processional

/prəˈseʃənəl//prəˈseʃənəl/

معنی: بصورت صفوف منظم
معانی دیگر: (کلیسا) کتاب دستور العمل مراسم و گام برداری های مذهبی، دسته جمعی، دسته ای، سرود جمعی، سرود دسته جمعی، کتاب سرود

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, pertaining to, or used for a procession.

- The couple wanted the processional music that is traditional at weddings.
[ترجمه گوگل] این زوج موسیقی دسته جمعی را می خواستند که در عروسی ها سنتی است
[ترجمه ترگمان] این زوج خواهان موسیقی دسته هستند که در مراسم های عروسی سنتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: processionally (adv.)
(1) تعریف: a hymn or piece of music that accompanies a procession.

(2) تعریف: a book containing the music and ritual used during a religious procession.

جمله های نمونه

1. There was tight security along the processional route.
[ترجمه گوگل]در طول مسیر موکب تدابیر شدیدی برقرار بود
[ترجمه ترگمان]در امتداد مسیر دسته تدابیر شدید امنیتی برقرار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The processional party was already waiting for him.
[ترجمه گوگل]مهمانی موکب از قبل منتظر او بود
[ترجمه ترگمان]دسته دسته منتظر او بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The processional way begins at the north-west entrance, with the cone placed squarely behind you.
[ترجمه گوگل]مسیر راهپیمایی از ورودی شمال غربی با مخروط به صورت مربعی در پشت شما شروع می شود
[ترجمه ترگمان]مسیر دسته در ورودی شمال غربی شروع می شود و مخروط درست پشت سر شما قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A processional hymn is available to all.
[ترجمه گوگل]یک سرود دسته جمعی در دسترس همه است
[ترجمه ترگمان]یک سرود processional برای همه موجود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Flags lined the processional route.
[ترجمه گوگل]پرچم ها در مسیر راهپیمایی صف کشیده بودند
[ترجمه ترگمان]پرچم هایی که در مسیر دسته قرار داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Processional races and the abject lack of competition for the 3- year - old Schumacher and his reluctant understudy Rubens Barrichello sparked a winter of bitter in-fighting .
[ترجمه گوگل]رقابت‌های روبه‌روی و فقدان رقابت شدید برای شوماخر 3 ساله و روبنس باریچلو، دانش‌آموز بی‌میلش، زمستانی پر از درگیری‌های درونی را آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]مسابقات processional و فقدان رقابت برای شوماخر ۳ ساله و his reluctant روبنس، باعث ایجاد زمستان تلخ در جنگ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. According to Nietzsche's new interpretation of reality these processional organizations of force are to be qualified as will-to-power forces.
[ترجمه گوگل]بر اساس تفسیر جدید نیچه از واقعیت، این سازمان‌های حرکتی نیرو باید به عنوان نیروهای اراده به قدرت شناخته شوند
[ترجمه ترگمان]با توجه به تفسیر جدید نیچه از واقعیت، این دسته از سازمان های نیرو باید به عنوان نیروهای نیروی - نیرو واجد شرایط شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Their first exhibition of themselves was in a processional march of two and two round the parish.
[ترجمه گوگل]اولین نمایشگاه آنها از خودشان در راهپیمایی دو و دو نفره در اطراف محله بود
[ترجمه ترگمان]اولین نمایش آن ها در یک راه پیمایی دسته جمعی دو و دو دور از ناحیه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Then, brain trust suggests to examine processional catchword.
[ترجمه گوگل]سپس، اعتماد مغز پیشنهاد می‌کند که کلمات کلیدی روندی را بررسی کنید
[ترجمه ترگمان]پس، اعتماد به مغز نشون میده که catchword رو بررسی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Questions set off a processional effect that has an impact beyond our imagining. Questioning our limitations is what tears down the walls-in business, in relationships, between countries.
[ترجمه گوگل]پرسش‌ها تأثیری فراتر از تصور ما دارد زیر سوال بردن محدودیت های ما چیزی است که دیوارهای تجارت، روابط، بین کشورها را خراب می کند
[ترجمه ترگمان]این سوال ها نتیجه دسته دسته هستند که تاثیر آن فراتر از تصور ما است سوال کردن از محدودیت های ما، چیزی است که از دیوارها - در کسب وکار، در روابط، بین کشورها می گذرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When the processional music begins, all graduates must stand up to welcome the Presiding Group to enter the Auditorium.
[ترجمه گوگل]هنگامی که موسیقی دسته جمعی شروع می شود، همه فارغ التحصیلان باید برای استقبال از گروه رئیس برای ورود به سالن بایستند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که موسیقی دسته شروع می شود، همه فارغ التحصیلان باید بایستند تا از گروه ریاست برای ورود به تالار کنفرانس استقبال کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. After processional main forces awaits machine hall through home, gather in bay boat to match a park on the side of eat building in.
[ترجمه گوگل]پس از اینکه نیروهای اصلی موکب در انتظار سالن ماشین از طریق خانه هستند، در قایق خلیج جمع شوید تا با پارکی در کنار ساختمان غذاخوری در آن هماهنگ شوید
[ترجمه ترگمان]بعد از این که نیروهای اصلی دسته در خانه می مانند، در قایق خلیج گرد هم جمع می شوند تا با پارکی در کنار ساختمان مقابله کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Processional organization is according to Nietzsche the fundamental operation of everything that is real and alive.
[ترجمه گوگل]سازماندهی صفوف طبق نظر نیچه عملیات اساسی هر چیزی است که واقعی و زنده است
[ترجمه ترگمان]سازمان processional بر طبق نیچه، عملیات بنیادین هر چیزی که واقعی و زنده است، می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some people also think that it has a processional ritual use.
[ترجمه گوگل]عده ای نیز تصور می کنند که کاربرد آیینی دارد
[ترجمه ترگمان]برخی افراد همچنین فکر می کنند که استفاده از مراسم دسته دسته صورت می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. People carry the holy fire and processional banners to the Teacher in the dwelling of dawn.
[ترجمه گوگل]مردم در خانه سحر، آتش مقدس و بنرهای راهپیمایی را به سوی معلم حمل می کنند
[ترجمه ترگمان]مردم آتش مقدس و دسته دسته را در خانه سپیده دم حمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بصورت صفوف منظم (صفت)
processional

انگلیسی به انگلیسی

• march, music that accompanies a procession
of a procession, pertaining to a march
processional means used for or taking part in a ceremonial procession.

پیشنهاد کاربران

بپرس