preside

/prəˈzaɪd//prɪˈzaɪd/

معنی: اداره کردن، ریاست کردن بر، کرسی ریاست را اشغال کردن، ریاست جلسه را بعهده داشتن
معانی دیگر: ریاست جلسه (و غیره) را عهده دار شدن، رییس جلسه بودن، (معمولا با: over) سرپرستی کردن، نظارت کردن، (موسیقی) اجرا کردن، نواختن، مسلط بودن، سایه افکندن، اداره کردن هدایت کردن، سرپرستی کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: presides, presiding, presided
• : تعریف: to act as directing or controlling authority, esp. in a meeting or within an organization.
مترادف: lead, moderate
مشابه: boss, direct, govern, manage

جمله های نمونه

1. he was chosen to preside at the meeting
او را به ریاست جلسه برگزیدند.

2. churchill said: "i don't intend to preside over the dissolution of the british empire"
چرچیل گفت: ((هدف من نظارت بر از همپاشی امپراطوری بریتانیا نیست. ))

3. according to convention, the oldest member is chosen to preside
طبق رسم،مسن ترین فرد به ریاست جلسه انتخاب می شود.

4. I shall be pleased to preside at your meetings.
[ترجمه گوگل]من خوشحال خواهم شد که در جلسات شما ریاست کنم
[ترجمه ترگمان]من خوشحال خواهم شد که در جلسات شما شرکت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Judge Langdale is to preside over the official enquiry into the case.
[ترجمه گوگل]قاضی لنگدیل ریاست تحقیقات رسمی این پرونده را بر عهده دارد
[ترجمه ترگمان]قاضی Langdale مسئول رسیدگی رسمی این پرونده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The chairman will preside over an audience of architects and developers.
[ترجمه گوگل]رئیس هیئت مدیره بر گروهی از معماران و توسعه دهندگان ریاست خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس بر روی مخاطبان معماران و سازندگان نظارت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Who would be the best person to preside at/over the public enquiry?
[ترجمه گوگل]چه کسی می تواند بهترین شخص برای ریاست بر تحقیق عمومی باشد؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی بهترین فرد برای ریاست \/ بر سر تحقیقات عمومی خواهد بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They asked if I would preside at the committee meeting.
[ترجمه گوگل]آنها پرسیدند که آیا من در جلسه کمیته ریاست خواهم کرد؟
[ترجمه ترگمان]آن ها از من خواستند جلسه کمیته را سرپرستی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Would I preside at one of these meetings?
[ترجمه گوگل]آیا من در یکی از این جلسات ریاست می کنم؟
[ترجمه ترگمان]آیا من در یکی از این جلسات بودم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I was not paid to preside over disasters - however noble the cause.
[ترجمه گوگل]من پولی برای ریاست بر بلایا - هر چند علت نجیب - نداشتم
[ترجمه ترگمان]من برای ریاست بر فجایع، با این همه نجیبانه، پول ندادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Bell was appointed to preside over an abolition which, in the event, proved impossible.
[ترجمه گوگل]بل به ریاست یک لغو منصوب شد که در این صورت غیرممکن شد
[ترجمه ترگمان]بل منصوب شد که سرپرستی یکی از ملغی شدگان را بر عهده گیرد، که در آن صورت، ثابت شد که غیر ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He could preside without being too much the centre of attention.
[ترجمه گوگل]او می‌توانست بدون اینکه بیش از حد در مرکز توجه قرار گیرد، ریاست کند
[ترجمه ترگمان]او می توانست بدون آن که مرکز توجه باشد، ریاست اداره را بر عهده بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Convene and Preside over the Arbitration Jury.
[ترجمه گوگل]تشکیل هیئت منصفه داوری و ریاست آن
[ترجمه ترگمان] \"convene\" و \"preside\" روی هیات منصفه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Who will preside at the meeting?
[ترجمه گوگل]چه کسی در جلسه ریاست خواهد کرد؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی در جلسه حاضر خواهد شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It has not been decided yet who will preside at the meeting.
[ترجمه گوگل]هنوز مشخص نشده است که چه کسی این جلسه را ریاست خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]هنوز مشخص نشده است که چه کسی ریاست جلسه را بر عهده خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اداره کردن (فعل)
address, execute, operate, conduct, direct, man, moderate, manage, manipulate, administer, run, rule, wield, administrate, keep, steer, helm, chairman, preside, engineer, officiate, stage-manage

ریاست کردن بر (فعل)
boss, preside

کرسی ریاست را اشغال کردن (فعل)
preside

ریاست جلسه را بعهده داشتن (فعل)
preside

انگلیسی به انگلیسی

• act as chairman, have the seat of authority; direct, manage, lead
if you preside over a formal meeting or event, you are in charge or act as the chairperson; a formal word.

پیشنهاد کاربران

VERB
ریاست شورا/مجلس/جلسه را بعهده داشتن - ریاست کردن بر - کرسی ریاست را اشغال کردن
e. g.
Cyprus faces backlash over use of British bases to bomb Houthis
President accused of allowing country to become a target because of complicity in bloodshed of Gaza
...
[مشاهده متن کامل]

. . .
Put simply, we don’t want our country to be used in a war that has left more than 24, 000 dead, the vast majority women and children, said Costeas who presides over the Cyprus Peace Council, a bi - communal NGO that helped organise the rally. We know what conflict means. Fifty years ago Cyprus was split by war.

preside : manage
که با at یاover میاد
مسئولیت یک رویداد رسمی را به عهده گرفتن
ریاست جلسه ای را بر عهده داشتن
اداره کردن

بپرس