practitioner

/prækˈtɪʃənər//prækˈtɪʃənə/

معنی: شاغل، شاغل مقام طبابت یا وکالت
معانی دیگر: (پزشکی و حقوق و هنرها) ورزکار، کارور

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a person practicing a trade, occupation, or profession.

- Medical practitioners are divided in their opinion concerning the new regulations.
[ترجمه فرزاد] متخصصان پزشکی در مورد مقررات جدید عقاید مختلف دارند
|
[ترجمه گوگل] نظر پزشکان در مورد مقررات جدید متفاوت است
[ترجمه ترگمان] متخصصان پزشکی در مورد مقررات جدید به نظرات خود تقسیم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The invention cuts labor time, but its purchase price is too high for most practitioners of the trade to afford.
[ترجمه گوگل] این اختراع زمان نیروی کار را کاهش می دهد، اما قیمت خرید آن برای اکثر متخصصان این صنعت بسیار بالا است
[ترجمه ترگمان] این اختراع زمان کار را کاهش می دهد، اما قیمت خرید آن برای اغلب متخصصان این تجارت بسیار بالا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Counseling may seem an effortless occupation to some, but practitioners will tell you differently.
[ترجمه گوگل] مشاوره ممکن است برای برخی شغلی بی دردسر به نظر برسد، اما پزشکان به شما چیز دیگری می گویند
[ترجمه ترگمان] مشاوره ممکن است یک شغل بدون تلاش برای برخی به نظر برسد، اما افراد حرفه ای متفاوت به شما خواهند گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a medical practitioner
کارور پزشکی

2. The general practitioner diagnosed the illness of the baby as pneumonia.
[ترجمه گوگل]پزشک عمومی بیماری نوزاد را ذات الریه تشخیص داد
[ترجمه ترگمان]پزشک عمومی بیماری کودک را به عنوان ذات الریه تشخیص داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She was a medical practitioner before she entered politics.
[ترجمه زینب زرمسلک ] پبش از ورود به سیاست، یک پزشک بود.
|
[ترجمه صابر کوزه ساز کهنه شهری] او قبل از ورود به سیاست یک پزشک عمومی بود.
|
[ترجمه گوگل]او قبل از ورود به سیاست، پزشک بود
[ترجمه ترگمان]قبل از ورود به سیاست یک پزشک پزشکی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Elizabeth Quan is a London-based practitioner of traditional Chinese medicine.
[ترجمه گوگل]الیزابت کوان یک پزشک طب سنتی چینی ساکن لندن است
[ترجمه ترگمان]الیزابت کوان یک متخصص طب سنتی چینی در لندن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When assessing elders affirmatively, the practitioner may well detect in some very old people a remarkable degree of authenticity.
[ترجمه گوگل]هنگامی که سالمندان را به طور مثبت ارزیابی می کند، پزشک ممکن است در برخی از افراد بسیار مسن درجه قابل توجهی از اصالت را تشخیص دهد
[ترجمه ترگمان]هنگام ارزیابی affirmatively، فرد شاغل ممکن است در برخی افراد بسیار قدیمی درجه قابل توجهی از اصالت داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There are three main alternatives: sole practitioner; partnership; or unlimited or limited liability company.
[ترجمه گوگل]سه گزینه اصلی وجود دارد: تنها پزشک شراکت؛ یا شرکت نامحدود یا با مسئولیت محدود
[ترجمه ترگمان]سه گزینه اصلی وجود دارد: تنها پزشک، شراکت؛ یا شرکت مسئولیت محدود یا محدود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A kungfu practitioner can adopt any pose that suits the situation.
[ترجمه گوگل]یک تمرین‌کننده کونگ‌فو می‌تواند هر حالتی را که با شرایط مناسب باشد اتخاذ کند
[ترجمه ترگمان]یک پزشک متخصص بالینی می تواند هر گونه ژست مناسب برای این وضعیت را انتخاب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Ideally an assessment by an experienced practitioner should be sought for this but these two remedies are worth trying.
[ترجمه گوگل]در حالت ایده‌آل باید به دنبال ارزیابی توسط یک پزشک با تجربه برای این بود، اما این دو راه حل ارزش امتحان کردن را دارند
[ترجمه ترگمان]به طور ایده آل ارزیابی توسط یک شاغل با تجربه باید به دنبال آن باشد، اما این دو علاج ارزش امتحان کردن را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The alternative term of family practitioner is not acceptable either.
[ترجمه گوگل]اصطلاح جایگزین پزشک خانواده نیز قابل قبول نیست
[ترجمه ترگمان]عبارت جایگزین پزشک خانوادگی نیز قابل قبول نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The importance of collaborating with the patient's general practitioner is emphasized.
[ترجمه گوگل]بر اهمیت همکاری با پزشک عمومی بیمار تاکید می شود
[ترجمه ترگمان]اهمیت هم کاری با پزشک عمومی بیمار مورد تاکید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. As for the medical practitioner before the discovery of antibiotics, what did not exist did not have to be taken into account.
[ترجمه گوگل]در مورد پزشک قبل از کشف آنتی بیوتیک ها، آنچه وجود نداشت نباید در نظر گرفته می شد
[ترجمه ترگمان]اما پیش از کشف آنتی بیوتیک ها، آنچه که وجود نداشت باید در نظر گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Audit of general practitioner services is generally regarded as desirable, but funding is scarce.
[ترجمه گوگل]حسابرسی خدمات پزشک عمومی به طور کلی مطلوب تلقی می شود، اما بودجه کمیاب است
[ترجمه ترگمان]خدمات عمومی به طور کلی مطلوب تلقی می شود، اما بودجه کم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He then discussed this with the general practitioner and gradual reduction of the antidepressant was initiated.
[ترجمه گوگل]سپس این موضوع را با پزشک عمومی در میان گذاشت و کاهش تدریجی داروی ضد افسردگی آغاز شد
[ترجمه ترگمان]او سپس درباره این موضوع با پزشک عمومی صحبت کرد و کاهش تدریجی افسردگی آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The district nurse is attached to the general practitioner surgery or health centre.
[ترجمه گوگل]پرستار منطقه به مرکز جراحی یا مرکز بهداشتی پزشک عمومی وابسته است
[ترجمه ترگمان]پرستار بخش به بخش جراحی یا مرکز بهداشتی مراجعه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Subjects were screened by a fully qualified medical practitioner.
[ترجمه گوگل]افراد توسط یک پزشک کاملاً واجد شرایط غربالگری شدند
[ترجمه ترگمان]موضوعات توسط یک متخصص پزشکی کاملا واجد شرایط نمایش داده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شاغل (اسم)
practitioner

