سیب زمینی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Could one call Caesars the potato chip of the salad world?
[ترجمه گوگل]آیا می توان سزار را چیپس سیب زمینی دنیای سالاد نامید؟
[ترجمه ترگمان]میشه یه زنگ به \"سزار\" سیب زمینی دنیا زد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The man returned to exchange the fudge for potato chips.
[ترجمه گوگل]مرد برگشت تا فاج را با چیپس عوض کند
[ترجمه ترگمان]مرد برگشت تا شکلات را برای سیب زمینی عوض کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They don't peel potatoes, chip them and then deep-fry them; they buy frozen oven chips instead.
[ترجمه گوگل]آنها سیب زمینی را پوست نمی گیرند، خرد نمی کنند و سپس سرخ می کنند آنها در عوض چیپس فر یخ زده می خرند
[ترجمه ترگمان]آن ها سیب زمینی را پوست نمی کنند، آن ها را خرد می کنند و سپس به صورت عمیق در حال سرخ کردن هستند؛ به جای آن در برابر سیب زمینی یخ زده خرید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I would, I could leave potato chips alone.
[ترجمه گوگل]من می خواهم، می توانم چیپس سیب زمینی را تنها بگذارم
[ترجمه ترگمان] میخوام، من فقط می تونم چیپس سیب زمینی رو تنها بذارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I miss things like potato chips and junk food.
[ترجمه گوگل]دلم برای چیزهایی مثل چیپس و غذاهای ناسالم تنگ شده است
[ترجمه ترگمان]دلم برای چیزهایی مثل چیپس سیب زمینی و غذای آشغال تنگ شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You can buy cigarettes, potato chips, Ravens pennants, Styrofoam ice chests and snow shovels.
[ترجمه گوگل]می‌توانید سیگار، چیپس سیب‌زمینی، قلم‌های ریونز، صندوق‌های یخی استایروفوم و بیل‌های برفی بخرید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید سیگار، چیپس سیب زمینی، کلاغ های سیاه، سینه یخ Styrofoam و بیل ها را بخرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I have potato chips stuck in my teeth. .
[ترجمه گوگل]من چیپس سیب زمینی در دندان هایم گیر کرده ام
[ترجمه ترگمان]چیپس سیب زمینی که توی دندان هایم مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Potato chips, fizzy drinks and chocolate bars are circulated.
[ترجمه گوگل]چیپس سیب زمینی، نوشابه های گازدار و تکه های شکلات در گردش هستند
[ترجمه ترگمان]چیپس سیب زمینی، نوشابه های گازدار و شکلات به گردش در می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• piece of thinly sliced and fried potato that is eaten as a snack food
potato chips are the same as crisps; used in american english.

پیشنهاد کاربران

potato chip ( n ) ( pəˈteɪt̮oʊ tʃɪp ) =a thin round slice of potato that is fried until hard, then dried and eaten cold. e. g. salt - and - vinegar potato chips.
potato chip
سیب زمینی برشته یا همان چیپس
چیپس سیب زمینی

بپرس