presenter

/ˈprezəntər//prɪˈzentə/

معنی: ارائه کننده، معرفی کننده
معانی دیگر: presentor ارائه کننده

جمله های نمونه

1. The snaps show the TV presenter as she dives into a pool.
[ترجمه علی] ضربات محکم و ناگهانی مجری تلویزون را در حالیکه به داخل استخر شیرجه می زند را نشان می دهد.
|
[ترجمه گوگل]این عکس ها مجری تلویزیون را در حال شیرجه رفتن در استخر نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]در حالی که او به درون استخر شیرجه می زند، snaps مجری تلویزیون را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The presenter gave her a big build-up .
[ترجمه گوگل]مجری به او روحیه بزرگی داد
[ترجمه ترگمان]مجری یک بنای بزرگ به او داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The programme dispensed with its most popular presenter.
[ترجمه گوگل]این برنامه از محبوب ترین مجری خود صرف نظر کرد
[ترجمه ترگمان]این برنامه دارای محبوب ترین مجری برنامه خود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. After the adverts, the presenter tried to pretend that everything was back to normal.
[ترجمه گوگل]بعد از تبلیغات، مجری سعی کرد وانمود کند که همه چیز به حالت عادی بازگشته است
[ترجمه ترگمان]بعد از این آگهی، مجری تلاش کرد وانمود کند که همه چیز به حالت عادی برگشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He's the top TV presenter for children's programmes.
[ترجمه گوگل]او برترین مجری تلویزیون برای برنامه های کودک است
[ترجمه ترگمان]او مجری تلویزیون برتر برنامه های کودکان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These charms have earned the television programme's presenter the sobriquet 'the thinking woman's crumpet'.
[ترجمه گوگل]این جذابیت‌ها باعث شده مجری برنامه تلویزیونی لقب متفکر «زن متفکر» را به خود اختصاص دهد
[ترجمه ترگمان]این لطف و فریبندگی این برنامه تلویزیونی را به عنوان یک اسم مسخره، که یک زن به آن مربوط می شود، به دست آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She is going on the air as presenter of a new show.
[ترجمه گوگل]او به عنوان مجری یک برنامه جدید روی آنتن می رود
[ترجمه ترگمان]او به عنوان مجری نمایش جدید به هوا می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She's a highly paid TV presenter.
[ترجمه گوگل]او یک مجری تلویزیونی با درآمد بالا است
[ترجمه ترگمان]او یک مجری تلویزیون بسیار کم درآمد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They're trying out a new presenter for the show.
[ترجمه گوگل]آنها در حال آزمایش یک مجری جدید برای برنامه هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای نمایش یک مجری جدید را امتحان می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Presenter Fiona Harper will be hosting the show .
[ترجمه گوگل]فیونا هارپر مجری برنامه میزبان این برنامه خواهد بود
[ترجمه ترگمان]و \"فیونا هارپر\" میزبان برنامه - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The TV presenter found himself on the wrong side of the law after hitting a cyclist while driving.
[ترجمه گوگل]مجری تلویزیون پس از برخورد با دوچرخه سوار در حین رانندگی خود را در خلاف قانون قرار داد
[ترجمه ترگمان]مجری تلویزیون خود را پس از برخورد با دوچرخه سوار در حین رانندگی، در سمت نادرست قانون پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Most people think being a television presenter is exciting.
[ترجمه گوگل]اکثر مردم فکر می کنند که یک مجری تلویزیون هیجان انگیز است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم فکر می کنند که مجری تلویزیون هیجان انگیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The pretty presenter was taken by ambulance to London's Charing Cross Hospital at 6 am with terrible stomach pains.
[ترجمه گوگل]مجری زیبا ساعت 6 صبح با آمبولانس به بیمارستان چارینگ کراس لندن منتقل شد و دچار دردهای وحشتناک معده شد
[ترجمه ترگمان]این مجری زیبا در ساعت ۶ صبح با آمبولانس به بیمارستان چرینگ کراس لندن برده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The once boyish, bubbly children's presenter admitted his addiction live on television in front of 5 million viewers.
[ترجمه گوگل]مجری بچه پسرونه و حباب‌پز بچه‌ها به صورت زنده در تلویزیون و در حضور 5 میلیون بیننده به اعتیاد خود اعتراف کرد
[ترجمه ترگمان]این مجری پسری که زمانی پسرانه بود، اعتراف کرد که اعتیاد او در تلویزیون در برابر ۵ میلیون بیننده زنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ارائه کننده (اسم)
presenter

معرفی کننده (اسم)
presenter, representer

تخصصی

[سینما] مسؤول خبر - مجری

انگلیسی به انگلیسی

• submitter, one who hands over, one who offers; one who demonstrates, one who displays
a presenter is a person who introduces a television or radio programme, especially a programme that gives news or information.

پیشنهاد کاربران

presenter ( سینما و تلویزیون ) ==واژه بیگانه: presenter 2واژه مصوب: معرفتعریف: فردی معمولاً معروف که فیلمی را حضوری یا به صورت برون تصویر معرفی می کند==presenter ( عمومی )
واژه مصوب: پرده گردان
تعریف: دستگاه کوچک دستی برای عوض کردن اسلایدهای ( slides ) رایانه ای از راه دور
سخنران سخنگو
گوینده خبر
مجری تلویزیون
معرفی کننده برنامه های تلویزیون یا رادیو
. broadcasting ) a person who introduces a show, links items, interviews guests, etc
a person who presents something or someone
a person who presents an award, as at a formal ceremony

بپرس