شاغل مقام طبابت یا وکالت (اسم)
practitioner

انگلیسی به انگلیسی

• professional, one who works in a profession or career (such as medicine or law)
doctors are sometimes referred to as practitioners; a formal word.

پیشنهاد کاربران

خبره، حرفه ای، کاربلد، همه فن حریف
کارورز
1 someone who works as a doctor or a lawyer
2 someone who regularly does a particular activity
منبع: longman
شخصی که به یک حرفه و به ویژه وکالت یا پزشکی اشتغال دارد
به معنای متخصص هستش
و general practitioner به معنای کسی پزشک عمومی
Medical practitioner متخصص پزشکی کسانی که در پزشکی تخصص دارند
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : practice ( practise )
✅️ اسم ( noun ) : practice / practitioner / practicality / practicability / practical / practicableness
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : practical / practiced ( practised ) / practicing ( practising ) / practicable
✅️ قید ( adverb ) : practically / practicably

درمانگران
حسابرس
لُری ش میشه: فرد آچار به دست ( همه فن حریف ) .
طبابت گر
کاربر متخصص
کاربری که نسبت به ابزار کار خود ، تخصص نیز دارد نه کاربر عادی.
practitioner: کارورز
general practitioner: پزشک عمومی
طبیب ، پزشک
خبره ی اجرایی
عضو
در حوزه روابط عمومی معادل
کارگزار
مجری
متخصص
کارورز
کارمند
آدم کار بلد در یک زمینه
Health practitioner: متخصص سلامت
کنش گر
کاربر
اندیشه ورز، دست اندرکار
کسی که تمرین ورزشی می کند
تمرین کننده
رهرو، جوینده، پیرو
خبره
کاردان
کاربلد
فعال
دست اندرکار
متولی
متصدی
درمانگر
Doctor who is qualified in both medicine and minor surgery
عامل، دست اندرکار
مثلا theater practitioners یعنی عوامل تئاتر یا دست اندرکاران تئاتر ( بازیگر، طراح صحنه، تهیه کننده، کارگردان و غیره )
کارآموز
متخصص، کارشناس
کارورز؛ مربی دوره گذرانده
وکیلی که کار اصلیش وکالت باشد، وکیل حرفه ای، وکیل کیف به دست
فرد اجرایی
دست اندرکار
من جایی خوندم ( طبیب ، پزشک )
متولی، کارورز، کارشناس
دست اندرکاران
خبره. . کسی که علم و دانش او عملیاتی و اجرایی شده یا تبدیل به مهارت و حرفه شده
تسهیل گر
صاحب نظر
متخصص امر
General practitioner پزشک عمومی
کارور، پزشک عمومی.
خبره
کسی که طبیب و حکیم در رشته خاصی باشد.
متخصص
درمان گر ( روان شناسی )
دست اندرکار ، متولی

اهل فن
کارشناس
آمایشگر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٩)

بپرس