prompting

/ˈprɑːmptɪŋ//ˈprɒmptɪŋ/

تلقین، اشاره

جمله های نمونه

1. Amazingly - without any prompting - my husband actually said how nice I looked in my new dress!
[ترجمه امیررضا] به طور شگفت آوری شوهرم بدون هیچ تلقینی به من گفت:در این لباس جدیدم خوب به نظر میام
|
[ترجمه محمدجواد فرشچی] شگفت آور بود! شوهرم غیر مستقیم به من فهماند که لباس جدیدم خیلی به من می آید
|
[ترجمه گوگل]به طرز شگفت انگیزی - بدون هیچ تلقینی - شوهرم در واقع گفت که من در لباس جدیدم چقدر زیبا به نظر می رسیدم!
[ترجمه ترگمان]بدون اشاره، شوهرم گفت چقدر خوب لباس جدیدم رو گشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He did it without any prompting from me.
[ترجمه M] بدون هیچ کمکی از جانب من ( انجامش داد / اون کار رو کرد )
|
[ترجمه گوگل]او این کار را بدون هیچ درخواستی از من انجام داد
[ترجمه ترگمان]بدون اشاره به من این کار را کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He wrote the letter without further prompting.
[ترجمه گوگل]او نامه را بدون تذکر بیشتر نوشت
[ترجمه ترگمان]نامه را بدون اشاره دیگری نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You shouldn't need any prompting from me.
[ترجمه گوگل]شما نباید به هیچ تلقینی از من نیاز داشته باشید
[ترجمه ترگمان]تو نباید از من چیزی یاد بگیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Growing competition is prompting banks, building societies and insurers to launch new financial products almost on a daily basis.
[ترجمه گوگل]رقابت فزاینده بانک‌ها، جوامع سازنده و بیمه‌گران را وادار می‌کند تا محصولات مالی جدید را تقریباً به صورت روزانه عرضه کنند
[ترجمه ترگمان]افزایش رقابت باعث ایجاد بانک ها، ایجاد جوامع و بیمه گران برای راه اندازی محصولات جدید مالی تقریبا به طور روزانه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Empowerment increases the opportunity costs of children, prompting later marriages and increasing the divorce rate, similarly lowering fertility.
[ترجمه گوگل]توانمندسازی هزینه‌های فرصت فرزندان را افزایش می‌دهد، ازدواج‌های بعدی را افزایش می‌دهد و نرخ طلاق را افزایش می‌دهد و به طور مشابه باروری را کاهش می‌دهد
[ترجمه ترگمان]توانمند سازی هزینه فرصت کودکان را افزایش می دهد و باعث ازدواج زود و افزایش نرخ طلاق و کاهش میزان باروری نیز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. At Jiang's prompting, a decision was made to dismiss several liberal academics, including Li.
[ترجمه گوگل]به دستور جیانگ، تصمیمی برای اخراج چندین دانشگاه آزاد از جمله لی گرفته شد
[ترجمه ترگمان]در همین حال، تصمیم گرفته شد که تعدادی از دانشگاهیان آزاد از جمله لی را برکنار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There, Arazi asserted his superiority, prompting Corals to quote him 4-1 to complete the Kentucky-Epsom Derby double.
[ترجمه گوگل]در آنجا آرازی برتری خود را نشان داد و باعث شد که کورالز 4-1 از او نقل قول کند تا دوبل کنتاکی-اپسوم دربی را تکمیل کند
[ترجمه ترگمان]در آنجا، Arazi برتری خود را اعلام کرد و Corals را بر آن داشت تا ۴ - ۱ او را به طور کامل به شکل ۱ - ۱ کامل کند تا the داربی را دو برابر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Their frustration continued to mount, prompting the March demonstration.
[ترجمه گوگل]ناامیدی آنها همچنان افزایش یافت و باعث تظاهرات مارس شد
