prioritise

/praˈjɔːrəˌtaɪz//praˈjɔːəˌtaɪz/

(verb transitive) اولویت دادن به، در اولویت قرار دادن، اولویت بندی کردن

جمله های نمونه

1. To allocate and prioritise the work of the section.
[ترجمه گوگل]برای تخصیص و اولویت بندی کار بخش
[ترجمه ترگمان]کار بخش را اولویت بندی کنید و اولویت بندی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Furthermore, Western cultures prioritise the visual over other sensual impressions.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، فرهنگ‌های غربی، بصری را بر سایر تأثیرات حسی ترجیح می‌دهند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، فرهنگ های غربی تصاویر بصری و بصری دیگر را در اولویت قرار می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Ability to prioritise and organise service assignments at all tables in assigned station.
[ترجمه گوگل]امکان اولویت بندی و سازماندهی تکالیف خدمات در تمام میزهای ایستگاه اختصاص داده شده
[ترجمه ترگمان]توانایی اولویت بندی و سازماندهی تکالیف سرویس در همه جداول در یک ایستگاه اختصاص داده شده، را در اولویت قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Your ability is to prioritise task, your language level and your enthusiasm are determining factors.
[ترجمه گوگل]توانایی شما در اولویت بندی کار است، سطح زبان و اشتیاق شما عوامل تعیین کننده هستند
[ترجمه ترگمان]توانایی شما این است که وظیفه خود را اولویت بندی کنید، سطح زبان تان و شور و اشتیاق شما عوامل تعیین کننده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Ability to prioritise and organise work assignments ; delegate work.
[ترجمه گوگل]توانایی اولویت بندی و سازماندهی تکالیف کاری؛ واگذاری کار
[ترجمه ترگمان]توانایی خود را اولویت بندی کنید و تکالیف کاری را سازمان دهی کنید؛ کار را محول کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But it's a crucial balancing act where you have to prioritise on a daily basis.
[ترجمه گوگل]اما این یک اقدام متعادل کننده حیاتی است که در آن باید به صورت روزانه اولویت بندی کنید
[ترجمه ترگمان]اما این یک عمل توازن حیاتی است که در آن باید به صورت روزانه اولویت بندی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We should choose to promote environmentally aware and responsible science - as well as to prioritise investment in environmental science itself.
[ترجمه گوگل]ما باید انتخاب کنیم که علم محیط زیست آگاه و مسئول را ترویج کنیم - و همچنین سرمایه گذاری در خود علم محیط زیست را در اولویت قرار دهیم
[ترجمه ترگمان]ما باید انتخاب کنیم که دانش محیطی آگاه و مسئول را ترویج کنیم - همچنین اولویت بندی سرمایه گذاری در علم محیط زیست را اولویت بندی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. What specific social problems are prevalent in the area and what support can you expect in trying to prioritise for special need?
[ترجمه گوگل]چه مشکلات اجتماعی خاصی در این منطقه وجود دارد و چه حمایتی می توانید در تلاش برای اولویت بندی برای نیازهای خاص انتظار داشته باشید؟
[ترجمه ترگمان]کدام مشکلات اجتماعی خاص در این منطقه رایج هستند و چه چیزی را می توانید انتظار داشته باشید برای نیاز خاص اولویت بندی کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mr Friedman, who died in 200 believed companies should prioritise their shareholders above all other stakeholders.
[ترجمه گوگل]آقای فریدمن، که در 200 نفر درگذشت، معتقد بود که شرکت‌ها باید سهامداران خود را بیش از سایر سهامداران در اولویت قرار دهند
[ترجمه ترگمان]آقای فریدمن، که در سال ۲۰۰ کشته شد، بر این باور بود که شرکت ها باید سهام داران خود را در اولویت قرار دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Liaise regularly with metering teams to help direct and prioritise effort to areas of measurement uncertainty.
[ترجمه گوگل]به طور منظم با تیم‌های اندازه‌گیری ارتباط برقرار کنید تا به هدایت و اولویت‌بندی تلاش‌ها در حوزه‌های عدم قطعیت اندازه‌گیری کمک کنید
[ترجمه ترگمان]به طور منظم با تیم های metering تماس بگیرید تا به تلاش مستقیم و اولویت بندی برای حوزه هایی از عدم قطعیت اندازه گیری کمک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Establish annual, quarterly, monthly or weekly sales plans and prioritise and schedule own activities so these targets are met and make sure punctual account receivable.
[ترجمه گوگل]برنامه‌های فروش سالانه، سه‌ماهه، ماهانه یا هفتگی را تنظیم کنید و فعالیت‌های خود را اولویت‌بندی و برنامه‌ریزی کنید تا این اهداف برآورده شوند و از حساب‌های دریافتنی وقت‌شناسی مطمئن شوید
[ترجمه ترگمان]برنامه های فروش سالانه، فصلی، ماهانه یا هفتگی را تعیین کنید و فعالیت های خود را اولویت بندی کنید تا این اهداف برآورده شوند و از حساب های دریافتنی دریافت شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As a policy, we will stick to that mandate and prioritise our service above all else.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک خط مشی، ما به این دستور پایبند خواهیم بود و خدمات خود را بیش از هر چیز در اولویت قرار می دهیم
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک سیاست، ما به این دستور پایبند خواهیم بود و خدمات خود را بالاتر از همه اولویت بندی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There can be no trade - off between freedom and security, because the freedoms they prioritise trump everything.
[ترجمه گوگل]هیچ معامله ای بین آزادی و امنیت وجود ندارد، زیرا آزادی هایی که آنها در اولویت قرار می دهند بر همه چیز برتری دارد
[ترجمه ترگمان]هیچ تجارت بین آزادی و امنیت وجود ندارد، زیرا آزادی که در اولویت قرار می دهند همه چیز را مغلوب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• set priorities, organize according to importance (also prioritize)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : prioritize
✅️ اسم ( noun ) : priority / prior / prioritization
✅️ صفت ( adjective ) : prior
✅️ قید ( adverb ) : priorly
انتخاب چیزی بر مخالف آن
اولویت بندی، اولویت گذاری

بپرس