press box

/ˈpresˈbɑːks//presbɒks/

(در ورزشگاه ها) جایگاه خبرنگاران، اتاقک خبرگزاران، در مسابقات لژ مطبوعاتی، جایگاه گزارشگران

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a section reserved for reporters, esp. at a sports event.

جمله های نمونه

1. Armed guards stood on the stairs to the press box.
[ترجمه گوگل]نگهبانان مسلح روی پله های جعبه مطبوعات ایستاده بودند
[ترجمه ترگمان]نگهبان های مسلح روی پله ها روی پله ها ایستاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In the press box, the sports reporters are already writing her into their leads.
[ترجمه گوگل]در جعبه مطبوعات، خبرنگاران ورزشی در حال حاضر او را در لیست اصلی خود می نویسند
[ترجمه ترگمان]در جعبه مطبوعات، خبرنگاران ورزشی در حال حاضر او را در مسیر خود قرار می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is aimed at him from the darkened press box.
[ترجمه گوگل]از جعبه مطبوعاتی تاریک به سمت او نشانه رفته است
[ترجمه ترگمان]آن را از جعبه تاریک مطبوعات به سوی او نشانه گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The young Sri Lankan scorer in the press box awarded it to Manuel.
[ترجمه گوگل]گلزن جوان سریلانکایی در محوطه مطبوعاتی آن را به مانوئل اهدا کرد
[ترجمه ترگمان]این بازیکن جوان سریلانکا در این دیالوگ مطبوعاتی این جایزه را به مانوئل اعطا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Awnings on top of the press box were damaged.
[ترجمه گوگل]سایبان های بالای جعبه پرس آسیب دیده است
[ترجمه ترگمان]Awnings در بالای جعبه فشار آسیب دیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. So, for goodness' sakes, no cheering in the press box.
[ترجمه گوگل]بنابراین، به خاطر خدا، تشویق در جعبه مطبوعات ممنوع است
[ترجمه ترگمان]خب، محض رضای خدا، توی اون جعبه خبری نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If he is working amid gabbers in a press box, he becomes deaf.
[ترجمه گوگل]اگر او در میان گبرها در یک جعبه مطبوعاتی کار کند، ناشنوا می شود
[ترجمه ترگمان]اگر او در میان gabbers در یک جعبه فشار کار می کند، ناشنوا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Pencils in the press box flew frantically.
[ترجمه گوگل]مدادها در جعبه مطبوعات دیوانه وار پرواز می کردند
[ترجمه ترگمان]pencils در جعبه مطبوعات دیوانه وار به پرواز درآمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. An unwelcome guest found its way into the press box at a baseball spring training game---a small snake. The snake was removed from the press box but not before scaring a few sports writers.
[ترجمه گوگل]یک مهمان ناخواسته راه خود را به جعبه مطبوعات در یک بازی تمرینی بهار بیسبال پیدا کرد --- یک مار کوچک مار از جعبه مطبوعات خارج شد اما نه قبل از ترساندن تعدادی از نویسندگان ورزشی
[ترجمه ترگمان]یک مهمان ناخوانده وارد یک مسابقه تمرینی بهار بیس بال شد - - یک مار کوچک مار از جعبه بیرون رفت اما قبل از این که چند نویسنده ورزشی را بترساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The snake was removed from the press box but not before scaring a few sports writers.
[ترجمه گوگل]مار از جعبه مطبوعات خارج شد اما نه قبل از ترساندن تعدادی از نویسندگان ورزشی
[ترجمه ترگمان]مار از جعبه بیرون رفت اما قبل از این که چند نویسنده ورزشی را بترساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Media facilities are also very important so a press box near the finish line must be available.
[ترجمه گوگل]امکانات رسانه نیز بسیار مهم هستند، بنابراین یک جعبه مطبوعاتی در نزدیکی خط پایان باید در دسترس باشد
[ترجمه ترگمان]امکانات رسانه ها نیز بسیار مهم هستند، بنابراین یک جعبه فشار نزدیک خط پایان باید در دسترس باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. An unwelcome guest found its way into a press box at a baseball spring training game, a small snake.
[ترجمه گوگل]یک مهمان ناخواسته در یک بازی تمرینی بهار بیسبال، یک مار کوچک، راه خود را به جعبه مطبوعاتی پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]یک مهمان ناخوانده وارد یک جعبه مطبوعاتی در مسابقه تمرینی بهار بیس بال شد که یک مار کوچک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An unwelcome guest a press box at a baseball spring training game, a small snake.
[ترجمه گوگل]یک مهمان ناخواسته یک جعبه مطبوعاتی در یک بازی آموزشی بهار بیسبال، یک مار کوچک
[ترجمه ترگمان]یک مهمان ناخوانده، یک صندوق مطبوعاتی در یک بازی بیس بال، یک مار کوچک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. My duty was to run statistical information and other paperwork from trackside up to the press box.
[ترجمه گوگل]وظیفه من این بود که اطلاعات آماری و سایر مدارک را از کنار زمین تا جعبه مطبوعات اجرا کنم
[ترجمه ترگمان]وظیفه من این بود که اطلاعات آماری و کاره ای اداری دیگر را از trackside تا جعبه مطبوعات اداره کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. As well as defensive uncertainty, one other thing stood out to me as I shivered in the press box along with, among others, Arsenal boss Arsene Wenger - Italy's shocking lack of creativity.
[ترجمه گوگل]علاوه بر عدم قطعیت دفاعی، یک چیز دیگر برای من برجسته بود که در محوطه مطبوعات همراه با آرسن ونگر، سرمربی آرسنال، در میان دیگران می لرزیدم - کمبود خلاقیت تکان دهنده ایتالیا
[ترجمه ترگمان]همانند عدم اطمینان دفاعی، یک چیز دیگر در کنار من قرار گرفت، همان طور که در جعبه مطبوعات در کنار بقیه، رئیس آرسنال، Arsene Wenger - ایتالیا فقدان خلاقیت را به وجود می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• area where media reporters sit during an event
a press box is a room at a sports ground which is reserved for journalists to watch sporting events.

پیشنهاد کاربران

بپرس