preparedness

/priˈperədnəs//prɪˈpeərɪdnəs/

معنی: امادگی، پستابودن، روبراهی
معانی دیگر: آمادگی، آمایش، بسیج، فراهمی، تیاری، سازمندی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the condition or state of being prepared, esp. for war.

جمله های نمونه

1. military preparedness
آمادگی جنگی

2. military preparedness
آمادگی نظامی

3. in sports, preparedness means everyting
در ورزش آمادگی بسیار اهمیت دارد.

4. The main qualities required are preparedness to work hard, ability to learn, ambition and good health.
[ترجمه گوگل]ویژگی های اصلی مورد نیاز عبارتند از آمادگی برای کار سخت، توانایی یادگیری، جاه طلبی و سلامتی خوب
[ترجمه ترگمان]ویژگی های اصلی مورد نیاز، آمادگی برای کار سخت، توانایی برای یادگیری، جاه طلبی و سلامت خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Everything was in a state of preparedness.
[ترجمه گوگل]همه چیز در حالت آمادگی بود
[ترجمه ترگمان]همه چیز در حالت of بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I was surprised by his preparedness to break the law.
[ترجمه گوگل]من از آمادگی او برای زیر پا گذاشتن قانون شگفت زده شدم
[ترجمه ترگمان]از preparedness او برای شکستن قانون تعجب کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The troops are in a state of preparedness.
[ترجمه گوگل]نیروها در حالت آماده باش هستند
[ترجمه ترگمان]نیروها در وضعیت آمادگی قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The army is in a state of preparedness for war.
[ترجمه گوگل]ارتش در وضعیت آمادگی برای جنگ است
[ترجمه ترگمان]ارتش در وضعیت آمادگی برای جنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We should have a detached preparedness for mystical states and no anxiety for them.
[ترجمه گوگل]ما باید برای حالات عرفانی آمادگی جدا داشته باشیم و برای آنها هیچ نگرانی نداشته باشیم
[ترجمه ترگمان]ما باید یک آمادگی مجزا برای حالات عرفانی و هیچ نگرانی برای آن ها داشته باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Nicholas had shown a preparedness to use diplomatic means which was to be the main feature of his conduct of international relations.
[ترجمه گوگل]نیکلاس آمادگی خود را برای استفاده از ابزارهای دیپلماتیک نشان داده بود که ویژگی اصلی او در روابط بین‌الملل بود
[ترجمه ترگمان]نیکلای آمادگی خود را برای استفاده از وسایل دیپلماتیک نشان داده بود که می بایست ویژگی اصلی رفتار او در روابط بین الملل باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Military preparedness is important to prevent war.
[ترجمه گوگل]آمادگی نظامی برای جلوگیری از جنگ مهم است
[ترجمه ترگمان]آمادگی نظامی برای جلوگیری از جنگ مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The total annual operating budget of the Cyclone Preparedness Programme was under US$13000.
[ترجمه گوگل]کل بودجه عملیاتی سالانه برنامه آمادگی طوفان کمتر از 13000 دلار آمریکا بود
[ترجمه ترگمان]کل بودجه عملیاتی سالیانه برنامه Cyclone، زیر ۱۳۰۰۰ دلار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They never campaigned for military preparedness.
[ترجمه گوگل]آنها هرگز برای آمادگی نظامی مبارزه نکردند
[ترجمه ترگمان]آن ها هرگز برای آمادگی نظامی مبارزه نکردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Patriot Act and the Bioterrorism Preparedness Act were passed in 2001 and 200
[ترجمه گوگل]قانون میهن پرستی و قانون آمادگی بیوتروریسم در سال های 2001 و 200 تصویب شد
[ترجمه ترگمان]قانون Patriot و قانون آمادگی Bioterrorism در سال ۲۰۰۱ و ۲۰۰ تصویب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Saddles, Stirrups and Spurs - Preparedness for active service.
[ترجمه گوگل]زین، رکاب و خار - آمادگی برای سرویس فعال
[ترجمه ترگمان]Saddles، stirrups و اسپرز - آمادگی برای خدمات فعال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

امادگی (اسم)
susceptibility, penchant, preparation, vigilance, lurch, readiness, preparedness, tautness, predisposition

پستابودن (اسم)
preparedness

روبراهی (اسم)
preparedness

انگلیسی به انگلیسی

• readiness; state of being prepared; state of being arranged
preparedness is the state of being ready for something to happen; used especially when referring to events such as a war or a disaster of some kind.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : prepare
✅️ اسم ( noun ) : preparedness / preparation
✅️ صفت ( adjective ) : prepared / preparatory
✅️ قید ( adverb ) : _
آمادگی
۱ - مهیّا شدن، آماد ۲ - تدارک

بپرس