power structure


هیئت حاکمه، دستگاه حکومتی، ساختار قدرت (در کشور یا شهر و غیره)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the system or hierarchy of authority or control in politics, business, society, or the like.
مشابه: order

(2) تعریف: the powerful people or groups who hold positions in such a system or hierarchy; establishment.

جمله های نمونه

1. There have been significant changes in the power structure of the company.
[ترجمه گوگل]تغییرات قابل توجهی در ساختار قدرت شرکت ایجاد شده است
[ترجمه ترگمان]تغییرات قابل توجهی در ساختار قدرت شرکت وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. But the boxing power structure is white and it's going to be a slow change.
[ترجمه گوگل]اما ساختار قدرت بوکس سفید است و تغییر کندی خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]اما ساختار قدرت بوکس سفید است و تغییر کند خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He's established a power structure inside the Washington power structure.
[ترجمه گوگل]او یک ساختار قدرت در داخل ساختار قدرت واشنگتن ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]او یک ساختار قدرت در ساختار قدرت واشنگتن ایجاد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The point is self-subversion, overthrowing the power structure in your own head.
[ترجمه گوگل]نکته خود براندازی است، براندازی ساختار قدرت در سر خود
[ترجمه ترگمان]هدف، براندازی، براندازی ساختار قدرت در ذهنتان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We are living in a ruptured power structure.
[ترجمه گوگل]ما در یک ساختار قدرت از هم پاشیده زندگی می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما در یک ساختار قدرت پاره زندگی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The membership on the committee reflects Boston's power structure.
[ترجمه گوگل]عضویت در کمیته منعکس کننده ساختار قدرت بوستون است
[ترجمه ترگمان]عضویت در این کمیته نشان دهنده ساختار قدرت بوستون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In essence, the power structure at Mega transforms itself.
[ترجمه گوگل]در اصل، ساختار قدرت در مگا خود را متحول می کند
[ترجمه ترگمان]در اصل، ساختار قدرت در Mega خودش را تبدیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A systemwide school-to-career steering committee reflects the power structure in Boston.
[ترجمه گوگل]یک کمیته راهبری سراسری از مدرسه تا شغل، ساختار قدرت را در بوستون منعکس می کند
[ترجمه ترگمان]یک کمیته هدایت حرفه ای مدرسه راهنمایی، ساختار قدرت در بوستون را منعکس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Minor courtiers were executed but the essential power structure remained.
[ترجمه گوگل]درباریان کوچک اعدام شدند اما ساختار اصلی قدرت باقی ماند
[ترجمه ترگمان]درباریان کوچک اعدام شدند، اما ساختار اصلی قدرت باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He sought to advance within the company's power structure.
[ترجمه گوگل]او به دنبال پیشرفت در ساختار قدرت شرکت بود
[ترجمه ترگمان]او به دنبال پیشرفت در ساختار قدرت شرکت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Know and use the power structure.
[ترجمه گوگل]ساختار قدرت را بشناسید و از آن استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از ساختار قدرت استفاده کنید و از آن استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Improved power structure distribution led to enhanced intensity of flow field and higher separation efficiency.
[ترجمه گوگل]بهبود توزیع ساختار قدرت منجر به افزایش شدت میدان جریان و راندمان جداسازی بالاتر شد
[ترجمه ترگمان]بهبود توزیع ساختار قدرت منجر به افزایش شدت میدان جریان و کارآیی تفکیک بیشتر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But the rural power structure has changed little since commune days.
[ترجمه گوگل]اما ساختار قدرت روستایی از زمان کمون تغییر چندانی نکرده است
[ترجمه ترگمان]اما ساختار قدرت روستایی از زمان کمون کمی تغییر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Reflected in the power structure will not listen to reason.
[ترجمه گوگل]انعکاس در ساختار قدرت به عقل گوش نمی دهد
[ترجمه ترگمان]ضعف در ساختار قدرت به عقل و منطق گوش نخواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

power structure ( جامعه شناسی )
واژه مصوب: ساختار قدرت
تعریف: نحوۀ توزیع مدیریت و قدرت تصمیم گیری عمومی در میان اشخاص و نهادها و سازمان های دولتی در یک جامعۀ سیاسی ـ اجتماعی معین

بپرس