prioritize

/praˈjɔːrəˌtaɪz//praˈjɔːəˌtaɪz/

برحسب ارجحیت رده بندی کردن، سزیده سنجی کردن، اولویت بندی کردن، در اولویت قرار دادن، اولویت بندی کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: prioritizes, prioritizing, prioritized
مشتقات: prioritization (n.)
• : تعریف: to put or do in order of priority.

- The ability to prioritize tasks is essential to good management.
[ترجمه گوگل] توانایی اولویت بندی وظایف برای مدیریت خوب ضروری است
[ترجمه ترگمان] توانایی اولویت بندی کارها برای مدیریت خوب ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. You need to prioritize your tasks.
[ترجمه غزل] متفاوت بودن را اولویت قراربده
|
[ترجمه Zahra] تو باید وظایفت رو اولویت بندی کنی
|
[ترجمه زینب سرآمد] لازم است که وظایف خود را اولویت بندی کنید.
|
[ترجمه گوگل]باید وظایف خود را اولویت بندی کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید وظایف خود را اولویت بندی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Make lists of what to do and prioritize your tasks.
[ترجمه Zahra] فهرستی از کارهایی که باید انجام بدی تهیه کن و وظایفت رو اولویت بندی کن
|
[ترجمه گوگل]لیستی از کارهایی که باید انجام دهید تهیه کنید و وظایف خود را اولویت بندی کنید
[ترجمه ترگمان]لیستی از کارهایی که باید انجام دهید و وظایف خود را اولویت بندی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You must learn to prioritize your work.
[ترجمه ترجمه ترنم] شما باید یاد بگیرید که کار خود را اولویت بندی کنید.
|
[ترجمه محسن قنبری] شما باید اولویت بندی کار خود را یاد بگیرید.
|
[ترجمه گوگل]باید یاد بگیرید که کارتان را اولویت بندی کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید یاد بگیرید که کار خود را اولویت بندی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The organization was formed to prioritize the needs of older people.
[ترجمه گوگل]این سازمان برای اولویت بندی نیازهای سالمندان تشکیل شد
[ترجمه ترگمان]سازمان برای اولویت بندی نیازهای افراد مسن تر تشکیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is important to prioritize and target areas which reflect on the key areas of the operation.
[ترجمه گوگل]اولویت بندی و هدف گذاری مناطقی که در حوزه های کلیدی عملیات منعکس می شود، مهم است
[ترجمه ترگمان]اولویت بندی مناطق هدف که در حوزه های کلیدی عملیات هستند مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Persistence. Perfection. Patience. Power. Prioritize your passion. It keeps you sane. Criss Jami
[ترجمه گوگل]ماندگاری کمال صبر قدرت اشتیاق خود را در اولویت قرار دهید این شما را عاقل نگه می دارد کریس جامی
[ترجمه ترگمان]مداومت کمال صبر داشته باش قدرت passion رو اولویت بندی کن باعث میشه عاقل باشی \"Criss jami\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We have to prioritize our time in some of the more violent developments.
[ترجمه mari] ماباید زمان خود را برای تعدادی از پیشرفتهای مهم اولویت بندی کنیم.
|
[ترجمه گوگل]ما باید زمان خود را در برخی از تحولات خشن تر اولویت بندی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید زمان خود را در برخی از پیشرفت های violent اولویت بندی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. So prioritizing, you have to prioritize something in this case you mean just anything right?
[ترجمه گوگل]بنابراین اولویت بندی، شما باید چیزی را اولویت بندی کنید، در این مورد، منظور شما هر چیزی است درست است؟
[ترجمه ترگمان]پس \"prioritizing\"، تو باید یه چیزی رو اولویت بندی کنی منظورت از این حرفا چیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In addition, the cooperative association should prioritize education on disaster prevention and relief and enhance the function of risk management and reduce reversed choice.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، انجمن تعاونی باید آموزش در زمینه پیشگیری و امداد از بلایا را در اولویت قرار دهد و عملکرد مدیریت ریسک را ارتقا دهد و انتخاب معکوس را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، انجمن تعاونی باید آموزش را در زمینه پیش گیری و درمان بلایا اولویت بندی کرده و عملکرد مدیریت خطر را افزایش داده و انتخاب معکوس را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Prioritize workloads by storing DB2 Workload Management performance counters and using reports of histogram charts and summary data.
[ترجمه گوگل]با ذخیره شمارنده های عملکرد مدیریت بار کاری DB2 و با استفاده از گزارش نمودارهای هیستوگرام و داده های خلاصه، بارهای کاری را اولویت بندی کنید
[ترجمه ترگمان]اولویت بندی حجم کاری با ذخیره سازی DB۲ عملکرد مدیریت حجم کاری و استفاده از گزارش ها نمودار هیستوگرام و داده های خلاصه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The report warned that the only way to slow or prevent these effects is if African governments "prioritize and implement measures to develop agriculture and sustainable natural resource management".
[ترجمه گوگل]این گزارش هشدار داد که تنها راه کاهش یا جلوگیری از این اثرات این است که دولت‌های آفریقا «تدابیری را برای توسعه کشاورزی و مدیریت منابع طبیعی پایدار در اولویت قرار دهند و اجرا کنند»
[ترجمه ترگمان]این گزارش هشدار داد که تنها راه کاهش یا جلوگیری از این اثرات آن است که دولت های آفریقایی \"اقدام های لازم برای توسعه کشاورزی و مدیریت پایدار منابع طبیعی\" را اولویت بندی و اجرا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Prioritize your goals in relation to their importance to you and your long-term objectives.
[ترجمه گوگل]اهداف خود را در ارتباط با اهمیت آنها برای شما و اهداف بلند مدت خود اولویت بندی کنید
[ترجمه ترگمان]اهداف خود را در رابطه با اهمیت آن ها برای اهداف بلندمدت اولویت بندی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The government plans to prioritize the fight against crime this year.
[ترجمه گوگل]دولت قصد دارد امسال مبارزه با جرم و جنایت را در اولویت قرار دهد
[ترجمه ترگمان]دولت قصد دارد در سال جاری مبارزه علیه جرائم را اولویت بندی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Everyone shall take time to is alone, to prioritize and meditate.
[ترجمه گوگل]همه باید برای تنها ماندن، اولویت بندی و مراقبه وقت بگذارند
[ترجمه ترگمان]هر کسی وقت می گیرد که تنها باشد، اولویت بندی بکند و تمرکز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Prioritize the ines within subject categories using group coe us, Pareto voting, or another technique.
[ترجمه گوگل]با استفاده از گروه coe us، رای پارتو، یا تکنیک دیگری، موارد را در دسته های موضوعی اولویت بندی کنید
[ترجمه ترگمان]اولویت بندی ines در دسته های سوژه با استفاده از گروه coe ما، رای گیری پارتو یا یک تکنیک دیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• set priorities, organize according to importance (also prioritise)
if you prioritize several tasks or if you prioritize one task out of several, you decide how important each task is, and then arrange them so that you do the most important one first and the least important one last.

پیشنهاد کاربران

اولویت دادن به. در اولویت قرار دادن. مقدم شمردن
مثال:
The ability to prioritize tasks is essential to good management.
قابلیت اولویت دادن به کارها برای مدیریت خوب ضروری است.
این کلمه در واقع دو معنی داره
1 اولویت بندی کردن
2 در اولویت قرار دادن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : prioritize
✅️ اسم ( noun ) : priority / prior / prioritization
✅️ صفت ( adjective ) : prior
✅️ قید ( adverb ) : priorly
در اولویت قرار دادن
The organization was formed to prioritize the needs of older people.
سازمان شکل گرفت برای در اولویت قرار دادن نیاز های افراد سالخورده
برتری بخشیدن ( اولویت دادن/قائل شدن )
برتری بخشی کردن ( اولویت بندی کردن )
و
سِزیده سنجی کردن
اَرجَحیدن چیزی/کسی بر چیز/کسی.
او لویت بندی کردن
طبقه بندی
مرتب کردن بر حسب اولویت
اولویت بندی
اولویت گذاری
اولویت بندی کردن =to organize according to importance of something
اولویت بندی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس