preservative

/priˈzɝːvətɪv//prɪˈzɜːvətɪv/

معنی: نگاه دارنده، کاپوت
معانی دیگر: نگهدار، حفظ کننده، پاسار، پاسارگر، نیکدار، نیکدارگر، بر جای دار، محافظ

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a natural or chemical agent used to preserve foods and the like.
صفت ( adjective )
• : تعریف: capable of or relating to preserving.

جمله های نمونه

1. The wood is treated with preservative to prevent decay.
[ترجمه گوگل]چوب برای جلوگیری از پوسیدگی با مواد نگهدارنده درمان می شود
[ترجمه ترگمان]چوب با ماده نگهدارنده درمان می شود تا از فساد جلوگیری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He painted the posts with a preservative liquid.
[ترجمه گوگل]او پست ها را با مایع نگهدارنده رنگ آمیزی کرد
[ترجمه ترگمان]او پست ها را با یک مایع نگهدارنده نقاشی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. New timber should be treated with a preservative.
[ترجمه گوگل]الوارهای جدید باید با مواد نگهدارنده درمان شوند
[ترجمه ترگمان]درختان جدید باید با ماده نگهدارنده درمان شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Salt has a preservative effect on food.
[ترجمه گوگل]نمک اثر نگهدارنده روی غذا دارد
[ترجمه ترگمان]نمک بر غذا تاثیر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The fence has been treated with preservative.
[ترجمه گوگل]حصار با مواد نگهدارنده درمان شده است
[ترجمه ترگمان]حصار با ماده نگهدارنده درمان شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Salt is a common food preservative.
[ترجمه گوگل]نمک یکی از نگهدارنده های رایج مواد غذایی است
[ترجمه ترگمان]نمک یک نگهدارنده غذای معمولی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Alcohol is used as a preservative in certain foods.
[ترجمه گوگل]الکل به عنوان نگهدارنده در برخی غذاها استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]الکل به عنوان نگهدارنده در غذاهای خاص مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Preservative is usually added to tinned meat.
[ترجمه گوگل]مواد نگهدارنده معمولاً به گوشت کنسرو شده اضافه می شود
[ترجمه ترگمان]preservative معمولا به گوشت tinned اضافه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They are also pressure impregnated with wood preservative to give rich colour and guaranteed life of 15 years without rotting.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین تحت فشار آغشته به نگهدارنده چوب هستند تا رنگی غنی و تضمین شده برای 15 سال عمر بدون پوسیدگی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین آغشته به نگهدارنده چوب هستند تا رنگ غنی بدهند و عمر ضمانت شده ۱۵ سال را نداشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The pole was impregnated with a preservative that had a salty taste.
[ترجمه گوگل]قطب با ماده نگهدارنده ای آغشته شده بود که طعم شوری داشت
[ترجمه ترگمان]قطب آن را با یک preservative که مزه شور داشت پوشانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. All hardwood should be treated with stain preservative or a good quality exterior varnish to protect the timber.
[ترجمه گوگل]تمام چوب های سخت باید با نگهدارنده لکه یا لاک خارجی با کیفیت خوب برای محافظت از چوب درمان شوند
[ترجمه ترگمان]از چوب سخت باید با مواد نگهدارنده لکه و یا روغن جلا و رنگ ظاهر خوب برای حفاظت از چوب استفاده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Coat with clear preservative, then prime the new timber before painting the whole of the sill.
[ترجمه گوگل]با مواد نگهدارنده شفاف بپوشانید، سپس چوب جدید را قبل از رنگ آمیزی کل طاقچه بپوشانید
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه از پنجره بیرون آمد، از پشت پنجره نگاهی به بیرون انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The use of salt as a preservative for wild game is basic, particularly prior to the days of refrigeration.
[ترجمه گوگل]استفاده از نمک به عنوان یک ماده نگهدارنده برای شکارهای وحشی، به ویژه قبل از روزهای سرد شدن، اساسی است
[ترجمه ترگمان]استفاده از نمک به عنوان نگهدارنده برای بازی وحشی، به ویژه قبل از روزه ای یخچال طبیعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. So, for example, a preservative may be used in fruit which is used to make jam.
[ترجمه گوگل]بنابراین، به عنوان مثال، ممکن است از یک ماده نگهدارنده در میوه که برای تهیه مربا استفاده می شود استفاده شود
[ترجمه ترگمان]بنابراین، برای مثال، یک ماده نگهدارنده می تواند در میوه مورد استفاده قرار گیرد که برای ایجاد مربا مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The low moisture content and salt content are preservative; hence, they are less perishable than the sausages previously described.
[ترجمه گوگل]رطوبت کم و محتوای نمک نگهدارنده هستند از این رو، نسبت به سوسیس‌هایی که قبلاً توضیح داده شد، فاسد شدنی کمتری دارند
[ترجمه ترگمان]مقدار رطوبت پایین و مقدار نمک ماده نگهدارنده هستند در نتیجه، آن ها نسبت به the که قبلا شرح داده شده بود، بیش از حد perishable
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نگاه دارنده (اسم)
holder, handler, preservative, suspensor, maintainer

کاپوت (اسم)
hood, preservative

تخصصی

[سینما] محافظت کننده
[صنایع غذایی] نگهدارنده : در صنایع غذایی به هر ماده ای که قادر باشد فساد را به تاخیر اندازد یا کنترل کند ماده نگهدارنده میگویند
[نساجی] ماده نگهدارنده از فساد - ماده ضد عفونی کننده - محافظت کننده - محافظ
[پلیمر] محافظت کننده، محافظ
[آب و خاک] محافظ

انگلیسی به انگلیسی

• substance that is used to guard against spoilage or decomposition; something that protects, safeguard
a preservative is a chemical that prevents things from decaying. some preservatives are added to food, and others are used to treat wood or metal.

پیشنهاد کاربران

NOUN
ماده محافظ - ماده محافظت کننده در برابر فساد و خوردگی و زنگ زدگی و از بین رفتن معمولاً فلزات و تجهیزات فلزی و صنعتی و همچنین مواد غذایی و چوب
توجه: این ماده محافظ هم نوع مصنوعی و کارخونه ای داره، هم نوع طبیعی
...
[مشاهده متن کامل]

💠 After completion of the test the CONTRACTOR shall be responsible for, if possible, the
immediate reinstatement of the valve into the line, or, if not, he shall suitably treat with
preservative , blank off and place the valve in a clean, dry storage area.

Chemical substances that is used to prevent things decaying
[پرزرویشن متریال و تجهیزات صنعتی]
ماده محافظت کننده در برابر خوردگی و غیره
▪️▪️▪️
a substance used to preserve foodstuffs, wood, or other materials against decay.
💠 Exposed carbon steel coated with type A, B, or D preservative? Machined surfaces coated with type A, B, or D and wrapped with waxed cloth?
...
[مشاهده متن کامل]

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : preserve
✅️ اسم ( noun ) : preservation / preserve / preservative / preservationist / preserver
✅️ صفت ( adjective ) : preservative
✅️ قید ( adverb ) : _
یه جاهایی معنی ″وسیله نجات″ نجات دهنده″ هم میده
preservative ( تغذیه )
واژه مصوب: مادۀ نگهدارنده
تعریف: ماده‏ای که فساد مواد خوراکی را به تأخیر اندازد|||متـ . نگهدارنده 2
ماده نگه دارنده ( برای جلوگیری از فاسد شدن غذا یا پوسیدگی وسیله )

بپرس