pressure point

/ˈpreʃərˈpɔɪnt//ˈpreʃəpɔɪnt/

(پزشکی) نقطه ی فشار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: any of several places on the body where an artery passes over bone close to the skin, and where pressure can be applied to cut off blood flow to a limb, as in the case of serious injury.

جمله های نمونه

1. Hospitals are a pressure point for the entire health system.
[ترجمه شهریار بهرامی اقدم] بیمارستان ها نقطه ی حساس کلّ نظام سلامت هستند
|
[ترجمه گوگل]بیمارستان ها نقطه فشاری برای کل نظام سلامت هستند
[ترجمه ترگمان]بیمارستان ها نقطه فشاری برای کل سیستم بهداشت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Pressure points . . . To close gaping wounds, use needle and thread.
[ترجمه گوگل]نقاط فشار برای بستن زخم های خالی از سوزن و نخ استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]فشار خون به زخم دهان باز، از سوزن و سوزن استفاده می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Presents the position of the constant pressure point for the system with both expansion pipe and circulating pipe.
[ترجمه گوگل]موقعیت نقطه فشار ثابت را برای سیستم با لوله انبساط و لوله گردشی ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]موقعیت فشار ثابت برای سیستم با لوله انبساط و لوله گردش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Does pressure point to systematic circulation?
[ترجمه گوگل]آیا فشار به گردش سیستماتیک اشاره دارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا فشار به گردش سیستماتیک بستگی دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Presents the position of the constant pressure point for the system with both pipe and circulatin.
[ترجمه گوگل]موقعیت نقطه فشار ثابت را برای سیستم با لوله و سیرکولاتین نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]موقعیت فشار ثابت برای سیستم با هر دو لوله و هم circulatin را نمایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A key pressure point in the controversy was the building permit.
[ترجمه گوگل]یک نقطه فشار کلیدی در این مناقشه، مجوز ساختمان بود
[ترجمه ترگمان]یک نقطه فشاری کلیدی در این بحث، مجوز ساختمان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. China is a key pressure point of the world's climate problem.
[ترجمه گوگل]چین نقطه فشار کلیدی مشکل آب و هوای جهان است
[ترجمه ترگمان]چین نقطه فشاری کلیدی در مساله آب و هوایی جهان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The repulsion point is composition of pressure point and joining place.
[ترجمه گوگل]نقطه دافعه ترکیب نقطه فشار و محل اتصال است
[ترجمه ترگمان]نقطه دفع، ترکیب نقطه فشاری و نقطه اتصال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A board will ruin any bed and cause discomfort at pressure points.
[ترجمه گوگل]تخته هر تختی را خراب می کند و باعث ناراحتی در نقاط فشار می شود
[ترجمه ترگمان]یک تخته هر تخت خواب را خراب می کند و باعث ناراحتی در نقاط فشاری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some or the political personalities saw it as a new political pressure point on the Westminster government.
[ترجمه گوگل]برخی یا شخصیت های سیاسی آن را نقطه فشار سیاسی جدیدی بر دولت وست مینستر می دانستند
[ترجمه ترگمان]برخی یا شخصیت های سیاسی آن را به عنوان نقطه فشار سیاسی جدیدی در دولت وست مینیستر دیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. With Arjen Robben playing wider for the replaced Joe Cole, Chelsea had a pressure point.
[ترجمه گوگل]با بازی آرین روبن بیشتر برای جو کول جایگزین شده، چلسی یک نقطه فشار داشت
[ترجمه ترگمان]با بازی wider روبن، برای جایگزین کردن جو کول، چلسی نقطه فشاری داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• point which reacts when pressed

پیشنهاد کاربران

نقطه فشار ( اسم ) : جایی که سرخرگ از روی استخوان عبور می کند به طوری که با فشار دادن انگشت، خون قطع شود.
دکمه
نقطه ی حساس

بپرس