pouring

جمله های نمونه

1. pouring rain delayed our trip
باران شدید سفر ما را به تعویق انداخت.

2. shafts of sunlight were pouring through the window
پرتوهای آفتاب از پنجره می تابیدند.

3. he primed the pump by pouring in water until the suction was established
او آب در داخل تلمبه ریخت تا عمل مکیدن برقرار شود و تلمبه به کار بیافتد.

4. i strained the tea before pouring it into the cup
پیش از ریختن در فنجان چای را صافی کردم.

5. take an umbrella, it is pouring outside
چتر ببر،بیرون دارد رگبار می آید.

6. Pouring oil on the fire is no way to quench it.
[ترجمه محل مهدی] نمک روی زخم پاشیدن مشکل را حل نمیکند
|
[ترجمه کامبیز مردانی] راه اطفاءحریق ، روغن ریختن برروی آن نیست
|
[ترجمه گوگل]ریختن روغن روی آتش راهی برای خاموش کردن آن نیست
[ترجمه ترگمان]ریختن روغن روی آتش هیچ راهی برای خاموش کردن آن نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Blood was pouring from the wound.
[ترجمه گوگل]از زخم خون می‌ریخت
[ترجمه ترگمان]خون از زخم بیرون می ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was pouring ice and lemonade into tall glasses.
[ترجمه گوگل]یخ و لیموناد را در لیوان های بلند می ریخت
[ترجمه ترگمان]او داشت یخ و لیموناد در لیوان های بلند می ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I spilled the juice while I was pouring it.
[ترجمه محمد سعیدی] وقتی که داشتم آبمیوه رو سرو میکردم ریخت.
|
[ترجمه گوگل]در حال ریختن شیره ریختم
[ترجمه ترگمان]من آب میوه رو ریختم وقتی که دارم این رو می ریزم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Give the bottle a couple of shakes before pouring the juice.
[ترجمه گوگل]قبل از ریختن آب میوه، چند تکان به بطری بدهید
[ترجمه ترگمان]قبل از ریختن آب، قبل از ریختن آب، چند تکان دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Tributes have been pouring in from all over the world for the famous actor who died yesterday.
[ترجمه گوگل]ادای احترام از سرتاسر جهان برای بازیگر مشهوری که دیروز درگذشت
[ترجمه ترگمان]Tributes از سراسر جهان به خاطر هنرپیشه ای معروف که دیروز جان خود را از دست داده بود، سرازیر شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A fountain of blood was pouring from his chest.
[ترجمه گوگل]چشمه‌ای از خون از سینه‌اش می‌ریخت
[ترجمه ترگمان]فواره ای از خون از سینه اش بیرون می ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was pouring with rain, but we pressed on regardless.
[ترجمه گوگل]باران می بارید، اما ما بدون توجه به آن فشار آوردیم
[ترجمه ترگمان]باران از باران می بارید، اما ما بی توجه بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. People huzzahed pouring into the streets at the news that the war had ended.
[ترجمه گوگل]مردم با شنیدن خبر پایان یافتن جنگ به خیابان ها ریختند
[ترجمه ترگمان]مردم به خیابان ها ریختند و خبر دادند که جنگ پایان یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Walking three miles in the pouring rain is not my idea of fun.
[ترجمه گوگل]پیاده روی سه مایلی زیر باران شدید ایده من سرگرم کننده نیست
[ترجمه ترگمان]قدم زدن به سه مایل در باران ایده من جالب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Blood was pouring out of a cut on her head.
[ترجمه گوگل]خون از بریدگی روی سرش می‌ریخت
[ترجمه ترگمان]خون از بریدگی روی سرش می ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• raining heavily, very rainy
act of spilling, effusion; blending liquids, mixing of liquids

پیشنهاد کاربران

کلمه "pouring" یک فعل است که به معنی ریختن یا ریختن به صورت پراکنده است.
برای مثال، اگر باران به شدت ببارد و آب فراوانی به سراسر جاده ها بریزد، می توانیم بگوییم "It's pouring rain" یعنی باران شدیدی می بارد. یا ممکن است اگر شما یک فنجان قهوه ریز کنید و آنقدر از فنجان به بیرون بریزد که همه جا روی میز پراکنده شود، می توانید بگویید "I accidentally started pouring coffee everywhere" به معنی: بدون اشتباه قهوه که ریخته شده توی همه جا.
...
[مشاهده متن کامل]

پس معمولاً "pouring" وقتی به کار می رود که چیزی به صورت فراوان و با نیرومندی ریخته شود یا به صورت پراکنده پخش گردد.
منبع CHATGPT4. 00

بارش باران به صورت شلاقی
ذوب ریزی ( در موضوع ریخته گری )
raining a lot
باران شدید یکسره
سرازیرشدن
The money is pouring in
پول درحال سرازیر شدن است
pouring ( مهندسی مواد و متالورژی )
واژه مصوب: بارریزی
تعریف: تخلیۀ مذاب از کوره یا پاتیل در قالب
باران شدید
very rainy
ریخته کننده، ریخته شونده
در عمران :ریختن، بیشتر با بتن میآید مثل: بتن ریزی
Raining heavily
باران سنگین
جاری کننده، جاری شونده، ریزش کننده، روان کننده
پاشیدن

Rain heavily
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس