prefatory

/ˈprefətr̩i//ˈprefətr̩i/

معنی: دیباچه ای، پیش گفتاری
معانی دیگر: وابسته به پیشگفتار یا مقدمه، سرآغازین، prefatorial دیباچه ای

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: prefatorily (adv.)
• : تعریف: of, relating to, or serving as an introduction or preface; preliminary.
متضاد: closing

- prefatory remarks
[ترجمه گوگل] اظهارات مقدماتی
[ترجمه ترگمان] سخنان prefatory
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. After a few prefatory comments/remarks, she began her speech.
[ترجمه گوگل]پس از چند اظهار نظر/ سخنان مقدماتی، او سخنرانی خود را آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]بعد از کمی نظرات و اظهار نظر، او سخنرانی خود را شروع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Three further prefatory remarks are necessary.
[ترجمه گوگل]سه نکته مقدماتی دیگر ضروری است
[ترجمه ترگمان]سه نکته دیگر نیز لازم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Prefatory remarks: Because of jealousy, but is disgruntled.
[ترجمه گوگل]سخنان مقدمه: به دلیل حسادت، اما ناراضی است
[ترجمه ترگمان]: به خاطر حسادت اما ناراضی - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Chapter One analyzes the prefatory material for Northanger Abbey.
[ترجمه گوگل]فصل اول مواد مقدماتی صومعه نورتنگر را تجزیه و تحلیل می کند
[ترجمه ترگمان]فصل یک، مطالب prefatory برای نورثنگر را تجزیه و تحلیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As a prefatory topic in genetic engineering technology, the construction of transgenic bacteria has the good industry prospect.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک موضوع مقدماتی در فناوری مهندسی ژنتیک، ساخت باکتری های تراریخته چشم انداز خوبی در صنعت دارد
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک موضوع prefatory در تکنولوژی مهندسی ژنتیک، ساخت باکتری های تراژنی چشم انداز صنعت خوبی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The same remark applies to all prefatory notions whatever about philosophy.
[ترجمه گوگل]همین تذکر در مورد همه مفاهیم مقدماتی هر چه در مورد فلسفه وجود دارد صدق می کند
[ترجمه ترگمان]همین نکته در مورد همه تصورات غلط درباره فلسفه صدق می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Politics of Aristotle: With an Introduction, Two Prefatory Essays and Notes Critical and Explanatory ( Cambridge Library Collection - Classics ), Volume 1 Introduction to the Politics.
[ترجمه گوگل]سیاست ارسطو: با یک مقدمه، دو مقاله و یادداشت مقدماتی انتقادی و توضیحی (مجموعه کتابخانه کمبریج - کلاسیک)، جلد 1 مقدمه ای بر سیاست
[ترجمه ترگمان]سیاست ارسطو: با یک مقدمه، دو مقالات prefatory و Notes و Explanatory (آثار کلاسیک کتابخانه کمبریج)، جلد ۱ مقدمه ای بر سیاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The content of a book or document exclusive of prefatory matter, codicils, indexes, or appendices.
[ترجمه گوگل]محتوای یک کتاب یا سند بدون مطالب مقدماتی، منشورها، نمایه ها یا ضمائم
[ترجمه ترگمان]محتوای یک کتاب یا سند انحصاری از ماده prefatory، codicils، شاخص ها، یا پیوست ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And yet the treatment of his characters is not exactly what that prefatory article of his might have led one to expect.
[ترجمه گوگل]و با این حال، برخورد با شخصیت‌های او دقیقاً آن چیزی نیست که آن مقاله مقدماتی او ممکن است انتظارش را داشته باشد
[ترجمه ترگمان]و با این حال، رفتار شخصیت های او دقیقا همان چیزی نیست که ممکن است کسی انتظارش را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The content of craved stone is divided into the announcement topic and the prefatory remarks, which has provided the first material for the study of history, culture and custom in Han Dynasty.
[ترجمه گوگل]محتوای سنگ هوس دار به مبحث اعلام و اظهارات مقدماتی تقسیم می شود که اولین مطالب را برای مطالعه تاریخ، فرهنگ و آداب در سلسله هان ارائه کرده است
[ترجمه ترگمان]محتوای سنگ craved به موضوع اعلامیه و اظهارات prefatory تقسیم شده است که نخستین مطالبی را برای مطالعه تاریخ، فرهنگ و سنت در سلسله هان ارائه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The researchers join that their findings ought be thought prefatory, in part because the study group was so small, particularly the digit of women with anorexia.
[ترجمه گوگل]محققان می‌پیوندند که یافته‌های آن‌ها باید مقدماتی در نظر گرفته شود، تا حدی به این دلیل که گروه مورد مطالعه بسیار کوچک بود، به‌ویژه تعداد زنان مبتلا به بی‌اشتهایی
[ترجمه ترگمان]محققین به این موضوع ملحق می شوند که یافته های آن ها باید به عنوان بخشی از این جهت در نظر گرفته شود که گروه مطالعه بسیار کوچک بود، به خصوص رقم زنان با anorexia
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Prior to or preparing for the main matter, action, or business; introductory or prefatory.
[ترجمه گوگل]قبل از یا آماده شدن برای موضوع، اقدام یا تجارت اصلی؛ مقدماتی یا مقدماتی
[ترجمه ترگمان]قبل یا آماده شدن برای موضوع اصلی، اقدام، یا کسب وکار؛ مقدماتی یا مقدماتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دیباچه ای (صفت)
introductory, prefatory

پیش گفتاری (صفت)
prefatory, prolegomenous

انگلیسی به انگلیسی

• of a preface, of an introduction; introductory, preliminary; serving as an opening statement

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : preface
✅️ اسم ( noun ) : preface
✅️ صفت ( adjective ) : prefatory
✅️ قید ( adverb ) : _
مقدماتی

بپرس