preliterate


وابسته به جامعه ای که هنوز الفبا ندارد، بی الفبا، بی وات

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of a society or culture, lacking a written language.

جمله های نمونه

1. Certainly psychoanalytic theory helps understanding of some actions of people in pre-literate societies, or of children and neurotics in Western societies.
[ترجمه گوگل]یقیناً نظریه روانکاوی به درک برخی از اعمال افراد در جوامع پیش از سواد، یا کودکان و روان رنجورها در جوامع غربی کمک می کند
[ترجمه ترگمان]قطعا این تئوری روان کاوی به درک برخی از اقدامات مردم در جوامع با سواد آموزی یا کودکان و neurotics در جوامع غربی کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. As a result, we will become like preliterate tribesmen of old, except on a much larger scale.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، ما مانند قبایل پیش از سواد قدیم خواهیم شد، مگر در مقیاسی بسیار بزرگتر
[ترجمه ترگمان]در نتیجه ما به افراد قبیله ای preliterate به جز در مقیاس بزرگ تر تبدیل خواهیم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It incorporates information about pre-literate society into the wider theoretical edifice which Engels and Marx had been building all their lives.
[ترجمه گوگل]این اطلاعات در مورد جامعه پیش از سواد را در ساختمان نظری گسترده تری که انگلس و مارکس در تمام زندگی خود ساخته بودند، ادغام می کند
[ترجمه ترگمان]این سازمان اطلاعات مربوط به جامعه با سواد را در بنای نظری گسترده تر قرار می دهد که مارکس و مارکس همه زندگی شان را ساخته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This is a common characteristic of a preliterate society.
[ترجمه گوگل]این ویژگی مشترک یک جامعه بی سواد است
[ترجمه ترگمان]این ویژگی مشترک جامعه preliterate است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When millions watch the same programs, the whole world becomes a village, and society is reduced to the conditions which obtain in preliterate communities.
[ترجمه گوگل]وقتی میلیون‌ها نفر همان برنامه‌ها را تماشا می‌کنند، تمام دنیا به یک دهکده تبدیل می‌شود و جامعه به شرایطی که در جوامع پیش‌سواد به وجود می‌آید تنزل می‌یابد
[ترجمه ترگمان]وقتی میلیونها نفر برنامه های مشابهی را تماشا می کنند، کل دنیا به یک روستا تبدیل می شود و جامعه به شرایطی تبدیل می شود که در جوامع preliterate به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When millions watch the same programs, the whole world becomes a village, and society is reduced to the condition which obtain in preliterate communities.
[ترجمه گوگل]وقتی میلیون‌ها نفر برنامه‌های مشابه را تماشا می‌کنند، تمام دنیا به یک دهکده تبدیل می‌شود و جامعه به شرایطی که در جوامع پیش‌سواد به وجود می‌آید، تنزل می‌یابد
[ترجمه ترگمان]وقتی میلیونها نفر برنامه های مشابهی را تماشا می کنند، کل دنیا به یک روستا تبدیل می شود و جامعه به شرایطی تبدیل می شود که در جوامع preliterate به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When ethnologists discovered, described and analyzed adult sexual contact with children in preliterate societies, they learned that their Western concepts did not always apply.
[ترجمه گوگل]زمانی که قوم شناسان در جوامع پیش از سواد، تماس جنسی بزرگسالان با کودکان را کشف، توصیف و تحلیل کردند، دریافتند که مفاهیم غربی آنها همیشه کاربرد ندارد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که ethnologists کشف شد، ارتباط جنسی بزرگسالان با کودکان در جوامع preliterate را تشریح کرد و تحلیل کرد، آن ها دریافتند که مفاهیم غربی آن ها همیشه صدق نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When millions watch the same programmes, the whole world becomes a village, and society is reduced to the conditions which obtain in preliterate communities.
[ترجمه گوگل]وقتی میلیون‌ها نفر برنامه‌های مشابهی را تماشا می‌کنند، کل جهان به یک دهکده تبدیل می‌شود و جامعه به شرایطی که در جوامع پیش‌سواد به وجود می‌آید تنزل می‌یابد
[ترجمه ترگمان]زمانی که میلیون ها برنامه مشابه را تماشا می کنند، کل دنیا به روستایی تبدیل می شود و جامعه به شرایطی تقلیل می یابد که در جوامع preliterate به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• preceding the advent of writing, predating the use of writing; (about a culture) not using writing systems

پیشنهاد کاربران

برخی دوستان این واژه را با illiterate یعنی بیسواد اشتباه گرفته اند.
preliterate یعنی فاقد خط - فاقد الفبا - پیش از ابداع الفبا - پیشاالفبایی - پیشاخط -
دارای سواد مقدماتی ( که فقط میتوانند بخوانند )
فاقد خط
بی سواد

بپرس