probate court

/proʊˌbeɪtˈkɔːrt//ˈprəʊbeɪtkɔːt/

(حقوق) دادگاه وصایای وارث

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a special court with jurisdiction over the probating of wills, the administration of estates, and the determination of guardians for minors and incompetents.

جمله های نمونه

1. a judge of a probate court.
[ترجمه گوگل]قاضی دادگاه بدوی
[ترجمه ترگمان] یه قاضی از دادگاه انحصار وراثت بشه …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Clearly the objective of reducing the workload on probate courts by eliminating one class of contests is not without some legitimacy.
[ترجمه گوگل]بدیهی است که هدف کاهش حجم کار در دادگاه های وثیقه با حذف یک دسته از رقابت ها بدون مشروعیت نیست
[ترجمه ترگمان]واضح است که هدف کاهش حجم کار در دادگاه ها از طریق حذف یک کلاس از مسابقات بدون مشروعیت نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Leffingwell even held probate court there.
[ترجمه گوگل]Leffingwell حتی دادگاه انحصاری را در آنجا برگزار کرد
[ترجمه ترگمان]Leffingwell حتی دادگاه انحصار وراثت را هم در اختیار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The probate court ordered that the marital home be sold and the net proceeds divided equally.
[ترجمه گوگل]دادگاه بدوی دستور داد خانه زناشویی فروخته شود و خالص عواید به طور مساوی تقسیم شود
[ترجمه ترگمان]دادگاه تایید شده دستور داد که خانه زناشویی فروخته شود و درآمد خالص به طور مساوی تقسیم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Society—family, tribe, caste, church, village, probate court—established and enforced its connubial protocols for the presumed good of everyone, except maybe for the couples themselves.
[ترجمه گوگل]جامعه - خانواده، قبیله، طبقه، کلیسا، دهکده، دادگاه وثیقه - پروتکل های همبستگی خود را برای مصلحت فرضی همه، به جز شاید برای خود زوج ها، ایجاد و اجرا کرد
[ترجمه ترگمان]جامعه - خانواده، قبیله، طبقه، کلیسا، روستا، دادگاه مالیاتی تاسیس شد و پروتکل های connubial را برای خوب فرضی هر کس، به جز شاید برای خود زوج، اجرا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A person appointed by a probate court to administer the estate of a person who died intestate (without a will).
[ترجمه گوگل]شخصی که توسط دادگاه وصیت شده برای اداره دارایی شخصی که به صورت غیر وصیت فوت کرده است (بدون وصیت) منصوب می شود
[ترجمه ترگمان]فردی که توسط دادگاه probate منصوب شد تا ملک شخصی را اداره کند که بدون وصیت می مرد (بدون وصیت)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The court reversed the judgment in the partition action and remanded it to the probate court with directions.
[ترجمه گوگل]دادگاه رای در دعوای تقسیمی را نقض و با دستورالعمل به دادگاه بدوی ارجاع داد
[ترجمه ترگمان]دادگاه حکم را در عمل تقسیم معکوس کرد و آن را به دادگاه حقوقی ارجاع داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. At issue was whether the bankruptcy court, which awarded Smith millions of dollars, should be able to wipe out the ruling of the Texas probate court, which ruled for J. Howard Marhsall's son.
[ترجمه گوگل]موضوع این بود که آیا دادگاه ورشکستگی که میلیون ها دلار به اسمیت اعطا کرد، باید بتواند حکم دادگاه وثیقه تگزاس را که برای پسر جی هاوارد مارشال صادر کرده بود، پاک کند
[ترجمه ترگمان]مساله این بود که آیا دادگاه ورشکستگی که به اسمیت میلیون دلار جایزه می دهد، باید بتواند حکم دادگاه probate تگزاس را که برای جی پسر هاوارد Marhsall
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حقوق] دادگاه امور حسبی

انگلیسی به انگلیسی

• court which deals with wills of the deceased

پیشنهاد کاربران

بپرس