progressivism


معنی: ترقی خواهی
معانی دیگر: پیشرفت گرایی

جمله های نمونه

1. In assessing the achievement of progressivism, one should not lightly the political changes that it effected.
[ترجمه گوگل]در ارزیابی دستاوردهای ترقی گرایی، نباید تغییرات سیاسی ناشی از آن را نادیده گرفت
[ترجمه ترگمان]در ارزیابی موفقیت of، نباید به آرامی تغییرات سیاسی تاثیر گذار را تحت تاثیر قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. US progressivism historically advocates the advancement of labor rights and social justice.
[ترجمه گوگل]ترقی گرایی ایالات متحده از نظر تاریخی از پیشرفت حقوق کار و عدالت اجتماعی حمایت می کند
[ترجمه ترگمان]آمریکا از لحاظ تاریخی مدافع پیشرفت حقوق کار و عدالت اجتماعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Let us now see how progressivism came to flood tide.
[ترجمه گوگل]بیایید اکنون ببینیم که چگونه ترقی گرایی به سیلاب رسید
[ترجمه ترگمان]حالا ببینیم که progressivism چقدر در حال سیل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Some families had Republican roots in Teddy Roosevelt's progressivism.
[ترجمه گوگل]برخی از خانواده ها در ترقی گرایی تدی روزولت ریشه جمهوری خواه داشتند
[ترجمه ترگمان]برخی از خانواده ها ریشه های جمهوری خواه در progressivism تدی (تدی روزولت)داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. American Progressivism reflected a growing sense among many Americans that, in the words of historian Carl Degler, "the community and its inhabitants no longer controlled their own fate. "
[ترجمه گوگل]ترقی گرایی آمریکایی این حس رو به رشد را در میان بسیاری از آمریکایی ها منعکس می کند که به قول مورخ کارل دگلر، "جامعه و ساکنان آن دیگر کنترل سرنوشت خود را ندارند "
[ترجمه ترگمان]progressivism آمریکایی یک حس رو به رشد را در میان بسیاری از آمریکایی ها منعکس کرد که به گفته تاریخدان کارل Degler، \" جامعه و ساکنان آن دیگر سرنوشت خود را کنترل نکرده اند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For one thing, though Marxist influence on Progressivism is unknown or denied by modern believers, the historical chain of descent is clear.
[ترجمه گوگل]برای یک چیز، اگرچه تأثیر مارکسیستی بر پیشرفت‌گرایی ناشناخته است یا توسط مؤمنان مدرن انکار می‌شود، زنجیره تاریخی تبار روشن است
[ترجمه ترگمان]برای یک چیز، هر چند که تاثیر مارکسیستی بر progressivism ناشناخته است یا توسط معتقدان مدرن رد شده است، زنجیره تاریخی نزول، واضح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. From progressivism to existentialism, relativism dominates the progress of modern education philosophy.
[ترجمه گوگل]از ترقی گرایی تا اگزیستانسیالیسم، نسبیت گرایی بر پیشرفت فلسفه آموزش مدرن مسلط است
[ترجمه ترگمان]از progressivism تا اگزیستانسیالیسم، نسبی گرایی به پیشرفت فلسفه آموزش مدرن غالب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Voter frustration with spending and taxes may well stall the New Progressivism before it can even start to overcome that perception.
[ترجمه گوگل]ناامیدی رای دهندگان از هزینه ها و مالیات ها ممکن است پیشرفت گرایی جدید را قبل از اینکه بتواند بر این تصور غلبه کند متوقف کند
[ترجمه ترگمان]ناامیدی از رای دهندگان با خرج کردن و مالیات ممکن است پیش از اینکه حتی بتواند بر این ادراک غلبه کند، به خوبی پیش رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Divided and thwarted in the 1920's, the various components of progressivism came tentatively together in 193
[ترجمه گوگل]اجزای مختلف ترقی گرایی که در دهه 1920 تقسیم شده و خنثی شدند، به طور آزمایشی در سال 193 گرد هم آمدند
[ترجمه ترگمان]تقسیم شده و خنثی در دهه ۱۹۲۰، اجزای مختلف of به طور آزمایشی در ۱۹۳ قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. High-level culture became one-dimensional together with reality. Marcuse raised his salvation theory-"Utopia" progressivism.
[ترجمه گوگل]فرهنگ سطح بالا همراه با واقعیت یک بعدی شد مارکوزه نظریه نجات خود را مطرح کرد - ترقی گرایی "آرمان شهر"
[ترجمه ترگمان]فرهنگ با سطح بالا با واقعیت به یک بعدی تبدیل شد Marcuse نظریه رستگاری خود را مطرح کرد - \"یوتوپیا\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This was a potent theme in a day when the politics of Progressivism was sweeping the land and the movement for social democracy was still nourished by the hopes and ambitions of the small businessman.
[ترجمه گوگل]این موضوع قدرتمندی بود در روزگاری که سیاست پروگرسیویسم زمین را فراگرفته بود و جنبش برای سوسیال دموکراسی هنوز از امیدها و جاه طلبی های تاجر کوچک تغذیه می شد
[ترجمه ترگمان]این یک موضوع قوی در روزی بود که سیاست of زمین را جارو می کرد و جنبش دموکراسی اجتماعی هنوز از امیدها و جاه طلبی های یک تاجر کوچک تغذیه می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In turn, Conservationism and the Country Life movement were part of the wider movement known as Progressivism that was directed primarily at reforming government and big business.
[ترجمه گوگل]به نوبه خود، محافظه‌کاری و جنبش زندگی در کشور بخشی از جنبش گسترده‌تر معروف به پیشرفت‌گرایی بودند که عمدتاً در جهت اصلاح دولت و تجارت بزرگ بود
[ترجمه ترگمان]در عوض، Conservationism و جنبش زندگی کشور بخشی از جنبشی گسترده تر به نام progressivism بودند که در وهله نخست در اصلاح دولت و تجارت بزرگ به کار گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. More than any other sport, the NBA allows for both individual flash-and-dazzle theatrics and solid fundamentals- progressivism and conservatism, all in a single possession.
[ترجمه گوگل]بیش از هر ورزش دیگری، NBA اجازه می دهد تا هم تئاترهای انفرادی درخشان و خیره کننده و هم پایه های مستحکم - ترقی گرایی و محافظه کاری، همه در یک مالکیت واحد
[ترجمه ترگمان]چیزی بیش از هر ورزشی دیگر، NBA اجازه می دهد که هم نمایش های انفرادی و هم اصول ناب - محافظه کاری و محافظه کاری، همگی در یک تملک واحد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The remarkable characteristics of their ethics lies in pragmatic moral values of fame. wealth and progressivism. Their methodology emphasizes power, understanding, and versatility.
[ترجمه گوگل]ویژگی‌های قابل توجه اخلاق آنها در ارزش‌های اخلاقی عمل‌گرایانه شهرت نهفته است ثروت و ترقی گرایی روش شناسی آنها بر قدرت، درک و تطبیق پذیری تأکید دارد
[ترجمه ترگمان]ویژگی های قابل توجه اخلاق آن ها در ارزش های اخلاقی واقع گرایانه شهرت نهفته است ثروت و ثروت روش شناسی آن ها بر قدرت، درک و تطبیق پذیری آن ها تاکید دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Between 2009 and 2010 the five biggest losers in terms of "residents lost to other states" were all prominent redoubts of progressivism: California, New York, Illinois, Michigan, and New Jersey.
[ترجمه گوگل]بین سال‌های 2009 و 2010، پنج بزرگ‌ترین بازنده از نظر «ساکنانی که به سایر ایالت‌ها از دست داده‌اند» همگی افراد برجسته ترقی‌گرایی بودند: کالیفرنیا، نیویورک، ایلینوی، میشیگان و نیوجرسی
[ترجمه ترگمان]بین سال های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۰ پنج بازنده بزرگ از نظر \" ساکنانی که به ایالت های دیگر واگذار شده بودند، همه چیز بسیار برجسته از progressivism: کالیفرنیا، نیویورک، ایلینویز، میشیگان، و نیوجرسی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترقی خواهی (اسم)
progressivism

انگلیسی به انگلیسی

• state of supporting reform, liberalism

پیشنهاد کاربران

در فلسفه به معنای مکتب پیشرفت گرایی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : progress
✅️ اسم ( noun ) : progress / progression / progressive / progressivism
✅️ صفت ( adjective ) : progressive
✅️ قید ( adverb ) : progressively

بپرس