programming

/ˈproʊɡræmɪŋ//ˈprəʊɡræmɪŋ/

معنی: برنامه نویسی
معانی دیگر: (رادیو و تلویزیون و غیره) برنامه ی نمایش ها، (کامپیوتر) برنامه نویسی، برنامه سازی، برنامه ریزی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the activity or job of writing instructions in code for computers.

- She took courses in computer science because she wanted a career in programming.
[ترجمه گوگل] او دوره های علوم کامپیوتر را گذراند زیرا می خواست در برنامه نویسی حرفه ای داشته باشد
[ترجمه ترگمان] او در علوم کامپیوتر دوره هایی را انتخاب کرد، زیرا او می خواست در برنامه نویسی شغلی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. programming language
(کامپیوتر) زبان برنامه نویسی

2. He has not much experience in programming.
[ترجمه گوگل]او تجربه چندانی در برنامه نویسی ندارد
[ترجمه ترگمان]او تجربه زیادی در برنامه نویسی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The special TV report disrupted regular programming.
[ترجمه زهرا] گزارش ویژه تلویزیونی برنامه های منظم را مختل کرد
|
[ترجمه گوگل]گزارش ویژه تلویزیون برنامه های عادی را مختل کرد
[ترجمه ترگمان]گزارش تلویزیون ویژه برنامه ریزی منظم را قطع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Programming the video is simplicity itself.
[ترجمه گوگل]برنامه نویسی ویدیو خود سادگی است
[ترجمه ترگمان]برنامه نویسی، خود سادگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Programming really isn't my field - you'd better ask Phil.
[ترجمه گوگل]برنامه نویسی واقعاً رشته من نیست - بهتر است از فیل بپرسید
[ترجمه ترگمان]Programming واقعا زمین من نیست - بهتره از فیل بپرسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Regular programming was preempted by a report on the war.
[ترجمه گوگل]برنامه نویسی منظم با گزارشی در مورد جنگ پیشی گرفته بود
[ترجمه ترگمان]برنامه نویسی منظم توسط گزارشی در مورد جنگ منتشر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There are some programming errors that need correction.
[ترجمه گوگل]برخی از خطاهای برنامه نویسی وجود دارد که نیاز به اصلاح دارند
[ترجمه ترگمان]خطاهای برنامه نویسی وجود دارند که نیاز به اصلاح دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The study investigates the impact of violent TV programming on children.
[ترجمه گوگل]این مطالعه به بررسی تأثیر برنامه‌های تلویزیونی خشونت‌آمیز بر کودکان می‌پردازد
[ترجمه ترگمان]این مطالعه تاثیر برنامه ریزی شدید تلویزیون بر روی کودکان را بررسی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I didn't realize programming the VCR would be so complicated.
[ترجمه گوگل]من نمی دانستم برنامه نویسی VCR اینقدر پیچیده است
[ترجمه ترگمان]من نمی دونستم که دستگاه ویدیو خیلی پیچیده می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The use of linear programming as an aid to decision making when allocating scarce investment funds has been widely advocated.
[ترجمه گوگل]استفاده از برنامه ریزی خطی به عنوان کمکی برای تصمیم گیری هنگام تخصیص سرمایه های کمیاب به طور گسترده مورد حمایت قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]استفاده از برنامه نویسی خطی به عنوان یک کمک برای تصمیم گیری در زمان تخصیص بودجه سرمایه گذاری اندک به طور گسترده ای مورد حمایت قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This team carries out information-related analysis and programming for all teaching and non-teaching departments.
[ترجمه گوگل]این تیم تجزیه و تحلیل و برنامه نویسی مرتبط با اطلاعات را برای تمام بخش های آموزشی و غیر آموزشی انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]این تیم تحلیل مربوط به اطلاعات و برنامه ریزی برای همه بخش های آموزش و تدریس را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This seems to imply that care programming has been considered and dismissed as redundant in view of prevailing systems of mental health care.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که این بدان معناست که برنامه های مراقبتی با توجه به سیستم های رایج مراقبت از سلامت روان به عنوان غیرضروری در نظر گرفته شده و کنار گذاشته شده است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که این امر دلالت بر این دارد که برنامه نویسی مراقبت از نظر سیستم های غالب بهداشت روانی حذف و حذف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. First, such programming draws huge audiences, which suggests that people are interested in both the subject matter and the subjects.
[ترجمه گوگل]اول اینکه، چنین برنامه‌هایی مخاطبان زیادی را جذب می‌کنند، که نشان می‌دهد مردم هم به موضوع و هم به موضوعات علاقه‌مند هستند
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، چنین برنامه نویسی مخاطبان زیادی را جذب می کند، که نشان می دهد افراد به هر دو موضوع و موضوعات علاقه مند هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Winter Olympics received over 160 hours of television programming.
[ترجمه گوگل]بازی های المپیک زمستانی بیش از 160 ساعت برنامه تلویزیونی داشت
[ترجمه ترگمان]المپیک زمستانی بیش از ۱۶۰ ساعت از برنامه های تلویزیونی را دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He entered into a technical explanation about software and programming.
[ترجمه گوگل]او وارد توضیحات فنی در مورد نرم افزار و برنامه نویسی شد
[ترجمه ترگمان]او وارد یک توضیح فنی در مورد نرم افزار و برنامه نویسی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برنامه نویسی (اسم)
coding, programming

تخصصی

[عمران و معماری] برنامه ریزی - برنامه نویسی - برنامه سازی - تنظیم برنامه
[کامپیوتر] برنامه نویسی . - برنامه نویسی - فرایند نوشتن دستورالعمل ها برای کامپیوتر به منظور اجرای آنها . برنامه نویس نیاز به ایجاد مفهوم تعریف شده ای از چگونگی حل هر مسئه ای دارد. ( نگاه کنید به algotithm )، سپس این مفهوم را باید به یک زبان کامپیوتری ترجمه کرد (نگاه کنید به programming language)، و در پایان، برنامه را باید قبل از سرویس دهی، تایپ کرده، وارد کامپیوتر نمود، آزمایش و سپس اشکال زدایی کرد.
[برق و الکترونیک] برنامه سازی - برنامه نویسی آماده سازی توالی دستورالعملهای عملیاتی برای کامپیوتر .
[صنعت] برنامه نویسی، برنامه ریزی
[نساجی] برنامه ریزی
[ریاضیات] برنامه سازی، برنامه نویسی، برنامه ریزی

انگلیسی به انگلیسی

• act of writing sets of instructions for a computer or other device, act of writing computer applications

پیشنهاد کاربران

برنامه نویسی، برنامه سازی، برنامه ریزی
مثال:
They can't change the programming.
آنها نمی توانند برنامه ریزی را تغییر بدهند.
A small part of television programming is for children
پیاده سازی
برنامه ریزی
برنامه سازی ترجمه درست تری هست نسبت به برنامه نویسی ( در حوزه علوم کامپیوتر )
برنامه هایی که توی تلویزیون نشون داده میشه یا توی رادیو پخش میشه
مثال:this music programming is very interesting

بپرس