[ترجمه ترگمان]ناامیدی آن ها به سوار شدن ادامه داد و باعث تظاهرات ماه مارس شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The issue dominated the campaign, prompting many commentators to characterize the election as a virtual referendum on the independence issue.
[ترجمه گوگل]این موضوع بر مبارزات انتخاباتی حاکم بود و بسیاری از مفسران را بر آن داشت تا انتخابات را به عنوان یک همه پرسی مجازی در مورد مسئله استقلال توصیف کنند
[ترجمه ترگمان]این موضوع بر مبارزات حاکم بود و بسیاری از مفسران را بر آن داشت تا انتخابات را به عنوان یک همه پرسی مجازی در مورد مساله استقلال توصیف کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Fuller flights and new security measures are prompting the attention.
[ترجمه M] پروازهایی با مسافر بیشتر ( اشاره بع افزایش مسافر ) و اقدامات امنیتی جدید باعث ( جلب ) توجه میشود
|
[ترجمه گوگل]پروازهای کاملتر و اقدامات امنیتی جدید توجه را به خود جلب کرده است
[ترجمه ترگمان]هجوم فولر و تدابیر امنیتی جدید باعث جلب توجه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. At last he could resist the devil's prompting no longer; he drew his dagger and split the reed.
[ترجمه گوگل]بالاخره دیگر نتوانست در برابر تشویق شیطان مقاومت کند خنجرش را کشید و نی را شکافت
[ترجمه ترگمان]بالاخره توانست در مقابل شیطان مقاومت کند، نه بیشتر؛ او خنجر خود را بیرون کشید و نی را جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. S., prompting, among other things, hospital consolidation and the formation of large regional health-care-delivery systems.
[ترجمه گوگل]S, از جمله موارد دیگر، ادغام بیمارستان ها و تشکیل سیستم های بزرگ منطقه ای مراقبت های بهداشتی-تحویل را برانگیخت
[ترجمه ترگمان]این در حالی است که در بین چیزهای دیگر، تثبیت بیمارستان و تشکیل سیستم های مراقبت های بهداشتی منطقه ای بزرگ صورت می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Pimentel, 6 barricaded the road, prompting a lawsuit from the church.
[ترجمه گوگل]پیمنتل، 6، جاده را سد کرد و باعث شکایت کلیسا شد
[ترجمه ترگمان]Pimentel ۶، جاده را مسدود کرد و موجب اقامه دعوی از سوی کلیسا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Without my prompting, Jack often lapsed into silence.
[ترجمه گوگل]بدون تذکر من، جک اغلب در سکوت فرو می رفت
[ترجمه ترگمان]بدون اشاره من، جک اغلب در سکوت فرو می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[سینما] وسایل متن رسانی

انگلیسی به انگلیسی

• supporting. fostering, encouraging; reminding actors of forgotten lines
prompting is the act of saying something in order to cause someone to do something.

پیشنهاد کاربران

@ رضوان جمشیدی
سوالی که خودش دارای جواب هست و به نظر پاسخ دهنده سمت و سو میده و به جواب مشخصی هدایت می کنه.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : prompt
✅️ اسم ( noun ) : promptness / prompt / prompter / prompting / promptings
✅️ صفت ( adjective ) : prompt
✅️ قید ( adverb ) : promptly
برانگیزنده
محرک
مشوق
رهنمود
عامل اثرگذار
A prompting
question in this context is how to handle the problem of
lack of equivalence.
واژه "prompting" به نظرتون در این اینجا به چه معنی است؟
Prompting speculation that war his declaration was pretaped
فکر و خیال یا گمانی زنی ها او اونجایی واداشت که اعلام جنگ وی از قبل فیلمش ضبط شده بود یا نوارش گرفته شده بود
فیلمی که از قبل ضبط شده ، میگن pretaped
یادآوری، اشاره
اعلام - تحمیل
اعلانی
وا داشتن، بر آن داشتن
فوری - سریع - بی معطلی
دامن زدن به. . . .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس