preemptive

/priˈemptɪv//priˈemptɪv/

وابسته به حق شفعه، وابسته به پیشدستی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: pre-emptively (adv.), preemptively (adv.)
(1) تعریف: of, relating to, or granted by preemption.

(2) تعریف: of or relating to a strike or attack such as a bid in bridge or a military attack, made in anticipation of or to prevent an opposing strike.

- Fearing trouble from their neighbor, they launched a preemptive attack.
[ترجمه گوگل] آنها از ترس مشکل همسایه خود، حمله پیشگیرانه را آغاز کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها از ترس همسایگان خود، یک حمله پیشگیرانه انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a preemptive attack
حمله ی پیشدستانه

2. The Treasury has decided to raise interest rates as a pre-emptive measure against inflation.
[ترجمه گوگل]وزارت خزانه داری تصمیم گرفته است که نرخ بهره را به عنوان یک اقدام پیشگیرانه در برابر تورم افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]وزارت خزانه داری تصمیم گرفته است نرخ بهره را به عنوان یک اقدام پیشگیرانه علیه تورم افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We have no intention of launching a pre-emptive strike, but we will retaliate if provoked.
[ترجمه گوگل]ما هیچ قصدی برای حمله پیشگیرانه نداریم، اما اگر تحریک شود، تلافی خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]ما هیچ قصدی برای حمله پیشگیرانه نداریم، اما اگر تحریک شویم، تلافی خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The prime minister authorized a pre-emptive air strike against the rebels.
[ترجمه گوگل]نخست وزیر اجازه حمله هوایی پیشگیرانه علیه شورشیان را صادر کرد
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر اجازه یک حمله هوایی پیشگیرانه علیه شورشیان را داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They decided to launch a pre-emptive strike.
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند که یک حمله پیشگیرانه راه اندازی کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها تصمیم گرفتند که یک حمله پیشگیرانه انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Getting rid of weapons reduces the risk of accidental, unauthorised, hair trigger or pre-emptive use.
[ترجمه گوگل]خلاص شدن از شر سلاح خطر استفاده تصادفی، غیرمجاز، تحریک مو یا استفاده پیشگیرانه را کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]خلاص شدن از سلاح، خطر حمله اتفاقی، غیرمجاز، مو، یا استفاده پیشگیرانه را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Both his coups began with a ruthless pre-emptive strike from a position of strength.
[ترجمه گوگل]هر دو کودتای او با یک حمله پیشگیرانه بی رحمانه از موضع قدرت آغاز شد
[ترجمه ترگمان]هر دو کودتا او با حمله پیشگیرانه پیشگیرانه از موضع قدرت شروع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Thus, pre-emptive patenting can be a highly effective strategic entry barrier.
[ترجمه گوگل]بنابراین، ثبت اختراع پیشگیرانه می تواند یک مانع ورود استراتژیک بسیار موثر باشد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، ثبت امتیاز پیش دستانه می تواند یک مانع ورود استراتژیک بسیار موثر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Perhaps general anaesthesia should be combined with pre-emptive local and regional anaesthetic blocks more often.
[ترجمه گوگل]شاید بیهوشی عمومی باید بیشتر با بلوک های بی حسی موضعی و منطقه ای پیشگیرانه ترکیب شود
[ترجمه ترگمان]شاید anaesthesia عمومی باید با blocks پیش دستانه و anaesthetic regional ترکیب شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The US says it is prepared to launch a pre-emptive strike with nuclear weapons if it is threatened.
[ترجمه گوگل]ایالات متحده می گوید که آماده است در صورت تهدید، یک حمله پیشگیرانه با سلاح هسته ای انجام دهد
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده می گوید آماده است که در صورت تهدید، حمله پیشگیرانه با سلاح های هسته ای را آغاز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But it never got that far because Kasser fired his pre-emptive strike.
[ترجمه گوگل]اما هرگز به این حد نرسید زیرا کاسر حمله پیشگیرانه خود را شلیک کرد
[ترجمه ترگمان]اما تا حالا به این نتیجه نرسیده که \"Kasser\" حمله pre رو اخراج کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To prevent them being expressed, you stage a pre-emptive strike.
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از بیان آنها، یک حمله پیشگیرانه ترتیب می دهید
[ترجمه ترگمان]برای اینکه از بروز آن ها جلوگیری شود، شما یک حمله پیشگیرانه انجام می دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Pre-emptive analgesia has, indeed, been said to have been shown to occur in several clinical studies.
[ترجمه گوگل]در واقع، گفته شده که در چندین مطالعه بالینی نشان داده شده است که بی دردی پیشگیرانه رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]در واقع گفته شده است که analgesia پیش دستانه در چندین مطالعه بالینی رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was a pre-emptive strike against attempts to rewrite and water down his proposals in the months ahead.
[ترجمه گوگل]این یک حمله پیشگیرانه در برابر تلاش ها برای بازنویسی و کاهش پیشنهادات او در ماه های آینده بود
[ترجمه ترگمان]این یک حمله پیشگیرانه علیه تلاش برای بازنویسی و آب رسانی طرح های خود در ماه های آینده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• due to initial rights, due to preemptive privilege; concerning a right or claim of possession, of tenure; designed to make a first strike against someone who is planning to attack

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : pre - empt
✅️ اسم ( noun ) : pre - emption
✅️ صفت ( adjective ) : pre - emptive
✅️ قید ( adverb ) : pre - emptively
Preemptive meaning is related to doing something to stop or prevent an unwanted
or possible situation or occurrence. It can be used to describe an action, a tactic, a business offer, an attack, or a strike that is taken before another group, country, or rival does something. It can also be used to describe a power or authority that can take or use something before others
...
[مشاهده متن کامل]

صفت
اقدام پیشگیرانه
"a preemptive strike" /"preemptive action"
They push this Israel - goes - first attack strategy because they know that Americans won’t politically support another preemptive American war in the Middle East.
The Treasury has decided to raise interest rates as a pre - emptive measure against inflation.
The prime minister authorized a pre - emptive air strike against the rebels.
We strongly oppose this misguided preemptive war.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/pre-emptive?q=preemptive
preemptive در کامپیوتر یعنی خالی کردن
مثلا در سی پی یو اگر زمانبندی preemptive باشد یعنی ما این اجازه را داریم که سی پی یو را از یک برنامه ای که سی پی یو الان دستشه و وقتش هم تمام نشده ازش بگیریم
برعکس این مدل nonpreemptive است و به این معناست که ما حق گرفتن سی پی یو از برنامه ای را نداریم و باید منتظر بمانیم تا سی پی یو خودش برنامه را رها کند
...
[مشاهده متن کامل]

به هنگام ( مثلا در preemptive treatment )
زودهنگام
قبضه ای
پیشدستانه
غیرانحصاری
designed or having the power to deter or prevent an anticipated situation or occurrence
تخصصی حسابداری
pre - emptive right
حق تقدم ( برای خرید سهام جدید )
پیشگیرانه
پیشدستی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس