probate

/proʊˌbeɪt//ˈprəʊbeɪt/

معنی: گواهی حصر وراثت، رونوشت گواهی شده وصیت نامه، گواهی نمودن صحت وصیت نامه، تحت ازمایش یا نظر قرار دادن، استنطاق کردن
معانی دیگر: (حقوق)، تصدیق صحت وصیت نامه، رونوشت مصدق وصیت نامه، گواهی انحصار وراثت، (صحت وصیت نامه یا انحصار وراثت را) تصدیق کردن، وابسته به انحصار وراثت، محاکمه کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the legal establishing of a will as authentic, valid, and binding.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to the establishment of the authenticity and validity of a will or wills, or to the court in which this is done.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: probates, probating, probated
• : تعریف: to submit (a will) to probate; prove the authenticity and validity of.

جمله های نمونه

1. probate duty
هزینه ی تصدیق وصیت نامه

2. grant probate of a will
درستی وصیت نامه را گواهی کردن

3. Before probate can be granted, all business assets have to be identified and valued.
[ترجمه گوگل]قبل از اعطای وثیقه، تمام دارایی های تجاری باید شناسایی و ارزش گذاری شوند
[ترجمه ترگمان]قبل از آنکه تایید شود تمام دارایی های کسب وکار باید شناسایی و ارزش گذاری شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. a judge of a probate court.
[ترجمه گوگل]قاضی دادگاه بدوی
[ترجمه ترگمان] یه قاضی از دادگاه انحصار وراثت بشه …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Probate cases can go on for two years or more.
[ترجمه آریا احمدی] پرونده های تایید انحصار وراثت میتواند به مدت دوسال یا بیشتر ادامه پیدا کند
|
[ترجمه گوگل]پرونده های مشروط می تواند دو سال یا بیشتر ادامه یابد
[ترجمه ترگمان]این موارد می توانند به مدت دو سال یا بیشتر ادامه پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The investigation explores the possibility of using probate inventories to cast light on this and related questions.
[ترجمه گوگل]این تحقیق امکان استفاده از موجودی های وثیقه را برای روشن کردن این موضوع و سوالات مرتبط بررسی می کند
[ترجمه ترگمان]در این تحقیق به بررسی امکان استفاده از پرسشنامه های probate برای روشن کردن این سوالات و پرسش های مربوطه می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Leffingwell even held probate court there.
[ترجمه گوگل]Leffingwell حتی دادگاه انحصاری را در آنجا برگزار کرد
[ترجمه ترگمان]Leffingwell حتی دادگاه انحصار وراثت را هم در اختیار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The computer methodology for probate inventories has been further developed so that it can now handle large numbers of complete inventories.
[ترجمه گوگل]روش رایانه ای برای موجودی های وثیقه بیشتر توسعه یافته است به طوری که اکنون می تواند تعداد زیادی از موجودی های کامل را اداره کند
[ترجمه ترگمان]روش شناسی کامپیوتری برای رسیدگی به بایگانی به گونه ای توسعه داده شده است که در حال حاضر می تواند تعداد زیادی از فهرست های کامل را مدیریت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Conveyancing, divorce, probate and criminal matters concerning adults were all in this category.
[ترجمه گوگل]انتقال، طلاق، وصیت و امور کیفری مربوط به بزرگسالان همگی از این دسته بودند
[ترجمه ترگمان]Conveyancing، طلاق، probate و امور کیفری مربوط به بزرگسالان در این رده قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Besides, until probate is granted, all is conjecture.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، تا زمانی که وثیقه صادر نشود، همه حدس و گمان است
[ترجمه ترگمان]در ضمن، تا زمانی که انحصار وراثت بشه فقط حدس و گمان هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The probate clerk sets up an index of all wills deposited.
[ترجمه گوگل]منشی وصیت نامه فهرستی از تمام وصیت نامه های سپرده شده را تنظیم می کند
[ترجمه ترگمان]دفتر انحصار وراثت یک فهرست از تمام وصیتنامه را تنظیم کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The probate court ordered that the marital home be sold and the net proceeds divided equally.
[ترجمه گوگل]دادگاه بدوی دستور داد خانه زناشویی فروخته شود و خالص عواید به طور مساوی تقسیم شود
[ترجمه ترگمان]دادگاه تایید شده دستور داد که خانه زناشویی فروخته شود و درآمد خالص به طور مساوی تقسیم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Probate: Use probate law and procedures.
[ترجمه گوگل]وصیت نامه: از قانون و رویه های وصیت نامه استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]probate: از قانون و رونده ای تایید شده تایید کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گواهی حصر وراثت (اسم)
probate

رونوشت گواهی شده وصیت نامه (اسم)
probate

گواهی نمودن صحت وصیت نامه (فعل)
probate

تحت ازمایش یا نظر قرار دادن (فعل)
probate

استنطاق کردن (فعل)
inquire, query, interrogate, cross-examine, probate

تخصصی

[حقوق] رسیدگی به امور ماترک و قیمومت، رسیدگی قضایی به اعتبار وصیتنامه

انگلیسی به انگلیسی

• official certification of the validity of a last will and testament
validate a last will and testament; put on probation, grant a conditional release from jail

پیشنهاد کاربران

بپرس