presentation

/ˌprezənˈteɪʃn̩//ˌpreznˈteɪʃn̩/

معنی: نمایش، بیان، عرض، تقریر، عرضه، ارائه، معرفی، تقدیم
معانی دیگر: عمل هدیه دادن، اهدا، برنامه، سخنرانی، نطق، (زایمان) طرز بیرون آمدن بچه، بازنمود، شناساندن، هدیه، پیشکش، چیز اهدایی، (بازرگانی) رجوع شود به: presentment، نامزدی کشیش برای شغل کلیسایی، (فلسفه - روانشناسی) نما، صور ذهنی، درونه یافت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: presentational (adj.)
(1) تعریف: the act of presenting, or the state of being presented.
مشابه: contribution, display, exhibit, grant, introduction, offer, show, tender

(2) تعریف: formal introduction, as of one person to another.
مشابه: introduction

(3) تعریف: an artistic performance or representation.
مشابه: performance, production, program, rendition, show

(4) تعریف: something that is given, offered, or awarded, as in a formal ceremony or celebration.
مشابه: grant, program

جمله های نمونه

1. presentation copy
نسخه ی اهدایی (کتاب)

2. his presentation on shakespeare was interesting
سخنرانی او درباره ی شکسپیر جالب بود.

3. the presentation of credentials
تقدیم استوارنامه

4. the presentation of new data
ارائه ی داده های جدید

5. the presentation of prizes
اهدای جوایز

6. the presentation of the groom to the bride's family
معرفی داماد به خانواده ی عروس

7. a theatrical presentation
برنامه ی تئاتری

8. an arm presentation
با دست دنیا آمدن بچه

9. an honest presentation of the facts
ارائه ی صادقانه ی واقعیات

10. her meticulous presentation of details impressed everyone
ارائه موشکافانه ی جزئیات توسط او همه را تحت تاثیر قرار داد.

11. our next presentation will be musical
نمایش بعدی ما موزیکال خواهد بود.

12. tonight's feature presentation is . . .
برنامه ی اصلی امشب عبارت است از . . . .

13. The president made a presentation to the businesswoman of the year.
[ترجمه erfan] رئیس جمهور نطقی خطاب به زنِ تاجرِ سال انجام داد
|
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور به بانوی تاجر سال تقدیم کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور یک سخنرانی برای زن تاجر در سال ارائه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The presentation of prizes will begin in the town hall at nine o'clock.
[ترجمه گوگل]اهدای جوایز از ساعت نه در تالار شهر آغاز می شود
[ترجمه ترگمان]نمایش جوایز در سالن شهرداری ساعت نه شروع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. All the students have to give presentation by turns.
[ترجمه گوگل]همه دانش آموزان باید به نوبت ارائه دهند
[ترجمه ترگمان]همه دانش آموزان باید با نوبت سخنرانی را ارائه دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The trial was adjourned following the presentation of new evidence to the court.
[ترجمه گوگل]دادگاه پس از ارائه مدارک جدید به دادگاه به تعویق افتاد
[ترجمه ترگمان]دادگاه پس از ارائه مدارک جدید به دادگاه به تعویق افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The presentation of prizes began after the speeches.
[ترجمه گوگل]اهدای جوایز پس از سخنرانی آغاز شد
[ترجمه ترگمان]نمایش جوایز پس از سخنرانی آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The presentation was very slick.
[ترجمه گوگل]ارائه بسیار شیک بود
[ترجمه ترگمان]سخنرانی خیلی لیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The presentation was a collaborative effort by all the children in the class.
[ترجمه گوگل]این ارائه یک تلاش مشترک توسط همه بچه های کلاس بود
[ترجمه ترگمان]این سخنرانی یک تلاش مشترک برای تمام کودکان در کلاس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Your presentation must move effortlessly from one point to the next.
[ترجمه گوگل]ارائه شما باید بدون زحمت از یک نقطه به نقطه دیگر حرکت کند
[ترجمه ترگمان]ارائه شما باید بدون زحمت از یک نقطه به نقطه بعدی حرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نمایش (اسم)
amusement, performance, play, display, show, appearance, demonstration, ostentation, histrionics, representation, presentation, exhibition, portrayal, parade, presentment, staging, showing, exposure, drama, flare, spectacle

بیان (اسم)
pronunciation, explanation, exposition, statement, declaration, display, quotation, remark, presentation, interpretation, mouth, presentment, averment, expression, lip, recitation, diction, wording, locution, say-so

عرض (اسم)
presentation, width, breadth, latitude, petition, ordinate

تقریر (اسم)
development, exposition, statement, presentation

عرضه (اسم)
skill, exposition, efficiency, offer, presentation, proffer

ارائه (اسم)
show, offer, representation, presentation, exhibition, presentment, showing, exposure, offering

معرفی (اسم)
presentation, introduction

تقدیم (اسم)
present, offer, presentation, proffer

تخصصی

[سینما] نمایش - ارائه
[برق و الکترونیک] نمایش، ارایه
[حقوق] ارائه، معرفی، بیان، تقدیم، ادعا نامه، دستور هیأت عالی منصفه برای تنظیم ادعا نامه، ارائه برات یا سفته برای قبولی نویسی یا پرداخت
[ریاضیات] نمایش

انگلیسی به انگلیسی

• submission, act of handing over, act of offering; performance, exhibition, demonstration; grant, award, gift
the presentation of information is the process of giving it to people.
presentation is the appearance of something and the impression that it gives to people.
a presentation is a formal event at which someone is given something such as a prize.
a presentation is also something such as a play or a lecture that is presented before an audience; a formal use.

پیشنهاد کاربران

{پزشکی} بروز یا ظهور علائم بیماری
سخنرانی
مراسم معارفه
هَندِمانش ( پارسی میانه ) = presenting
برابر های پارسی واژگان بیگانه ابوالقاسم پرتو
ظاهر
عرضه. ارائه. تحویل
presentation ( پزشکی )
واژه مصوب: نما 2
تعریف: بخشی از جنین که در هنگام زایمان قبل از بخش های دیگر در گلوی زهدان پدیدار می شود
Presentation : آرایی - نمایی - نمود
Representation : باز آرایی - باز نمایی - باز نمود
به معنی دکور و تزئین غذا هم بعد از cook استفاده میشه
تظاهر
Presentation:ارایه، ارایه دهنده
ظهور
نمود
۱ - اعطا، دادن،
مثال: �اعطای گواهی نامه به اعضای جدید�، �دادن گواهی نامه به اعضای جدید�
"the presentation of certificates to new members"
۲ - آرایش، تزیین،
مثال: �آرایش غذا به قصد تحریک اشتهای شما طراحی شده است�
...
[مشاهده متن کامل]

"the presentation of foods is designed to stimulate your appetite"
۳ - معرفی رسمی، معارفه
�پس از معارفه ی خواهرش به ملکه ویکتوریا، او را در مراسم رقص، موسیقی، جمع ها، و مهمانی هایی که مادربزرگ فکر می کرد باید در آنها ظاهر شوند، هم راهی کرد. �
After her presentation to Queen Victoria, he had escorted his sister to numerous balls, musicales, routs, and other galas at which his grandmother thought they should make an appearance.
۴ - [پزشکی] ۱ - قرار، وضعیت، نحوه ی استقرار جنین، ۲ - نما، نمای بالینی، ظاهر اولیه ی بیماری، ۳ - تظاهرات بالینی

سخنرانی اراعه
تقریر
ادعانامه ( توسط وکیل مدافع دولت یا دادستان یا بازپرس به هیئت منصفه تسلیم می شود )
رونمایی
Speech
پیشکشی، پیش آوری

مصداق
[مثال: Chemical presentation of this principle یعنی مصداق شیمیایی این اصل یا مصداق این اصل در حوزه ی علم شیمی]
سخنرانی ارائه کنفرانس
ارائه اطلاعات مالی ( در حسابداری )
کنفرانس
بروز علایم بیماری، ظاهر شدن علایم بیماری
ارائه
نشانه و علائم
تقدیم . اهدا. سخنرانی
نشان دهی ، نمایش دهی
سخنرانی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)

بپرس